همسر «شهید مهدی حسینی» در گفت‌وگو با دفاع پرس:

مدال افتخارم را به حضرت زینب(س) تقدیم کردم/ حیف بود همسرم شهید نشود/ از حضورش در سوریه راضی بودم

همسر «شهید مهدی حسینی» گفت: مهدی دوست نداشت در مراسم ختم‌اش لباس مشکی بپوشیم، ماه محرم به شهادت رسید تا برای سالار و سرور مقتدایش ابا عبدالله الحسین(ع) مشکی بپوشیم، عزداری کنیم و اشک بریزیم. بسیار باغیرت و جوانمرد بود لذا رفتنش به سوریه نیز با توجه به همین روحیه جوانمردی و غیرت دینی‌اش بود.
کد خبر: ۲۱۲۳۴۲
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۱ - 12November 2016
72شاخه لاله به نیت شهدا کربلا/تاج سرم مدال افتخارم تقدیم به حضرت زینب (س)

گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهدای مدافع حرم همسرانی دارند، که نه‌تنها آنها را از حضور منع  نمی‌کنند، بلکه مشوق و خود عاملی برای حضور موثرتر در صحنه جبهه مقاومت هستند و همواره به تقویت بنیه اعتقادی و معنوی آنان کمک می‌کنند؛ مصداق بارز این زنان همسر شهید مهدی حسینی است که با اعتقاد کامل و عشق به ائمه اطهار(ع) همسرش را برای حضور موثر تا اوج بالا می‌برد و بار دیگر به جمله امام خمینی(ره ) از دامن زن مرد به معراج می‌رود را عینیت می‌بخشد.

صحبت‌ها و پیامک‌های همسر شهید حسینی و شهید دیباچه‌ای از عشق و دلدادگی، ترغیب و تشویق به انجام فرایض دینی تا رسیدن به قله ایثار است.

«زهرا سلیمان‌زاده» همسر شهید مهدی حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه وجهاد دفاع پرس اظهار داشت: مهدی خیلی مهربان، مظلوم، خوش اخلاق، باایمان و باغیرت بود. رفتنش به سوریه هم با توجه به همین روحیه جوانمردی و غیرت دینی‌اش بود، در ابتدا که می‌خواست به سوریه برود اینگونه به من آرامش می‌داد و باتوجه به تفکرش مرا همراه می‌ساخت واقعا اهل بصیرت بود. همسرم می‌گفت: شهید مطهری بیان می‌کرد، زمانی عاشورا تکرار می‌شود الان همان عاشوراست، سخت است خانم زینب (س) آن موقع اگر زنان کوفه پشت مردانشان بودند و صدای امام حسین(ع) را نشنیده نمی‌گرفتند آن اتفاق عظیم رخ نمی‌داد. الان چگونه می‌شود صدای مظلومیت مردم سوریه را نشنیده گرفت و بی‌تفاوت بود و به تجسم مسائل و مشکلات مردم  سوریه می‌پرداخت، تا من دقیق و عمیق مسائل را درک و بتوانم شرایط را بپذیرم.

وی در ادامه گفت: مهدی مرتب طی چهارسال گذشته به سوریه می‌رفت، درست است سخت بود، اما خود حضرت زینب‌(س) کمک می‌کرد و احساس آرامش عجیبی داشتم. البته باید بگویم، من همیشه دوست داشتم، همسر یک پاسدار باشم به همین دلیل من باجان و دل پذیرفتم و با همه اعتقاد و هستی‌ام همسرم را همراهی می‌کردم و افتخار می‌کنم و خدارا شکرگذارم.

همسر شهید ادامه داد: زمانی‌که همسرم به خواستگاریم آمد، به خاطر اینکه پاسدار با ایمان و با اخلاق و نیز پسرخاله‌ام بود و شناخت داشتم ایشان را پذیرفتم، مهریه‌ام  14سکه و 72 شاخه گل لاله به‌نیت شهدا کربلابود، که قرارشد گلها را بخریم و به بهشت زهرا ببریم؛ اما فرصت نشد تا باهم این کار را بکنیم؛ ولی حتما این نیت زندگی مشترکمان را انجام می‌دهم، می‌خواهم بگویم از اول زندگی ما بر پایه شهادت و ایمان پایه‌گذاری شد.

وی یادآور شد: سال 94 چند ماهی با همسرم و فرزندم سوریه بودیم، مهدی بیشتر نبود؛ ولی وقتی می‌آمد هر چه قدر خسته بود حتی 11 شب که به خانه می‌رسید تا بادخترش بازی نمی‌کرد و نغمه خسته نمی‌شد و نمی‌گفت بابا برویم غذا بخوریم به بازی ادامه می‌داد، فرزندش را خیلی دوست داشت و هیچ‌وقت برخورد تند و خشنی انجام نمی‌داد و به من توصیه می‌کرد که اگر لازم است نکته‌ای گفته یا رفتاری اصلاح شود، با ارامش و صحبت باید همراه باشد.

همسر این شهید مدافع حرم بیان کرد: در این مدتی‌که همسرم مرتب به‌ سوریه می‌رفت باهم در ارتباط بودیم، مرتب همسرم را تشویق و حمایت می‌کردم و آرامش و اطمینان به او می‌دادم که از حضورش راضی‌ام و سعی می‌کردم در شرایط سخت مایه دلگرمی‌اش باشم به‌عنوان نمونه می‌گفتم: مراقب باش حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) نظاره‌گر شما مدافعان هستند، قوی کار کن، کم‌کاری نکن که شرمنده شویم و نگویی خسته شدم. درست است از هم دوریم ولی عمه سادات مهم‌ترین مسئله ماست، مطمئن باش همه زندگی‌ام را فدای اهل‌بیت(ع) می‌کنم و به تو افتخار می‌کنم که گوشه‌ای از کار گرفتی، چشم امام دنبال شماست که نگذارید خواهرش دوباره مثل کربلا اذیت شود.

وی ادامه داد: تاج سرم مدال افتخارم بهترین‌ها را  از خدا برایت خواستم ممنونم که آنجا هستی و همیشه خدا را شاکر باش، که انتخاب شدی الان می‌شد یکی از دوستانت جای تو باشد، همیشه شاکر باش و نمازت را همیشه اول وقت بخوان تا کارت رنگ خدایی بگیرد.  وقتی این‌طور شد خودت خدایی می‌شوی. مهدی هم با جملاتی این‌چنینی پاسخ می‌داد: «امیدوارم که این بنده بد خدا را حلال کنید، چون طاقت نارضایتی شما همسر گلم را ندارم، من همیشه سر نماز خدا را شکر می‌کنم که شما همسرم هستی و چون مقاوم هستی من با خیال راحت می‌توانم، کار هایم را به نحو احسن انجام بدهم، الحمدلله که آرامش داری. می‌دانم که مثل یک شیرزن از پس مشکلات بر می‌آیی، زهرای عزیزم هر وقت به نماز می‌ایستم یا به زیارت می‌روم از خدا می‌خواهم ثواب زیادی نصیبت کند که من با فراغ بال و بدون هیچ مشکلی اینجا هستم. ای آرامش روحم چه خوب «امام روح الله فرمود: از دامن زن مرد به معراج می‌رود» وقتی در این کلام تعمق می‌کنم، وقتی نگاه به زندگی سراسر غیبت خود می‌اندازم پی به همه چیز می‌برم ان شاالله که بی‌بی دو عالم من را برای غلامی فرزندان و تو را برای کنیزی انتخاب کند و چه سعادت بالاتر از این و در پایان از خداوند متعال خواستارم به شما  و این حقیر صبر عنایت کند یاعلی.»

همسر این شهید در ادامه به خصوصیات همسرش اشاره کرد و افزود: مهدی هوش بسیار خوبی داشت، فقط یک بار کافی بود، چیزی را به ذهنش بسپارد، فقط با نوشتن زبان را حفظ می‌شد. به سه زبان انگلیسی، اسپانیایی و عربی مسلط بود. در انجام کارها جدی بود و با کسی شوخی نداشت.خیلی انسان کاری بود کاری که به او می‌سپردند به نحو احسن انجام می‌داد در «حماه» سوریه چند مسئولیت داشت که همه را به گفته همرزمانش به بهترین نحو ممکن انجام می‌داد.

وی در خصوص نحوه با خبر شدنش از شهادت همسرش گفت: شب دوم ماه محرم خانم شهید «پورهنگ» که همسر مدافع حرم است پیام داد،خوبی چه اتفاقی برای همسرت افتاده حالم بد است. زنگ زدم تو را خدا چی شده گفت: من چون شوهرم شهید شده دلشوره برای شوهران شما می‌گیرم من باور کردم، اما وقتی سیلی از پیامها از دوستانی که خیلی با آنها ارتباط نداشتم سرازیر شد، فهمیدم خبری هست تا این‌که از سوریه به من زنگ زدند، من و برادر شوهرم هیئت یا زهرا بودیم که به ما اطلاع دادند، برای لحظاتی حالم بد بود بعد از مدتی که حالم بهتر شد سریع یاد وصیت همسرم افتادم که گفته بود بلند گریه نکن تا دشمن خوشحال شود و صدایت را نامحرم بشنود من با توجه و عنایت حضرت زینب (س) به خودم مسلط شدم و واقعا برای همسرم گریه نکردم برای سیدالشهدا (ع) گریه کردم.

وی ادامه داد: حیف بود همسرم شهید نشود، دلتنگی این که دور از وطن به شهادت رسیده تحملش سخت است ولی وقتی فکر می‌کنی گوهری داشتی قیمتی و خوب خریداری شده مورد رضایت و قبول الهی واقع شده آرامش پیدا می‌کنی. مهدی دوست نداشت لباس مشکی بپوشیم، ماه محرم به شهادت رسید تا برای سالار و سرور مقتدایش مشکی بپوشیم، عزداری کنیم و اشک بریزیم با این که شوهرم تازه شهید شده جلسه‌های هر شب هیئت را رفتم.

در ادامه با یکی از دوستان شهید هم گفت‌وگو کردیم که وی می‌گفت: قریب 10 سال باهم دوست بودیم و بیشتر در هیئت زهرا همدیگر را می‌دیدیم، مهدی آشپز هیت بود، البته در این چند ساله اخیر بیشتر سوریه بود و کمتر دیده می‌شد. بسیار با غیرت و شجاع و نیز ولایت‌مدار و مأنوس با اهلبیت (ع) بود. دوره‌های تخصصی زیادی دیده بود و در تیراندازی تبحر خاص داشت، در مهار فتنه 88 نیز یکی از افراد مؤثر شناخته می‌شد.

گفتنی است، شهید مدافع حرم «مهدی حسینی» 13 مهر 95 همزمان با دومین روز محرم‌الحرام توسط تروریست‌های تکفیری در حماه سوریه به شهادت رسید.

انتهای پیام/191 

نظر شما
پربیننده ها