وقتي عراقيها فهميدند كه رزمندگان قصد انجام عمليات را دارند، تلاش كردند كه به رزمندگان بفهمانند كه ما از انجام عمليات با خبر هستيم تا از اين طريق آنها را از انجام آن منصرف كنند. با اين كه بچهها فهميده بودند كه عمليات لو رفته است ولي اين امر هيچ خللي در روحيه و اراده بچهها ايجاد نكرد. آنها تصميم گرفتند به هر شيوه ممكن منطقه را از وجود نيروهاي عراقي پاك كنند. براي همين، همه نيروها خود را براي انجام يك عمليات گسترده آماده كردند و براي آن آرام و قرار نداشتند. براي شركت در عمليات لحظه شماري ميكردند. قبل از عمليات هوا ابري شد و باران شديدي شروع به باريدن گرفت. باران نيروهاي عراقي را كلافه كرده بود. آنها به گمان اين كه رزمندگان در اين شرايط جوي توانايي انجام عمليات را ندارند، فرمان آماده باش را لغو كردند و به سنگرهاي خود برگشتند و مشغول استراحت شدند. بالاخره دستور حركت صادر شد و بچهها هم از اين فرصت استفاده كردند و به طرف دشمن به راه افتادند و خودشان را به محل استقرار دشمن رساندند. بارش باران موجب شد كه دشمن متوجه سر و صداي ناشي از جابجايي بچهها نشود. وقتي بچهها به نقطه مورد نظر رسيدند. بعد از مدتي ابرها كنار رفت و آسمان صاف شد. با بيرون آمدن ماه از پشت ابر، زمين مثل روز روشن شد و شرايط براي يك حمله جانانه آماده گشت. پس از هماهنگيهاي لازم دستور حمله صادر شد و بچهها به طرف سنگرهاي دشمن حركت كردند. با نزديك شدن به سنگر دشمن رزمندگان شروع كردند به اللهاكبر گفتن و تيراندازي كردن. فرياد اللهاكبر بچهها، چنان ترسي در دل نيروهاي عراقي در حالاستراحت ايجاد كرده بود كه آنها دست و پايشان را گم كرده بودند. حتي نتوانستند مقاومتي در برابر رزمندگان انجام دهند. تا آنها بيايند بجنبند در عرض 10 دقيقه خط دشمن شكسته شد و تعدادي زيادي از نيروهايش نابود شدند و تلفات سنگيني به آنها وارد شد.
احمد احمدي