حقيقت امر آن است كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، مهم ترين و پرافتخارترين حادثه انقلاب اسلامي ما هشت سال دفاع مقدس است كه نشان دهندة ظرفيت ، استقامت ، توان و قابليت زنان و مردان اين كشور است.
زنان و مردان ايثارگر الگويي شايسته و كامل را در تاريخ مبارزات ملتهاي اسلامي و ملتهاي آزاده براي احقاق حق و رسيدن به استقلال در مقابل همه قدرتهاي بزرگ و نوكران منطقه نشان دادند و براي زنان و مردان حزب الله لبنان و فلسطيني الگو شدند : «و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهدا علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا...» (آية 143 سورة بقره) در واقع امت ما به مثابه يك امت وسطي براي همة مردم جهان الگو شد. زنان ايثارگر ، مادران و همسران شهيدان ، براي تمام زنان آزاديخواه و استقلال طلب جهان كه سعي در رهايي از استثمار ظالمان دارند ، الگوهاي رفتاري و عملي شدند.
در سالهاي دفاع مقدس ، در جبههاي به وسعت ايران اسلامي ، زنان مؤمن ، شجاع و ايثارگر سهم عمده اي را در كنار عارفان مجاهد و مجاهدان عارف براي رسيدن به پيروزيهاي بزرگ ايفا كردند. سالهاي دفاع مقدس نشان دهندة هويت مكتبي ملت ما و مظهر آرمانهاي اسلامي و انقلابي زنان ، جوانان و مردان و همة عزيزاني است كه در اين مرز و بوم زندگي مي كردند.
جبهه هاي نبرد جلوة ملكات فاضلة انساني از جمله شجاعت ، شهادت و ايثار بود. امت خداجوي ما با تبعيت از امام (ره) و با وحدت در فكر ، عمل و اعتماد به نفس در ادارة جنگ و پشتيباني جنگ در ابعاد سياسي ، اقتصادي، فرهنگي و نظامي نشان دادند كه لياقت استقلال و آزادي را دارند و در حقيقت هشت سال دفاع مقدس الگوي منحصر به فرد در تمامي جنگهاي معاصر بود و از يك خصوصيات ويژه برخوردار بود. دفاع مقدس چراغ هدايت را به همة ملتهاي استقلال طلب و آزاديخواه نشان داد.
مردم مسلمان ايران در شرايطي كه دشمن هزاران كيلومتر از سرزمين ايران – از خرمشهر تا سوسنگرد ، مهران ، سومار ، گيلان غرب ، سرپل ذهاب ، قصر شيرين – را به تصرف در آورده بود ، براي دفاع از انقلاب و استقلال ، عظمت و عزت كشورش و براي بيرون راندن مهاجمان مقاومت و دفاع كرد و دشمن را چون علفهاي هرزه از اين سرزمين مقدس بيرون و با فرمان امام (ره) در ادامة دفاع ، دشمن را در سرزمين خودش تعقيب و تنبيه كرد و گوشمالي داد تا درس عبرتي براي همة متجاوزان باشد كه اين ملت ، ملتي شكست ناپذير است.
مردم ايران ثابت كردند كه دشمنان اين ملت ميتوانند شروع كنندگان جنگ باشند ، ولي پايان جنگ ، با اراده و تصميم ملت بزرگ و شجاع ايران خواهد بود و قطعاً پايان جنگ ، تؤام با پيروزي ، سرافرازي و سربلندي است ، نظير آنچه در هشت سال دفاع مقدس نصيب ملت ايران شد. الگوي جنگ ما ، حماسة عظيم عاشورا است و نقش امام و رهبري در پيروزي نهايي و هدايت مردم انكار ناپذير است.
همان گونه كه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) براي باقي ماندن و احياي دين اسلام با يارانش به شهادت رسيد ، ملت ما در اين دفاع مقدس نه فقط براي خاك و مردم ، بلكه براي دين و انقلاب و براي دفاع از حكومت اسلامي ، دفاعي مكتبي و ملي كردند. دفاع ملت كا دفاعي مكتبي بود ، براي آنكه رزمندگان اسلام از انقلاب اسلامي و حكومت اسلامي دفاع مي كردند و در راه مكتب و عقيدة خويش به شهادت مي رسيدند.
همچنين يك دفاع ملي بود ، براي آنكه از سرزمين ، ملت و منافع حياتي خويش دفاع مي كردند. الگوي جنگ ، به ويژه از نظر كمي عده و تجهيزات نظير حادثة عظيم كربلاست. دشمن در اين جنگ نامتقارن داراي تكنولوژي برتر ، سلاح بالاتر ، اقتصاد برتر و حمايت غرب و شرق به خصوص آمريكا و شوروي سابق و كشورهاي منطقه اي بود و ايران اسلامي تنها با اتكا به خداي بزرگ و با اعتماد به نصرت الهي و با يك انسجام و وحدت داخلي و با اطاعت از فرمانهاي رهبر دفاع كرد. زنان ، كودكان و پيرمردان نيز در اين دفاع سهيم بودند ، نظير واقعه عاشورا كه حضرت زينب كبري (س) ، اين شيرزن قهرمان كربلا ، از شروع حركت حسين بن علي (ع) تا پس از شهادت ايشان ، پيام رسان عاشورا است و رسالت حسين بن علي (ع) را تكميل مي كند ، اين رسالت زينب گونه ، بر دوش مادران و همسران شهيدان بود.
