حسین ماوریک، نابغه جنگ هاي هوايي

کد خبر: ۲۰۳۲۵۵
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۴ - 03February 2013

سرلشكر خلبان امير شهید حسین خلعتبری مكرم
سال 1328 در روستای بصل کوه در شهرستان رامسر پسری به دنیا آمد که نام اورا حسین گذاشتند .سال ها بعد او در بین دشمنان مردم ايران به "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزای عراقی معروف شد. برای خود او یا پیکرش جایزه تعیین کرده بودند، شخصی که مهارت او در خلبانی و شلیک موشک ماوریک در نیروی هوایی شهره همه بود.
حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر سپری كرد .اوبعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. پس از گذراندن دوره سربازی در سال 1351 به دلیل علاقه وافری که به فن خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و بعداز گذراندن دوره مقدماتی پرواز جهت طی نمودن دوره پیشرفته عازم آمریکا شد. حسین دوران کودکی و جوانی را در رامسر سپری نمود وبعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1349 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. پس از گذراندن دوره سربازی در سال 1351 به دلیل علاقه ای که به خلبانی داشت وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد . بعداز گذراندن دوره مقدماتی پرواز  براي طی كردن دوره پیشرفته عازم آمریکا شد .

حسين قبل از سفر به آمریکا به دیدار خانواده میرود و به مادرش وکالت می دهد : " تمام حقوق ماهیانه اش را برای رفع مشکلات نیازمندان هزینه کند."
در ايالات متحده ابتدا دوره خود را در پایگاه شپارد آغاز کرد و سپس به پایگاه تگزاس منتقل شد.
استعداد خیره کننده او در یادگیری و در پی آن هدایت هواپیما باعث شده بود به عنوان دانشجوی ممتاز شناخته شود .حسین به خاطر مهارت خاصی که در خلبانی داشت ،دوره شلیک موشک "ماوریک "که یک موشک هوا به سطح است را با موفقیت طی كرد. با اين موشك می توان انواع شناورها را هدف قرار داد.
سرانجام دوره خلبانی حسین به پایان رسید و اوبا دریافت گواهینامه خلبانی در هواپیمای اف4 به ایران باز می گردد و در پایگاه ششم شکاری بوشهر با درجه ستواندومی مشغول به خدمت می شود .

در31 شهریورماه 1359 صدام حسين با تهاجمی همه جانبه به ایران حمله می کند تا با پشتيباني تمام زورمندان دنيا كشورمان را به اشغال درآورد. نیروی هوایی عراق در اولین ساعات بعد از ظهر آن روز، 10مرکز مهم نظامی از جمله پایگاه های هوایی ایران را به شدت بمباران می کند و در خیال خود اینگونه می پندارد که نیروی هوایی ایران را به طور کامل ازبین برده است.
 بعد از حمله دشمن نیروی هوایی ایران دست به کار شده و ترتیب انجام دو عملیات را در همان روز می دهد .یکی از اين عملیاتها با رمز البرز به پایگاه هوایی بوشهر واگذارمی شود.

