به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از ساجد، «سیمای او تجلی اراده و مقاومت و تلاش و پیکارش همواره الهامبخش رزمندگان بود. عزیزی که ثمره سختکوشیهای او در جبههها همیشه مشهود بود. با تقویت آتش سنگین پیکارگران جبهه نور، که صف دشمنان را از هم میگسست، رؤیای خام سردار قادسیه را به کابوسی وحشتناک بدل میساخت...» این بیانات تنها بخشی از روایت همرزمان و دوستان شهید شفیعزاده از اوست. سرداری که ضمن شرکت در تمامی صحنههای عملیاتی، مسئولیت فرماندهی توپخانه و طرحریزی و هدایت آتش پشتیبانی را در قرارگاههای مختلف به عهده داشت و آخرین مسئولیتش فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه و قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) بود. آنچه در پی میآید حاصل همکلامی ما با همرزم سردار شهید حسن شفیعزاده، سرهنگ جواد غفاری است در وصف فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه.
آقای غفاری مایلیم از دوست و هممحلیتان سردار حسن شفیعزاده برایمان بگویید!
من از دوران کودکی با حسن بزرگ شدم، او متولد سال 1336 در تبریز بود. خانواده حسن بسیار مذهبی و متدین بودند، سادگی، بیآلایشی و گذشت او در سنین کودکی زبانزد همه بود. همیشه حق را میگفت، هر چند اگر به ضررش تمام شود. در محله ما شاخص بود. در مسجد بسیار فعال بود. حسن از من بزرگتر بود اما قد خودش را به اندازه من که از او کوچکتر بودم میکرد.
حسن در دوران کودکی پدرش را از دست داد، از این رو وظیفه سنگینی نسبت به دیگر اعضای خانوادهاش داشت. مردانگی در وجود او از همان دوران خودش را نشان میداد. حسن فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگیاش عملاً غمخوار مادر فداکار و دلسوز خواهرها و برادرهایش بود.
شهید شفیعزاده چطور لباس رزم بر تن کرد و پا در چه میادینی گذاشت؟
به نظر من بهترین و پرثمرترین لحظات حضور حسن در سپاه تبریز، روزهایی بود که در جوار شهید آیتالله مدنی(ره) به عنوان یکی از محافظین ایشان انجام وظیفه میکرد. برای همین بسیاری از خصوصیاتش برگرفته از شهید مدنی شد. در جوار ایشان خلوص، صداقت، ایثار و زهد شهید شفیعزاده شکوفا شد. خوب به خاطر دارم در سال 1359 که خلق مسلمان به صدا و سیما حمله کرده بودند. من به همراه سردار حسن شفیعزاده در آن ماجرا حاضر بودم. او با درایت خاصی کار را به همراه دیگر همراهانش به پایان رساند و صدا و سیما را به نیروهای انقلابی تحویل دادیم.
شهید شفیعزاده بعدها به دنبال گسترش سپاه، به همراه دیگر برادران، اولین هستههای مسلح سپاه را پیریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی خوانین و اشرار آذربایجان و حزب منحرف خلق مسلمان نقش فعال داشت.
از ورود سردار شفیعزاده به عرصه دفاعمقدس و جنگ برایمان بفرمایید؟!
شهید شفیعزاده هنگامی که به همراه شهید باکری در سپاه ارومیه انجام وظیفه میکرد به عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیریهای متعدد برای سرکوبی گروههای فاسد تلاش نمود.
با شروع جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، همراه مهدی باکری راهی آبادان شد و با فرمان حضرت امامخمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، نقش تاریخی خود را در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد. من آن زمان به عنوان بسیجی در هشت چیان کردستان فعالیت میکردم که خودم را به ایشان در جنوب رساندم. مدتی بعد که حسن شفیعزاده مؤسس و فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه شد، مهدی باکری هم رفت لشکر 31 عاشورا، من هم به جنوب رفتم و در رسته توپخانه کنار سردار شفیعزاده خدمت نمودم.
شما از دوران کودکی با حسن شفیعزاده بودید از مهمترین ویژگیهای اخلاقی او برایمان بگویید؟!
حسن بسیار خوشاخلاق بود. خنده در چهرهاش گم نمیشد. اهل شوخی کردن بود. در بحثهای کاری فردی بسیار مقید و منضبط و جدی بود.