ايستادگي مردان مجاهد در اين هشت سال دفاع مقدس مرهون تربيت صحيح مادران و ايفاي نقش تربيتي آنها بود. در اين هشت سال جنگ تحميلي ، بيش از يك ميليون بسيجي در جبهه هاي نبرد شركت كردند. بيش از 500 هزار نفر از نيروهاي مسلح هشت سال در جنگ استقامت كردند. اگر مادران و همسران فداكار و مؤمن و مطيع امام(ره) حضور نداشتند ، آيا رزمندگان مي توانستند هشت سال مقاومت كنند؟! همسران شهدا ، جانبازان و آزادگان عزت و افتخار بزرگي را در طول تاريخ انقلاب اسلامي آفريدند. اگر بخواهيم گوشه اي از اين حماسه ها را بيان كنيم ، آمارها و عملكردها نشان دهندة اين حماسة بزرگ خواهد بود.
آمار زنان شهيد انقلاب اسلامي ، كه اكثراً در طول هشت سال دفاع مقدس به شرف و عزت شهادت رسيده اند ، حدود 6427 نفر است كه فقط 27% آنها متعلق به استان خوزستان است. 14% زنان شهيد از شهر كرمانشاه ، اين شهر قهرمان پرور، اين شــهر شــير زنان مؤمن مي باشـد و حدود 8% متعلق به اسـتان تهران ، 56% زنان شهيد ، زنان غيرشاغل و 18% دانشآموز هستند.
بخشي از اين زنان مؤمن ، شجاع و فداكار در ماههاي اول جنگ در منطقة جنگي به طور مستقيم در صحنة دفاع مقدس حضور يافتند. مثلاً شيرزني را ، از گيلان غرب به ياد مي آورم كه با تبر ، بر گردن مهاجمي عراقي زذ و درجا ، او را از پاي درآورد و هم او عراقي ديگري را اسير كرد. همچنين آن زن قهرمان سوسنگردي كه سه تن از نيروهاي دشمن را به اسارت گرفت.
در روزهاي اول جنگ كه دشمن شهرها و روستاها را تصرف كرده بود ، زنان شجاع در خرمشهر ، سوسنگرد ، بستان ، مهران و گيلان غرب از خانه و كاشانه خود دفاع كردند ، جنگيدند ، استقامت كردند ، مبارزه كردند ، اسير شدند ، شهيد شدند ، اجساد بعضي از اين شهيدان را بعثيون عراقي به آتش كشيدند ، حضور امدادگران و پزشكان زن در سالهاي دفاع مقدس و نقش مؤثر اين عزيزان در درمان و كمك رساني و حضور در جبهه هاي نبرد بسيار با عظمت بود. من به ياد دارم ماه اول جنگ در بيمارستان طالقاني آبادان ، آن قدر بيمار مجروح مي آوردند كه حتي راه روها پر از زخميها و مجروحها بود و اين خواهران اعم از پرستار ، پزشك و امدادگر در حالي كه بيمارستان در معرض بمباران دشمن بود ، حاضر به ترك بيمارستان طالقاني نبودند. دستة ديگر از اين زنان ، به صورت مستقيم جبهه ها را پشتيباني معنوي تبليغي و رزمي مي كردند و در ستادهاي پشتيباني جنگ حضور داشتند. به ياد بياوريد كاروانهاي راهيان جبهه ها و سپاهيان محمد(ص) كه از شهرها عازم مي شدند. حضور زنان در بدرقة اين عزيزان بسيار تأثيرگذار بود. آنها در حالي جوانان خود را بدرقه مي كردند كه مي دانستند آنان به مهماني شيريني و شربت نمي روند ، آنها به سوي خون و شهادت و جانبازي و اسارت مي روند. در طول حضور در جبهه ، مادران و همسران استقامتي شگفت انگيز نمودند. زنان در مسائل مختلف كشور تبليغ كننده و حمايت كننده رزمندگان جبهه هاي اسلام بودند ، اين پشتيباني معنوي را نبايد دست كم گرفت. ستادهاي پشتيباني جنگ در مساجد ، پايگاه هاي بسيج شهرها و استانها و ادارات را همين مردم اداره مي كردند ، بيشترين تداركات، تداركات مردمي بود. محور عمدة ستادهاي پشتيباني جنگ ، خواهران بزرگوار با ايمان و با اعتقاد بودند.