تعدادی از بهترینها انتخاب می شوند که حسین یکی از آنهاست. 4فروند فانتوم مسلح به خلبانی تعدادی از بهترینهای نیروی هوایی ازجمله شهیدان:
خلعتبری. یاسینی. اکرادی. طالب مهر و تعدادی دیگر به پرواز در می آیند. هدف پایگاه شعیبیه در استان بصره بود. با رسیدن به هدف حسین با مهارت خاصی که در شیرجه زدن با هواپیما دارا بود تمامی اهداف ازپیش تعیین شده را بمباران می کند و سالم برمیگرد.
در روز یکم مهرماه 1359 عملیات گسترده ای از سوی نیروی هوایی بانام کمان 99 آغاز می شود که طی آن 200 فروند هواپیما به پرواز در می آیند و140 فروند ازمرز عبور کرده وبه دشمن حمله می کنند. دراین عملیات بازهم حسین نقش عمده ای دارد. او از پایگاه ششم شکاری به پرواز درمی آید وبه عنوان فرمانده دسته 8فروندی به بغداد حمله می کنند. بامانورهای عالی و بی نظیرحسين ازمیان ساختمانها كه با ارتفاع بسیار پایین توسط او وهمرزمانش در شهر بغداد انجام مي گيرد،باعث می شود خبرگزاری ها لب به تحسین از مهارت خلبانان ایرانی باز کنند.
2روز بعدازاین عملیات ازسوی روزنامه کیهان با حسین مصاحبه شد . او اینگونه گفت:
"خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدامی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالیست. ايشان درمورد نبرد با عراق گفتند: ازچندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند وما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم ولی بعداز آن به ما ماموریتهایی داده شد که پایگاههای نظامی عراق را بمباران کنیم واین پایگاهها درست در قلب عراق قرار داشتند وما ماموریت خودرا با نهایت موفقیت بدون اینکه کوچکترین ضربه ای به ما وارد شود در خاک عراق انجام دادیم .
 درحمله روز یکم مهرماه مواضع حساس و مهم عراق درچند منطقه ازجمله بغداد، بصره ام القصر و ..... منهدم شد واین ضربه محکمی بود که بر ارتش عراق وارد شد."
حسین میگوید:" اولین ماموریت برون مرزی من به عنوان خلبان اول دريكم مهر 1359 بود.(شهید خلعتبری درعملیات روز 31شهریور به عنوان افسر کابین عقب شرکت کردند) به ما دستور داده شد با هشت فروند هواپیما به بغداد حمله کنیم. درطول مسیر درهر پنج مایل ما را هدف قرار می دادند و به طرف ما موشک می كردند ولی ما همچنان درآسمان پیش می رفتیم تاسرانجام به هدف رسیدیم و پایگاه "الرشید"و"المثنی" را درقلب بغداد درهم کوبیدیم.
 خاطره جالب من دراین ماموریت دیدن یک گنبد طلایی در بخش جنوبی بغداد بود از طریق رادیو به هواپیمای همراهم گفتم من یک گنبد طلایی میبینم جناب سرهنک محققی درجوابم گفتند زیارتتان قبول آنجا مقبره امام موسی کاظم (ع) است.

 ماموریتی برای انهدام تاسیسات پایگاه شعیبیه به پایگاه ششم شکاری محول شد و حسين برای انجام این ماموریت انتخاب شد.اوماموریت را با موفقیت انجام میدهدو خسارات جبران ناپذیری به دشمن وارد میکند. در راه بازگشت کمک خلبان به خلعتبری میگوید: حسین مثل اینکه نوک مگسک موشکهای دشمن کجه !!!!! شهید خلتبری میگوید چطور؟ و کمک جواب میدهد: آخه تا حالا 28 موشک برای ما شلیک شده ولی هیچکدام به ما نخورده!

حماسه هفت آذر 59 ( مروارید)
در روزهای ابتدایی آذر ماه سال 1359 طبق هماهنگی های به عمل آمده از سوی نیروهای هوایی و دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قرار می شود در روز هفتم آذر ماه، نیروی دریای و هوایی به دو اسکله البکر و الامیه حمله کنند.
روز عملیات فرا می رسد و حسین این دلاور مازنی، سواربر اسب آهنین خود می شود و به همراه تعدادی دیگر از خلبانان شجاع نیروی هوایی همچون شهید سرلشکر خلبان عباس دوران و شهید سرلشکر خلبان سیدعلیرضا یاسینی در دل آسمان جای می گیرند.
این جاست که حسین کاری می کند که تا مدت ها حتی بعد از شهادتش افسران نیروی هوایی و دریایی دشمن از شنیدن نام او لرزه به اندام شان می افتاد.
پرواز آغاز شده و حسین با مانورهای دیدنی، خود را در بهترین موقعیت ها قرار می دهد و یکی پس از دیگری ناوچه های عراقی را غرق می کند.

