فرزندم! رفتم تا به داد مظلومان برسم

شهيد حيدری در يكی نامه‌های خود كه خطاب به كوچك‌ترين فرزندش نوشت: «می‌دانم كه دوست داشتی من در كنارت باشم اما اگر قرار بود همه باباها در كنار فرزندانشان بمانند، چه كسی به داد اين مردم مظلوم برسد؟»
کد خبر: ۲۱۴۰۹۹
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۲ - 21November 2016
فرزندم! رفتم تا به داد مظلومان برسمبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اگر قرار باشد در مكتب بسيج پرورش يابي و روحيه ظلم‌ستيزي بسيجيان را اخذ كني، برايت فرقي نمي‌كند ظلم در كجاي اين عالم هستي واقع مي‌شود. امكانش را كه بيابي، عزم رفتن مي‌كني و در اين مسير از همه هستي‌ات مي‌گذري. شهيد رسول حيدري يكي از شهداي ظلم‌ستيز ايران اسلامي است كه با روحيه بسيجي‌وار خود، پس از سال‌ها حضور در ميادين انقلاب و دفاع مقدس، ظلم و ستم به مسلمانان بوسنيايي را برنتافت و براي ياري‌شان به اروپاي مسيحي رفت و در شهر كاكاني بوسني به شهادت رسيد. مروري بر زندگي شهيد حيدري، تماشاي تمام‌قد روحيه ظلم‌ستيزانه بسيجيان است.
  
مرگ بر ظلم!
 
شهيد حيدري يا همان شهيد رسول بوسنيايي‌ها، از جوانان انقلابي ملاير بود كه موقع پيروزي انقلاب، 17، 18 سال بيشتر نداشت. او اولين مرگ بر شاه را در شهر خود ملاير فرياد زده بود و مرگ او بر رژيم طاغوت، فرياد بر سر ظلمي بود كه اين خاندان منحوس به ملت ايران روا مي‌داشتند. او در اين خصوص به يكي از دوستانش گفته بود: «آرزو دارد اولين مرگ بر شاه را در ملاير بگويد تا جرقه‌اي باشد براي شكستن ابهت خاندان پهلوي در اين شهر كوچك.» كمي بعد شهيد حيدري به وعده‌اش جامه عمل مي‌پوشاند و به همراه تعداد ديگري از دوستانش، اولين جرقه‌هاي مقابله با رژيم جور طاغوت را در ملاير رقم مي‌زنند.
  
مؤسس سپاه ملاير
 
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد حيدري عضويت در سپاه را بهترين وسيله براي تداوم راهي انتخاب مي‌كند كه با شكل‌گيري انقلاب اسلامي آغاز شده بود. اين مسير مي‌رفت تا بانك لااله الا الله را در تمام جهان طنين بيفكند و امثال رسول‌ در اين مسير كمر همت بسته بودند. لذا او به همراه تعدادي از دوستان انقلابي‌اش، به تأسيس سپاه ملاير مي‌پردازند. اولين فعاليت‌هاي آنها زدودن باقي مانده ايادي ظلم طاغوت در منطقه بود. بنابراين به درگيري با باقي مانده ساواكي‌ها و مأموران رژيم شاه مخلوع مي‌پردازند. وظايفشان را با چنان قاطعيتي انجام مي‌داهند كه تنها در يك مورد در شهر كوچك ملاير، ۱۵۰ نفر از ضدانقلاب را دستگير مي‌كنند. بعد كه قضيه سريش‌آباد قروه شلوغ مي‌شود، رسول پيشاپيش با نيروهاي اعزامي به آنجا مي‌رود و امنيت را در آن منطقه برقرار مي‌كنند.
  
حضور در شمال عراق
 
آغاز تهاجم دشمن بعثي به كشورمان، جنبه ديگري از زندگي مبارزاتي شهيد رسول حيدري را رقم مي‌زند. او كه روحيه بسيجي‌گونه‌اش باعث مي‌شد همواره در سخت‌ترين جبهه‌ها حضور يابد، اين بار نيز نبرد در قلب خاك دشمن و ارتباط‌گيري با گروه‌هاي كرد معاند رژيم بعث را برمي‌گزيند و گاه ماه‌ها در خاك دشمن مي‌ماند و مي‌جنگد. البته حضور در كردستانات عراق به جهت كمك به مردم مظلوم و ستم‌ديده اين خطه نيز بود كه سال‌ها تحت ظلم رژيم بعث عراق قرار داشتند و رسول با حضور در اين خطه، تا آنجا كه در توان داشت، به مردم مظلوم منطقه كمك مي‌كرد. در يك مورد كه شهيد حيدري كيلومترها داخل خاك دشمن مجروح شده بود، در يكي از نوشته‌هايش مي‌آورد: «زخمي و ۲۰۰ كيلومتر دورتر از خاك جمهوري اسلامي هستم. راديو را گوش دادم، داشت نوحه‌اي براي امام حسين(ع) پخش مي‌كرد. خيلي دلم گرفت... زخمي در اعماق خاك دشمن.»
  
حضور در بوسني
 
با وجود مشقات فراواني كه شهيد حيدري در دفاع مقدس تحمل كرده بود، با وقوع جنگ در بوسني دوباره عزم نبرد مي‌كند و ظلم و ستم به مسلمانان بوسنيايي را برنمي‌تابد. به گفته يكي از دوستانش او به هر مقامي كه مي‌شناخت رجوع مي‌كرد تا مجوز اعزام بگيرد. خواسته‌اش اين بود كه اگر مسلمانان آن كشور تنها به جرم مسلماني قتل عام مي‌شوند، وظيفه هر مسلماني است كه به كمكشان بشتابد و ما نيز بايد چنين كنيم. سرانجام بنابر خواسته مقام معظم رهبري قرار مي‌شود گروهي ۱۲ نفره عازم بوسني شوند و رسول هم با اشتياق همراهشان به اين كشور مي‌رود. يكي از روشن‌ترين اهداف از اعزام به بوسني را رسول طي نامه‌اي به مادرش بيان كرده است. آنجا كه مي‌نويسد: «آمدن من به اينجا نه از سر هوس يا حتي ماجراجويي است. ما (مسلمانان) اينجا هزار سال است كه تحقير و رانده شده‌ايم. اكنون پس از هزار سال بازگشته‌ايم تا جايگاه خود را بازيابيم.»
 
شهيد حيدري در يكي ديگر از نامه‌هاي خود كه خطاب به كوچك‌ترين فرزندش نوشته بود، به خوبي هرچه تمام‌تر روحيه ظلم‌ستيزي و دستگيري از مظلومان يك بسيجي را به نمايش مي‌گذارد. آنجا كه به جگر گوشه‌اش مي‌نويسد «مي‌دانم كه دوست داشتي من در كنارت باشم اما اگر قرار بود همه باباها در كنار فرزندانشان بمانند، چه كسي به داد اين مردم مظلوم برسد؟» عاقبت رسول حيدري اندكي پس از عيد غدير سال 1372 در نزديكي شهر كاكاني به شهادت مي‌رسد.
 
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها