به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از ساجد، خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده خلبان تیمسار محمدیوسف احمدبیگی است:
چند روز بعد متوجه شدیم که تعدادی اسیر را به طبقه ی بالا که هنوز در اختیار سازمان اطلاعات عراق بود، آورده اند. ما با اجازه ی فرمانده ی آسایشگاه (جناب سرگرد محمودی) توسط کانال هوا که بین طبقه ی ما و طبقه ی بالا قرار داشت ارتباط برقرار کردیم. (از این کانال تنها در فصل سرما استفاده می کردیم) این کانال طوری بود که اگر ما از پایین صحبت می کردیم، آنها در طبقه ی بالا می شنیدند و حتی می توانستیم از طریق همین کانال، به وسیله ی نخ و سنجاق، چیزای کوچکی را مثل یادداشت رد و بدل نماییم. از این طریق بود که مطلع شدیم این اشخاص در طبقه ی بالا هستند:
دکتر پاک نژاد، دکتر خالقی، دکتر عظیمی، دکتر کوهپایه، چند نفر تکنسین، یک دانشجوی لبنانی، راننده ی شهید تندگویان و یک بسیجی جوان. از لحظه ای که فهمیدیم چه اشخاصی در طبقه ی بالا هستند، ارتباط خوبی را با آنها برقرار کردیم. ما سئوال های قرآنی و پزشکی خودمان را از دکتر پاک نژاد می پرسیدیم و چون وضع ما نسبت به آنها بهتر بود، کمبودهای آنها را از نظر مسواک، خمیردندان و خودکار تأمین می کردیم.
با مشورت فرمانده (جناب سرگرد محمودی) تصمیم گرفتیم پس از اطمینان از جمع بالا، اخبار رادیو را هم در اختیار آنها قرار دهیم. روزی جناب محمودی از دکتر پاک نژاد خواست که به بهانه ای از رفتن به هواخوری امتناع کند تا بتواند با وی صحبت کند. ایشان هم این کار را انجام داد و جناب محمودی موضوع داشتن رادیو را برایشان بازگو کرد و از او خواست چنانچه به جمع خود مطمئن است، اعلام کند تا اخبار رادیو نیز در اختیار آنها قرار بگیرد.
روز بعد، دکتر اعلام کرد که از هر جهت اطمینان حاصل است. لذا از آن روز به بعد، پس از دریافت اخبار و خواندن آن توسط سرپرستان گروه ها، یادداشت را از طریق کانال هوا به بالا می فرستادیم و پس از استفاده، دوباره آن را پس گرفته و از بین می بردیم. دکتر پاک نژاد چند روز بعد با احساس رضایت گفت که اخبار دریافتی از نظر روحی و روانی توانسته است تا حدود زیادی در روحیه ی بچه ها تأثیر مثبت بگذارد.
روزی که منافقین، مقر حزب جمهوری اسلامی را در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ منفجر کردند، شب اسامی شهدای این واقعه که ۷۲ تن بودند از طریق رادیو اعلام شد. از جمله متوجه شدیم که برادر دکتر پاک نژاد هم جزو شهدا هستند؛ اما با تصمیم فرمانده (جناب محمودی) این خبر را حذف کردیم و به دکتر پاک نژاد موضوع را نگفتیم. پس از مدتی که ایشان را به اردوگاه برده بودند در آنجا از جریان مطلع شده بود، پس از برگشت به ایران از جناب محمودی که در آن شرایط نامناسب روحی خبر شهادت برادرش را به او نداده بود، تشکر کرده بود.