شهید سرلشكر خلبان یاسینی در این خصوص این گونه نقل می کند:
در قسمتی از این عملیات چند فروند از ناوچه های اوزای دشمن از ترس شکارنشدن توسط خلبانان شجاع نیروی هوایی در کنار کشتی های تجاری پنهان شده بودند که خلبانان ما متوجه آنها می شوند. با هماهنگی انجام شده توسط خلبانان قرار شد یک سری از طرف خاک کویت و یک سری هم از دهانه فاو و خور جلوی ناوچه های اوزا را بگیرند. درحالی که مشغول بررسی موضوع بودیم، خلبان کابین عقب من را متوجه ناوچه اوزای عراق شد که به آرامی از بغل یک کشتی تجاری جدا شده و به سمت دهانه خور درحال حرکت بود. به طرفش شیرجه می رفتم که ناوچه اوزا متوجه حضور من شد و بلافاصله خود را به کشتی بازرگانی رساند. در همین حین شهید خلتعبری فریاد زد:
رضا ناوچه را در رادار دارم و آماده شلیک موشک به آن هستم.
که در جوابش گفتم:
دقت کن طوری بزنی که آسیبی به کشتی تجاری وارد نشود. زیرا ممکن است بهانه دست سایر کشورها بیفتد و بگویند که ایران کشتی های تجاری را در خلیج فارس هدف قرار می دهد.
شهید خلعتبری اطمینان داد که ناوچه را طوری بزند که هیچ آسیبی به کشتی تجاری نرسد و سپس با یک فروند موشک ماوریک، چنان دماغه ناوچه را زد که چندین متر آن را از کشتی تجاری جدا کرد و آن را به قعر آب های خلیج فارس فرستاد. که به شوخی به او گفتم:
حسین لقمه آماده مرا گرفتی. آماده باش تا برای هدف بعدی بریم.
همین طور ادامه دادیم. هدف بعدی ایستگاه راه آهن ام القصر بود که به همراه شهید خلتعبری آن جا را به تلی از آتش تبدیل كردیم.
حسين به همراه دیگر خلبانان شرکت کننده در این عملیات توانستند ناوهای اوزا، ناوهای مین جمع کن، ناو نیروبر و چندین اژدر افکن به ارزش کلی 240 میلیون دلار را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را به طور كامل منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به شهید خلعتبری لقب "حسین ماوریک" شکارچی ناوهای اوزا را دادند.
در این عملیات شهید خلتعبری به همراه شهیدان یاسینی و دوران، در مجموع بیش از 25 نوبت پرواز عملیاتی در يك روز داشتند که این تعداد پرواز فقط از عهده خلبانان ماهری همچون این شهیدان بزرگ بر می آمد.
بر اساس گفته کارشناسان، شهید حسین خلعتبری در استفاده از هواپیماى اف 4،‌ انجام مانورها و عملیات‌ جنگی،‌ انهدام هدف و شلیک موشک ماوریک همتا نداشت. به قدری مهارت داشت که در هر شیرجه به چندین هدف می توانست حمله کند.
بعد از پایان این عملیات، با توجه تخصصی که حسین در شلیک موشک ماوریک از خود نشان داد، مدتى را در هوانیروز جهت آ‌موزش خلبانان بالگرد جنگنده‌ کبرى براى شلیک و کاربرد موشک ماوریک سپرى کرد.
حسین می گوید:
شهید یاسینی به اتفاق ناخدا بزرگی به سراغم آمدند. شهید یاسینی گفت:
خلعتبری، می خواهم بروی زیر آب !!
بلند شدم و به طرف اسکله "البکر" و "الامیه" پرواز کردم. در همین زمان جناب همتی فرمانده شهید ناوچه "پیکان" فریاد می زد:
ای هابیلیان آسمان، در 12 مایلی ما چهار فروند ناوچه دشمن مشاهده می شود نابودشان کنید.
به محض شنیدن صدا، به طرف آن سمت گرفتیم. دیدم سه فروند ناوچه اوزا و یک فروند اژدر افکن دشمن به حالت تدافعی موضع گرفته اند تا از خودشان دفاع کنند. هواپیماهای دشمن نیز در همه جا پخش بودند ولی جرات نزدیک شدن به ما را نداشتند. به محض این که روی ناوچه های عراقی شیرجه رفتم، یکی از ناوچه ها یک موشک به طرف ناوچه ایرانی هدف گیری کرد. به ناوچه خودی گفتم:
مواظب خودتان باشید.
و بلافاصله دو فروند موشک به طرف ناوچه های عراقی رها کردم. تصمیم گرفتم دو فروند دیگر موشک رها کنم ولی آنها درحال غرق شدن بودند. موشک ها را بر روی دو فروند دیگر فرستادم و سریع برگشتم و با رادیو پیام دادم که هواپیماهای گشت ضدسطحی فورا به منطقه بیایند . گفتم یک ناوچه مانده بروید و کارش را تمام کنید.
سروان ساجدی بود که با وجود درد شدید کمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند دیگر از ناوچه های عراقی را منهدم کرد.
افتخار می کنم که مردانه جنگیدیم. در آشیانه می خوابیدیم تا لحظه ای که نیاز باشد آماده باشیم.
امیرسرتیپ خلبان "عباس جلالی یار" درباره این شهید و عملیات مروارید می گوید:
از ویژگی های این شهید بزرگوار این بود که به ایشان می گفتند: «قاتل اوزا» حالا نمی دانم چقدر شما از ناوچه های اوزا عراق اطلاعات دارید. از آن قایق های موشک اندازی بود که به علت برد بلند موشک و قابلیت مانورش، به راحتی ناوهای ما را در خلیج فارس مورد هدف قرار می داد.
این شهید بزرگوار آن زمان که در بوشهر خدمت می کرد و زمان عملیات از هواپیمای خودش پیاده می شد و سوار هواپیمای دیگر می شد و با موشک های "ماوریک " این ناوها را مورد هدف قرار می داد و به همین سبب به نام قاتل اوزا معروف شد.