یک بار برای دیدارش به قرارگاه خاتمالانبیاء رفتم. در جمع خلبانان نشسته بود و آنها را برای پرواز و بمباران مناطق عملیاتی راهنمایی و هدایت مینمود. تا من را دید در آغوش گرفت و بغلم کرد و بسیار با من شوخی و از من پذیرایی کرد. بعد دوباره به جمع خلبانان پیوست به شرح و برنامهریزی پرداخت.
بسیاری از خصوصیات اخلاقیاش برگرفته از معاشرت و همراهی شهید مدنی بود. برای آنچه وظیفه میدانست هدیهای دریافت نمیکرد. یک بار به او تلویزیون داده بودند که ایشان نپذیرفت و این در شرایطی بود که ما باید حقوق 15 ماهمان را جمع میکردیم و خرجی هم نمیکردیم تا بتوانیم تلویزیون خریداری کنیم. آن زمان قیمت بالایی داشت.
با وجود اینکه فرمانده توپخانه سپاه بود وکلی امکانات و خودرو در اختیارش بود، تحت هیچ شرایطی بیتالمال را مال البیت نمیکرد. هر هشت ماه هم که برای دیدار مادرش به تبریز میآمد خودش وسیله تهیه میکرد.
نیروهای ارتشی و سپاهی به خوبی توانستند از تجارب ایشان و علم ایشان بهره ببرند. به گفته سردار صفوی: اوج قدرت آتش توپخانه را جهانیان در نبردهای والفجر 8، کربلای 5 وکربلای 8 به چشم دیدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا که شهید عزیز ما و همرزمانش با آتش سهمگین، لشکریان دشمن را مضمحل و ضایعات جبران ناپذیری بر خصم زبون وارد نمودند.
ما در شرایطی به سر میبریم که دشمنان امروز ما هم ما را تهدید به تحریم میکنند، این شرایط، برای کشور و ملت ایران که در دوران دفاع مقدس در شرایط تحریم به سر میبرد، شرایطی تکراری است که به جرئت میتوان گفت امروز هم شکست خواهند خورد به نظر شما تکلیف امروز رزمندگان چه خواهد بود؟ و وظیفه ما در این باره چیست؟!
در این باره هم میتوان از شهدا الگو گرفت از آنها که پیرو ائمه بودند و راه آنها را ادامه دادند. بحق گفتهاند که شهدا امامزادگان عشقند. در شرایطی که حتی یک سیم خاردار هم به ما نمیفروختند توانستیم دست به خلاقیت بزنیم و در آن شرایط خود شهید حسن شفیعزاده در همان زمان تحریم به خارج از کشور سفر میکردند و راههای استفاده و بهرهبرداری و ساخت امکانات توپخانه را میآموختند.
کشور ما کشور مستعدی است ما چون احمدیروشنها را داریم . در کشورمان همه نوع امکانات داریم که با توکل بر خدا و اتکا به خون شهدا میتوانیم از آنها بهره ببریم.
نیروی اسلام در جنگ بدر کمتر از دشمنانمان بود اما توانست بر آنها پیروز شود. در جنگ احد نیروهای اسلام به فکر غنائم بودند که شکست خوردند. ما در طول دوران دفاع مقدس و مجاهدت رزمندگان در رسته توپخانه به این آیه رسیدیم که: «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى»
لحظهای نباید گمان میبردیم که ما تیر را به سمت دشمن روانه کردیم بلکه این خدا بود که آنها را هدایت نمود. ما با فرهنگ عاشورایی، همت مضاعف و مدیریت جهادی مقابل دشمنان ایستادیم. ایشان از ابتدا با تلاش شروع نمودند و به جایی رسیدند که توپخانه سپاه پاسداران را راهاندازی نمودند که به لطف خداوند توانست در طول عملیاتهای بزرگی چون والفجر 8 و کربلای 5 نقش بیبدیلی را داشته باشد. این از همت عالی یک جوان ایرانی نشئت میگیرد و جوانان ما میتوانند از این شهدا الگو گرفته و به آنچه باید دست یابند.
در نهایت شهید شفیعزاده در تاریخ 8/2/66 در منطقه عملیاتی کربلای 10 در شمال غرب (منطقه عمومی ماووت) در حالی که عازم خط مقدم جبهه بود، خودرواش مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به همراه شهید قجاوند به آرزوی دیرینه خود نایل شد و به دیدار معشوق شتافت.