به ياد مي آوريم مادر هفت فرزند كه در شهر مرزي ، شوهرش و فرزندانش در جبهه بودند و خودش در ستاد پشتيباني جنگ ، پتو مي شست. وقتي كه شوهر و فرزندش مي آمدند گرد و غبار از پوتين آنها كنار مي زد و ميگفت من مي خواهم بگويم يا حسين بن علي (ع) به ما اجازه ندادي كه در جنگ حضور پيدا كنيم ، ولي من مي خواهم پوتين سربازان تو را تميز كنم. مي خواهم از اين گرد و غبار پوتين ، بر چشمهايم سرمه بكشم كه شفاي چشمم در دنيا و شفاعتم در آخرت باشد. اينها جزء اعتقادات ماست.
دستة سوم زناني هستند كه با پيامدهاي جنگ درگير بودند ، يعني مهاجران جنگ. به ياد مي آورم روزهاي اول جنگ ، زنان و كودكاني كه خانه هاي خود را در خرمشهر و آبادان ترك مي كردند ، در حالي كه نمي توانستند هيچ وسيله اي از خانه شان بردارند ، پاي پياده و در حال فرار و گريز از جاده آبادان به ماهشهر در آن گرما كه ماشيني نبود تا سوار شوند ، آبي نبود و تشنه بودند ، جادة آبادان – ماهشهر را طي مي كردند.
در طول جنگ بنده چند بار به شدت گريستم ، يكي از آن صحنه هاي غم انگيز هيمن ترك خانه و زندگي عزيزان آباداني و خرمشهري بود كه جگر هر انسان آزاده را آتش مي زد. چگونه اين زنان ، كودكان و بچه هاي كوچك در اين بيابان برهوت ، جاده آبادان به ماهشهر را در حالي كه هيچ وسيله اي از خانه شان برنداشتند ، طي مي كردند.
آرزوي ما اين بود كه ببينيم در شهرهاي اشغالي باز شده و چراغ خانه ها روشن شده است ، ولي هيچ خانه اي روشن نبود. در سوسنگرد و آبادان هيچ مدرسه اي باز نبود. برخي خانواده ها در طول جنگ ، آبادان را ترك نكردند ، ولي مدارس باز نبود. شما تصور كنيد شهري را كه خانه هايش خالي است ، مردم در شهر نيستند ، مدارس باز نمي باشند. اين شهر خانة ارواح است. براي ما تحمل اين صحنه ها خيلي سخت بود.
دسته ديگر از زنان جنگ ، همسران جانبازان هستند. در طول دفاع مقدس 320.000 نفر جانباز شدند كه 30.000 نفرشان فقط مجروح شـيميايي مي باشـند و هر ماه خبر مي رسد كه يكي از اين عزيزان به شهادت مي رسد.
جانبازي كه دو پايش قطع شده است ، همسرش همة بار زندگي را بر دوش دارد.
مي دانيد جانبازي كه دو پا ندارد يعني چه؟ جانبازي كه دو دست ندارد يعني چه؟ سلام و درود خدا بر دختر جواني كه با فرد جانبازي كه دو دست و دو پا ندارد ، ازدواج مي كند. آيا مي توانيم اوج معرفت او را درك كنيم كه چگونه با خدا معامله مي كند و با يك فرد جانباز ازدواج مي كند؟! زناني كه هم اكنون كنار جانبازان هستند ، خود آيه هاي ايثار و فداكاري اند.
فرزند جانباز آرزو مي كند كه پدرش او را در آغوش بگيرد ، ولي پدر دست ندارد ، نمي دانم چقدر قابل حس است ، مادري كه فقط دو فرزند دارد و هم زمان دو فرزندش مهدي و مجيد زين الدين فرمانده قهرمان لشكر 17 علي بن ابيطالب(ع) به شهادت رسيدند. وقتي كه خبر به مادر بزرگوارشان رسيد ، مي گويد به خدا آرزو داشتم كه به اندازة رگهاي بدنم پسر داشتم تا در راه خدا فدا مي شدند. آيا ميتوانيم ارزش اين مادر را بفهميم؟! مهدي و مجيد هر دو هم زمان با همديگر در يك منطقة شمال غرب كشور شهيد شدند ، من از خداوند مسئلت مي كنم كه خداوند متعال ، همان گونه كه شهادت را موجب عزت دنيا و آخرت قرار داده است ، همة ايثارگران ، همة پدران ، مادران ، همسران شهيدان ، همة فرزندان شهيد را (فرزنداني كه هم اكنون دانشجو هستند و در دانشگاهها جرئت نمي كنند ، بگويند ما فرزند شهيديم. براي اينكه به آنها مي گويند شما سهميه ما را گرفتهايد) مورد شفاعت شهيدان قرار دهد. درود خدا بر فرزندان شهيدان كه آيه هايي از ايثار و فداكاري هستند و سلام و درود خدا بر فرزندان شهيدان كه آيه هايي از ايثار و فداكاري هستند و سلام و درود خدا بر زنان و مرداني كه در هشت سال دفاع مقدس پرچم استقلال و عظمت اسلام را برافراشتند و به جهانيان نشان دادند كه ملت ايران – كه ملت اسلام است – شكست ناپذير است. سلام و درود خدا بر زنان و مردان جوانان ايران اسلامي كه براي نسل امروز و فرداي بشر ، الگو شدند.