در اواخر سال 1359 با توجه به این که عراق تمامی هواپیماهای ذخیره خود را به دلیل سالم ماندن از حملات تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مجموعه پایگاه های الولید در نزدیکی مرز اردن انتقال داده بود، نیروی هوایی تصمیم می گیرد که این پایگاه ها را به هر طریق ممکن هدف قرار دهد. طرح اولیه آماده می شود و تعدادی از برجسته ترین خلبانان نیروی هوایی برای این عملیات انتخاب می شوند و دلیل آن این بود که اگر فرمانده دسته پروازی مورد هدف قرار گرفت، خلبانان حاضر مهارت این را داشته باشند که خود هدف را پیدا و آن را منهدم کنند.
پس جمعی از بهترین ها انتخاب شدند که در بین آنها نام حسین خلعتبری نیز به چشم می خورد.
سرانجام روز پانزدهم فروردین ماه سال 1360 تعداد 8 فروند هواپیمای فانتوم از پایگاه هوایی همدان به پرواز در آمدند و با چهار بار سوخت گیری هوایی و طی مسافتی بالغ بر 1000 کیلومتروانجام جسورانه ترين عمليات هوايي، پایگاه های الولید را بمباران کردند و همگی سالم برگشتند.
نقش حسین در این عملیات هم خیره کننده بود. در هنگام رسیدن به یکی از پایگاه ها، حسین خلعتبری ارتفاع را زیاد می کند و با شیرجه ای زیبا و مانورهای پی در پی تمامی بمب های خود را بر روی اهداف فرو می ریزد و افتخار دیگری برای خود و میهن عزیزمان خلق می کند.
از سوی فرماندهی به پایگاه ششم شکاری ماموریت داده می شود تا پل العماره را بزنند. خلعتبری و چند تن از خلبانان شجاع این پایگاه انتخاب می شوند. پل درست وسط شهر بود. خلعتبری وقتی روی پل می رسد، حملات ضدهوائی دشمن به اوج خود رسیده بود. اتومبیل های مختلف که مشخص بود شخصی است، روی پل درحال حرکت بودند. او با قبول خطر دور می زنند و پس از عبور آنها، پل را منهدم می کنند. وقتی از او سوال کردند که چرا چنین کردی؟ گفت:
فرزندی یک ساله ای دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است توی ماشین بچه ای مثل "آرش" من باشد. چطور قبول کنم که پدری بچه سوخته اش را در آغوش بگیرد؟


حسين يكي از خاطرات تلخ خود را اينگونه بيان مي كند:
یادم نمی رود در دزفول بودم. زن لری بچه سوخته اش را گذاشت بغل من و گفت:
بی غیرت تو خلبان مائی؟ بگیر!!
خواستم به او بگویم مادر! ما بی غیرت نیستیم ولی اسلام به ما اجازه چنین کارهائی را نمی دهد لکن دیدم زن خیلی عصبانی است.
هنگامی که خبر سقوط خرمشهر را شنیدم و مطلع شدم که به پیرها و بچه ها رحم نکرده و به زن ها هم تجاوز کرده اند، به خدای لایزال و به شرفم قسم خوردم که این بار اگر وارد خاک عراق شدم شهرک "صفوان" را درهم بکوبم ولی وقتی وارد خاک عراق شدم، ابتدای شهر یک مدرسه بود. با چشم خود دیدم مادری بچه اش را در زیر شکم گرفت و روی بچه خوابید در همان لحظه به خود آمدم و بمب هایم را رها نکردم. وقتی رد شدم از شدت خشم چند فشنگ هوائی خالی کردم و به سمت گمرک صفوان پرواز کردم و کامیون های حامل مهمات را منهدم نمودم.
با این که بیش از هفتاد مرتبه به خاک دشمن حمله کرده ام، ولی قانع نیستم. من باید بجنگم و مرگ برای من افتخار است. در وصیت نامه ام هم ذکر کرده ام که در ولایت خودمان «شیرود» کوهی است که می گویند «میرزا کوچک خان» در آن جا علیه روسیه می جنگیده است. اگر افتخار شهادت پیدا کردم، آن چه از من باقی ماند حتی اگر ذره ای از گوشت بدنم باشد، را در کنار قله آن کوه دفن کنید تا روح من هم پاسدار این مرزوبوم باشد.

مدتی از جنگ گذشته بود که خلتعبری برای دفاع از حقوق ایران که درگیر جنگی ناخواسته شده بود، به عنوان نماینده ویژه ایران در دادگاه بین المللی لاهه حضور می یابد تا در برابر دولتمردان غربى و عربى، از حقوق کشور عزیزمان دفاع کند و در این امر خطیر با ابتکار عملى که در آن جا بروز داد، حقانیت ایران را در جنگ ثابت کرد.
با وجود این که مدت ماموریت او در دادگاه لاهه 2 ماه بود، به همه وعده‌ها و وسوسه‌هاى سران کشورهاى آمریکا و انگلیس پشت پا زد و ادامه امور را به کاردار ایران در سوئیس سپرد و پس از 15 روز به کشور بازگشت و در پاسخ به این سوال که چرا تا پایان ماموریت در آن جا نمانده است، می گوید:
نمی توانم شب‌ها و روزها را در سوئیس با آرامش طى کنم درحالی که جنگنده‌هاى دشمن آرامش را از هموطنانم گرفته‌اند.
حسین بلافاصله بعد از بازگشت به ایران پروازهای جنگی خود را از سر می گیرد.
با توجه به مهارت او در اکثر عملیات به عنوان فرمانده دسته پروازی به دفاع از میهن می پردازد.
تاسیسات نفتی، یگان‌هاى دریایی،‌ پل الاماره و پالایشگاه کرکوک بارها توسط او مورد حمله و تخریب قرار گرفت که تنها قسمتی از دلاوری های این مرد بزرگ است.

