به گزارش خبرنگار بینالملل
دفاع پرس، نقشآفرینی رزمندگان حزبالله لبنان در سالهای گذشته از صحنه و میدان لبنان فراتر رفته است؛ تاجاییکه آنها با شروع بحران در کشورهایی سوریه و عراق عزم خود را جزم کرده و وارد مبارزه با تروریسم تکفیری شدند، ضمن اینکه تلاش میکنند که این روند بر آمادگی مقاومت آنها در رویارویی با دشمن اسرائیلی تاثیر منفی نگذارد.
همزمان با این تحولات نیز ساختار حزبالله توسعه و تعداد نیروها و مؤسسههای وابسته به آن بهویژه بعد از ورود به جنگ سوریه افزایش یافته است.
از ابتدای نا آرامیها در سوریه تا کنون صدها تن از رزمندگان حزبالله لبنان در نبرد با تروریستهای تکفیری در مناطق مختلف سوریه به شهادت رسیدهاند که در ادامه به صحبت پدر دو شهید لبنانی که یکی از پسرانش در جنگ تموز به شهادت رسیده و دیگری در جنگ با تروریستها در سوریه به شهادت رسیده است، اشاره میشود. فرزندان این پدر بزرگوار با ایمان به اینکه دفاع از اسلام و مقدسات آن زمان و مکان نمیشناسد، به دفاع از آن پرداختهاند.
شهادت جوهر مقاومت است
هر رزمندهای به کاروان محور مقاومت میپیوندد بهخوبی میداند که خون دادن در این محور پایان ندارد و هر مرحلهای از مراحل جهاد با جانفشانیهایی متمایز میشود که چیزی غیر از عبارت مشهور «اگر بر من خشم نگرفته باشی، باکی ندارم» و « همين اندازه كه تو از من خشنود باشى مرا كافى است» آنرا تسلی نمیدهد. امروزه شاهد هستیم که در لبنان و ایران اشک ریختن بر شهدای جنگ تموز و دفاع مقدس با اشک ریختن بر شهدایی که در سوریه به دست تکفیریها به شهادت میرسند، آمیخته شده است.
«أبوعلی بداح» اسم پدر دو شهید والامقام است؛ پدری که زیر تکتک موهای سفیدش هزار و یک حکایت نهفته است که چین چروک ملایم صورتش آنها را روایت میکند. چینوچروک صورت أبوعلی زمانی قابل رؤیت است که او بخندد و یا الحمد الله بگوید؛ او وقتی خبر شهادت فرزندانش را میشنید، میگفت که خدا داده بود، خدا هم گرفت، الحمد الله. خانه این پدر مهربان آرامش خاصی دارد. گویا خانهاش به خبر «شهید شد»، عادت کرده است.
وی در گفتوگو با مجله «بقیةالله» میگوید: درد و رنج ما از زمانیکه کشورمان به اشغال صهیونیستها درآمد، شروع شد. من به شخصه بههیچعنوان تن به تعامل و همکاری با رژیم اشغالگر قدس و مزدورانش نمیدادم و برهمین اساس فرزندانم را نیز بهگونهای تربیت کردم که آنها نیز میدانند که اسرائیل دشمن ماست و ما باید در مقابل آن مقاومت کنیم.
أبو علی در ادامه میفزاید: «یوسف» و برادرش «حاج محمد» را در روستای «بیتلیف» که در مرز بین فلسطین و رژیم غاصب واقع شدهاست، برپایه ایمان به خدا و دوستی با اهل بیت علیهم السلام تربیت و بزرگشان کردم. شور خاصی در قلب یوسف ساکن بود. او در اوائل نوجوانی بود که از من خواست دعای امام سجاد(ع) را به او یاد بدهم که من هم به او یاد دادم. یکبار شنیدم که در نماز شب با گریه میگفت: «یا رب شهادت را نصیبم کن».
گفته میشود بهمحض اینکه بیروت از سوی رژیم اشغالگر قدس و مزدورانش مورد تعرض قرار میگیرد، یوسف و برادرش روستای بیتلیف را ترک میکنند و عازم بیروت میشوند. أبوعلی پدرشان نیز جهت پشتیبانی از رزمندگان در عملیاتهایشان در روستا میماند.
