در ادامه پیرامون خاطرات شهید مطالبی را دنبال می کنیم:
ازدواج در اوج سادگی با لباس سبز سپاه
هنوز یک سال از خدمت سر بازی اش نگذشته بود که انقلاب به پیروزی رسید. خانعلی برای اطاعت از امر امام، سربازی را ترک کرد. بعد از انقلاب وارد سپاه و جبهه شد. ازدواج در اوج سادگی با لباس سبز سپاه، برگ جدیدی از زندگی او بود، مدتی بعد از ازدواج به جبهه رفت.در بسیاری از عملیات ها فرمانده گردان بود.
می گفت: من با جبهه نفس می کشم و زندگی می کنم.
می گفت: جبهه محل تهذیب نفس و خالص شدن است. جبهه خانه ی من است من با جبهه نفس می کشم و زندگی می کنم. دوری از جبهه برایم عذاب و شکنجه است، من به جبهه نیاز دارم. وقنی در جبهه ام، گویا در وطن خود هستم.
اگر مملکت و آبروی ما از بین برود، دیگر چه بهانه ای برای زندگی کردن داریم؟
می گفت؛ این انقلاب آسان به دست نیامده که آسان از دست برود، اگر مملکت و آبروی ما از بین برود، دیگر چه بهانه ای برای زندگی کردن داریم؟ترکش به رانش خورده بود، می گفت: بچه ها را جمع کنید بروید جلو دشمن را بگیرید. به زور او را به بیمارستان بردیم تا ترکش ها را درآورند.پایش را بستند و ما آمدیم. هنوز نرسیده بودیم که او هم داشت لنگان لنگان به سمت خط می رفت.
گردان خانعلی بیشتر به یک خانواده صمیمی شبیه بود تا به یک گردان نظامی
به قدری در سرپرستی و مدیریت نیروهای تحت امر، دقت، مراقبت و وسواس داشت که همه می گفتند فرماندهی یک گردان برای او کم است و توانمندی او بیش از این است. گردان خانعلی بیشتر به یک خانواده ی صمیمی شبیه بود تا به یک گردان نظامی.
پیش قدم در امور
هر فرمانی که به نیروها می داد، اول خودش پیشقدم اجرای آن می شد و این رفتار او نقش عجیبی در روحیه ی رزمندگان و مسئولیت پذیری آن ها داشت.
عکس داخل ضریح علمدار وفادار حسین(ع) افتاد
یکی ازآزادگان در خاطرات خود آورده است:عکس از خانعلی را برای تبرک به حرم مطهر امام علی(ع) و امام حسین(ع) بردم. وقتی به حرم حضرت عباس رسیدم،ناگهان عکس خانعلی از دستم رها شد داخل ضریح افتاد. عکس این سردار وفادار امام، داخل ضریح علمدار وفادار حسین(ع) افتاد.
شهید خطاب به نیروها
ما دراین جا همه مسئولیم، فرمانده و معاون و سرباز نداریم. مسئولیت ها فقط برای برقراری نظم و ارتباط سازنده و هماهنگی کارهاست. لذا اطاعت از مافوق در راستای انجام وظیفه و مسئولیت واجب است.
لباس دامادی، جنگ و شهادت
مجموعه ای از نیروها آمده بودند برای شناسایی رزمندگانی که حاضر بودند برای باز کردن راه بقیه روی مین بروند، یعنی به استقبال مرگ. هنوز حرف آن ها تمام نشده بود که دو نفر داوطلب شدند. (شهیدان)خانعلی سیرفر و مهدی طیاری.
پیرمرد عشایر به قدری تحت تاثیر رفتار خانعلی قرار گرفت که به رزمندگان اسلام پیوست
در منطقه گیلان غرب به پیرمرد عشایری برخورد می کند که فرزندش بیمار و از نظر مالی بسیار در مضیقه بود. به چادر پیرمرد رفت در حالی که از دیدن وضعیت او بسیار متاثر بود و گریه می کرد. برایش غذا ودارو تهیه و در مدتی که آن جا بودند به او سرکشی و کمک می کرد. پیرمرد عشایر به قدری تحت تاثیر رفتار خانعلی قرار گرفت که به رزمندگان اسلام پیوست.
در آخرین توصیه هایش به رزمندگان می گوید:
بعد از من اگر به زیارت حضرت سید الشهداء نائل شدید، سلام مرا به آقا برسانید و بگویید بسیار مشتاق بود که خودش به پابوس شرف یاب شود ولی تقدیر او این بود که شهید شود.
سردار حاج قاسم سلیمانی در مراسم تشییع جنازه ی شهید سیرفر از او به عنوان بازوی راست خود یاد می کند و او را شخصیتی خطاب می نماید که فقدانش محسوس است.
مسئولیت های شهید
بازسازی وترمیم یگان رزمی،جایگزین کردن کادر جدید،فرمانده گروهان در عملیات طریق القدس،جانشین فرمانده گردان در عملیات فتح المبین ،فرمانده گردان در عملیات بیت المقدس ،تا سال 62 در عملیات والفجر 1 فرمانده گردان قدس بود که با همین مسئولیت به شهادت رسید.
انتهای پیام/