از سوی فرماندهی نیروی هوایی ماموریتی به پایگاه ابلاغ می شود و حسين برای انجام این ماموریت انتخاب می شود. ماموریت بدین شکل بود که:
هدفی پشت سر نیروهای پشتیبانی عراق بمباران شدید شود. ماموریت حیاتی بود. جنگنده ها می بایست 460 مایل از وسط پدافند قوی عراق در ارتفاع بالا پرواز کنند. در حین ماموریت لحظه به لحظه به سمت اف 4 های نیروی هوایی موشک می زدند. فانتوم ها درست روی هدف رسیده بودند که ناگهان یک موشک سام ـ 6 از بالای کاناپی خلعتبری رد شد. هواپیما لرزید. در وسط نیروهای عراقی تعدادی از خانه های متحرک دیده می شود. خلعتبری متوجه این خانه ها می شود و گویا به او الهام شده بود که این خانه ها را بزند. هدف بمباران تانک های دشمن بود ولی خلعتبری ارتفاع هواپیما را زیاد می کند و در یک آن به سمت خانه ها شیرجه می رود. با توجه به مهارتی که او در این کار داشت، خانه ها را هدف گرفته و دقیقا با یک شیرجه تمام آنها را منهدم می کند. در این هنگام ساعت شش و نیم صبح را نشان می دهد. خلعتبری بلافاصله بعد از ماموریت با سرعت به پایگاه برمی گردد و در گزارش پس از پرواز خود این گونه می نویسد که تعدادی از خانه های متحرک را دیدم و بجای اهداف از پیش تعیین شده آنها را مورد هدف قرار دادم. روز بعد از اطاق ویژه اطلاع دادند که:
به خلعتبری بگوئید دیدت عالی بود. زمانی که آن جا را زدی 48 افسر عالی رتبه و دو ژنرال دشمن داخل این خانه ها بودند که به درک واصل شدند.

حسين در طول حضورش در دوران جنگ تحمیلى بیش از 70 پرواز برون ‌مرزى برفراز خاک دشمن انجام می دهد. البته این فقط پروازهای عمقی به خاک عراق می باشد و پروازهایی که او بر روی خلیج فارس از جمله در عملیات مروارید انجام می داد، بسیار بیشتر از این تعداد می باشد .
با این که پزشکان او را به خاطر پروازهاى متعدد و پى ‌در پى و فشارهایى که بر جسم او وارد شده بود از ادامه پرواز منع کرده بودند، اما خلعتبرى کسى نبود که جسمش را بر خاک و مردم کشورش ترجیح دهد و از این رو توصیه پزشکان و فرماندهان جنگى‌اش را براى توقف پروازهاى جنگى نپذیرفت.
خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى این گونه می گوید:
اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد.

حسين مي گويد: یادم هست که در بوشهر به گردان تلفن زدند که یک پیرزن آمده و اصرار دارد خلبان ها را ببیند. وقتی به گردان آمد، چهار عدد تخم مرغ که کل موجودی او بود به همراه داشت و با لهجه بوشهری می گفت:
اینها را آورده ام که خلبان ها بخورند و چاق شوند و خوب بجنگند.
پیرمرد روستایی دیگری تنها گوساله اش را آورده بود و در جلوی هواپیما سر برید. به قول یکی از نویسندگان، ملت ها را باید همیشه در جنگ شناخت و من در این جنگ واقعا ملت خودم را شناختم که چقدر فداکار و ایثارگرند.
اگر ارزشمندتر از جانم هدیه ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می کردم.

سرتیپ "قاسم محمد امینی" درباره حسين می گوید:
خنده هیچ وقت از روی لب های شهید خلعتبری محو نمی شد. در بدترین شرایط به همه روحیه می داد. هر وقت که به مازندارن سفر می کرد، در هنگام بازگشت صندوق ماشینش را پر از میوه های فصل مثل پرتقال و نارنگی می کرد و به پایگاه می آورد. سهم همه را می داد. از نگهبانی شروع می کرد و میوه می داد ودر آخر کمی برای خودش می ماند. وقتی در پایگاه همدان بودیم، به رودخانه های اطراف پایگاه می رفت و ماهی صید می کرد. ماهی های بزرگ تر را بین فقرا تقسیم می کرد. ماهی های کوچک تر را به خانه می برد و یا به پایگاه می آورد.