شهادت یوسف
أبوعلی میگوید: صهیونیستها و مزدوران آنها بهخاطر اینکه پسرانم به کاروان مقاومت پیوسته بودند، مرا تحت فشار قرار میدادند و مرا بارها مورد شکنجه و زندانیم میکردند، آنها حتی همسرم را نیز زندانی میکردند. مزدوران رژیم صهیونیستی در بین مردم روستا تبلیغ میکردند که بمباران بیتلیف به خاطر پیوستن پسران من به کاروان محور مقاومت است، صهیونیستها مدعی میشدند که پسران من علیه ارتش رژیم اشغالگر قدس عملیات انتحاری انجام میدهند. گاهی وقتها هم مردم مرا تحت فشار قرار میدادند که به این عملیاتها پایان دهم!
وی در ادامه میافزاید: وقتی یوسف شهید شد، دشمن و مزدورانش به من شماتت و مرا زندانی کردند. چون در آن زمان عملیاتهای مقاومت علیه ارتش رژیم صهیونیستی کم شده بود و بیتلیف هم دیگر بمباران نمیشد لذا اسرائیلیها مدعی شدند که یوسف پشت پرده بمبارانهای روستا بود. مسئلهای دیگری که برای من خیلی دردناکتر بود، این بود که پیکر پسرم یک سال و نیم زیر درختی که در کنار آن شهید شده بود، مانده بود و عوامل رژیم اجازه نمیدادند که برویم پیکر پسرم را بیاوریم و با عزت و احترام تشییع و تدفین کنیم.
گفتنی است، شهید یوسف احمد بداح از شهدای مقاومت اسلامی در جنوب بیروت است که در سال 1997 میلادی در مبارزه با اشغالگران قدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید دوم خانواده بداح؛ حاج محمد احمد بداح
قربانی خانواده بداح با شهادت یوسفشان پایان نیافت، هنوز چشمه خروشان خانه بخشنده ابو علی خشک نشده است؛ چراکه شهادت نصیب فرزند دیگر او به اسم محمد (ابو حسن) که قهرمانی از قهرمانهای مقاومت در مبارزه با تکفیریها بود، شد.
أبوعلی در خصوص أبوحسن میگوید: محمد پسر نیکوکار و مهربانی بود،نزد من، مادرش و هرکس که او را میشناخت، جایگاهی خاصی داشت.
وی در ادامه میافزاید: وقتی محمد شهید شد، برادرش با من تماس گرفت و گفت: پدر مهربان و بزرگ ما رفت، فهمیدم منظورش حاج محمد است. خداوند را ستایش کردم تا دوباره برای تحمل مسئولیت جدید آماده شوم.
در حالیکه اشک از چشمان أبوعلی سرازیر میشود، با قدرت به صحبتهای خود ادامه میدهد و میگوید: با بسیاری از کسانیکه بهخاطر شهادت أبوحسن متاثر میشدند، برخورد میکردم. همه مرا در آغوش میگرفتند و گریه میکردند من به آنها صبوری میدادم و از آنها میخواستم که قوی باشند تا راه شهدا را که راه تحدی، مقاومت و ایثار است ادامه دهند.
فرزندانی از دو فرزند شهید ابوعلی به یادگار مانده است که ابو علی درباره آنها میگوید: فرزندان یوسف را بزرگ کردم و به دانشگاه فرستادم. در مقابل فرزندان محمد نیز مسئولیت دارم تا آنها را در راه پدر و عموی شهیدشان تربیت کنم. مسئولیت سنگینی است اما راه اهل بیت علیهمالسلام است راهی که خداوند از آن راضی است.
محمد أحمد بداح دومین فرزند خانواده بداح است که در تاریخ 2013/5/8 در سوریه بهدست تروریستهای تکفیری شربت شیرین شهادت را نوشید و نشان داد که راه برادرش یوسف هنوز ادامه دارد و بعد از آنها نیز فرزندانشان راه آنها را ادامه خواهند داد.