تعطیلات نوروز سال 1364 در پیش است، ولی گویا حسین سفری دیگر را در سر دارد. او در پایگاه می ماند و به زادگاهش نمی رود. در جواب دوستانش هم که می گویند چرا به دیدن خانواده نمی روی؟ می گوید:
در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند. وجدانم اجازه نمی دهد که این مردم را تنها بگذارم.
روز یکم فروردین ماه سال 1364، خلعتبری و ستوان محمد زاده به عنوان شیفت آلرت پایگاه سوم شکاری همدان هستند. ناگهان صدای آژیر بلند می شود و در پایگاه اعلام اسکرامبل (حالت آماده باش) می شود.
حسین به همراه کمک خود ستوان "عیسی محمدزاده عروس محله" یا یک فروند هواپیمای فانتوم دی با نام رمز سلیمان 31 برای مقابله با هواپیماهای دشمن به پرواز در می آید. در کردستان در منطقه سقز با دو فروند میگ 23 عراقی و یک فروند میگ 25 عراقی درگیر می شود. سریعا به سمت یکی از هواپیما گردش کرده و به پرواز ادامه می دهد و در ارتفاع 35000 پایی یکی از میگ های 23 را مورد هدف قرار می دهد که پس از برخورد موشک، میگ منهدم می شود. در همین حین از ایستگاه های رادر زمینی مرزی به اطلاع حسين می رسانند که یک فروند میگ 25 پی دی، در تعقیب آنها می باشد. در این نبرد نابرابر ، میگ 25 اقدام به شلیک  موشک r-40 می کند وموشک با فانتوم برخورد می کند. ستوان محمد زاده موفق می شود اجکت کند و به سختی از ناحیه دست راست آسیب می بیند و توسط نیروهای امداد و نجات نیروی هوایی نجات پیدا می کند. ولی سرلشکر خلبان حسین خلعتبری فرصت اجکت پیدا نمی کند و بدین شکل قهرمان جنگ های دریایی به معراج می رود.
بدن قطعه قطعه شده اش همچون رهبر و مولایش حضرت حسین بن علی (ع) به عنوان سند افتخاری میان  انبوه  مردم منطقه که  تاکنون در منطقه سابقه نداشته تشییع و طبق وصیت خودش در قله میرزا کوچک خان (گلزار چهل شهیدان رامسر) به خاک سپرده می شود تا آن گونه که خود می خواست، روحش نیز پاسدار مرز و بوم وطن اسلامی مان باشد.
از این شهید بزرگوار دو فرزند به یادگار مانده است.
تلویزیون دشمن با اعلام این خبر با آب و تاب اعلام کرد که موفق شده یکی از بهترین خلبانان ایرانی را از بین ببرد . ولی آنها نمی دانستند که با شهید شدن خلعتبری و خلعتبری ها، هزاران خلعتبری دیگر از بین مردم سلحشور ایران به پا می خیزد و سلاح بدست می گیرد و علیه آنها دلاورانه می جنگند که این چنین هم بود.

در هنگام حیات و تا مدتی بعد از شهادت در مجله‌هاى جنگى آمریکا بارها از شهید خلعتبرى به عنوان یک نابغه جنگى و خلبان توانمند درهدایت هواپیماى اف 4، در پروازها و مانورهاى حساس نظامى و عملیاتى نام برده شد.
همچنین نام او به عنوان یکى از شاگردان موفق وممتاز دانشگاه شپارد و تگزاس در فراگیرى علوم خلبانى اف 4 طى دوران آموزشش در مصاحبه‌ها و گفتگوهاى اساتید این دانشگاه برده شد است.
در سال 2006 یکى از مجلات جنگى آمریکا ویژه‌نامه‌اى در مورد مهارت‌هاى پروازى و ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌هاى شهید خلعتبرى منتشر کرد.
با گذشت سال ها از شهادت اين اسطوره ي ملي هنوز ناگفته ها و زواياي پنهاني از اين بزرگ وار وجود دارد كه نيازمند پژوهش است.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار