بازخوانی نقش شهیدان دوران، خلعتبری و همتی در عملیات مروارید؛

دریا به آسمان رسید...

«شاید به ظاهر شهیدان خلعتبری، دوران و همتی فقط در چند روز منتهی به عملیات مروارید با هم در یک عملیات مشترک شرکت کردند و دیگر در هیچ عملیات دیگر همرزم نبودند و تاریخ شهادتشان هم مشترک نیست. اما تأثیرگذاری این رزم مشترک و حماسی تا ابد در تاریخ کشورمان به جای مانده است.»
کد خبر: ۲۱۵۱۲۸
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۹ - 27November 2016
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، هر جنگی در هر کشوری روزی به اتمام می‌رسد و آنچه که باقی می‌ماند مشتی خاطره از جنس خوش و ناخوش است. حافظه تاریخی مردم ایران پر از خاطرات به جا مانده از جنگ‌هایی به قدمت تاریخ این سرزمین است.

برخی از خاطرات آن قدر تلخند که تا قرنها از یاد نخواهد رفت. خاطراتی همچون جدایی بخشهایی از کشورمان در جنگهای عهد بی کفایتی شاهان پرمدعا و بی لیاقت قاجار.

در آن سوی ماجرا، برخی از خاطرات آن قدر شیرین‌ هستند که هنوز با یادآوری آن لبخند بر لبها می‌نشیند. برخی بر این باورند که تاریخ هر سرزمین، چیزی جز ماجرای جنگهای رخداده در آن سرزمین نیست. با این تعریف، هر جنگ، یک مقطع مهم از تاریخ مردم درگیر جنگ به شمار می‌رود. بیش از 5900 سال تاریخ این سرزمین، حاوی ماجرای شکستها و پیروزی‌ها است.

سخن من در مورد هشت سال از این 5900 سال است. بهتر است دقیق‌تر بگویم چند ساعت از یک روز در سال اول از آن هشت سال در میان 5900 سال سپری شده تاریخ این کشور.

در آن چند ساعت تاریخ به گونه‌ای رقم خورد که تا سالها لبخند پیروزی بر لب و احساس عزت نفس در وجود همه ایرانیان وجود خواهد داشت. برخی از کسانی که در آن چند ساعت، تاریخ را مجبور به تعظیم در برابر ایران اسلامی کردند به ظاهر در بین ما نیستند. عزیزانی همچون شهیدان خلبان عباس دوران، خلبان حسین خلعتبری و محمد ابراهیم همتی. شاید به ظاهر شهیدان خلعتبری، دوران و همتی فقط در چند روز منتهی به عملیات مروارید با هم در یک عملیات مشترک شرکت کردند و دیگر در هیچ عملیات دیگر همرزم نبودند و تاریخ شهادتشان هم مشترک نیست. اما در نظر داشته باشید که تأثیرگذاری این رزم مشترک و حماسی تا ابد در تاریخ کشورمان به جای مانده است.

این افراد در هفتم آذرماه 1359، دریا را به آسمان رساندند تا عزت مردم ایران زمین تداوم داشته باشد. رزم مشترک این افراد در دفاع از سرزمین و اعتقاداتشان، آنها را به همرزمان اسطوره‌ای این سرزمین مبدل کرد.

این نوشتار به بهانه هفتم آذرماه روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با بررسی خاطرات و دست‌نوشته‌های شهیدان خلبان عباس دوران و حسین خلعتبری در مورد عملیات مروارید و شهید دریادار محمد ابراهیم همتی به رشته تحریر در آمده است.

باز هم می‌گویم که این حماسه فقط در چند ساعت از یک روز در سال اول از آن هشت سال در میان 5900 سال سپری شده تاریخ این کشور توسط فرزندان این سرزمین رقم خورد. حق است اگر آن هشت سال را از همه تاریخ کشورم جدا بدانم...

** یادداشت‌های شهید دوران در خصوص عملیات مروارید

شهید سرلشکر خلبان عباس دوران، به همراه شهیدان خلبان یاسینی و خلعتبری از نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران و همچنین شهید دریادار محمد ابراهیم همتی و همرزمانش از نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران در موفقیت عملیات مروارید و نابودی نیروی دریایی عراق نقش فعال داشتند. شهید دوران پس از انجام هر مأموریت، اقدام به نگارش یادداشت روزانه می‌کرد. در این قسمت به بخش‌هایی از یادداشتهای شهید دوران در خصوص عملیات مروارید، خلبانان شرکت کننده در عملیات مروارید به ویژه شهید حسین خلعتبری و برخی دیگر از مأموریت‌های مشترک اشاره شده است.

 دریا به آسمان رسید...

هشتم مهر 1359

1.[خلبانان شرکت کننده در عملیات:] یاسینی، رنجبر، دوران، خلعتبری، AGM SM[مأموریت جنگی با موشک هوا به زمین]، امّالقصر.

مأموریت امروز به درخواست نیروی دریایی و برای حمله به پایگاه دریایی امّالقصر و انهدام احتمالی چند ناوچه به من داده شده است.

در این عملیات، شماره دسته بودم و در ارتفاع پَست پرواز می‌کردم. در منطقه جنوب آبادان، دود سیاه و غلیظ ناشی از سوختن بشكههای نفت، آسمان را تیره كرده و دید بسیار كم بود و به همین دلیل شماره یک، چهار مایل زودتر پاپآپ [بالا کشیدن هواپیما] و از ارتفاع 7000پایی موشكهای خود را رها كرد، ولی به علت فاصله زیاد همه كوتاه خوردند و به هدف اصابت نكردند.

گرفتن شماره یك: یك كشتی نفتكش و یك ناوچه اوزا را مورد هدف قرار دادم و به هنگام گریز از منطقه، درست روی پایگاه امّ‌القصر، یك ناو جنگی دشمن را مشاهده كردم كه آن را با تنها موشك باقیماندهام منهدم كردم. در این مأموریت، به تجربه آموختم كه در پرواز AGM ، كابین جلو باید بدون «جی» پرواز كند و فاصله هرچه كمتر و سرعت هرچه زیادتر باشد، اصابت موشك به هدف دقیقتر خواهد بود.

2. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، فعلیزاده، اقدم، CAS، بمب غرب اهواز

دریا به آسمان رسید...شهید دریادار محمدابراهیم همتی

این مأموریت هم انهدام نیروهای دشمن در غرب و جنوبغربی اهوازبود. شماره 2 به علت اشكال، Abort [انصراف] كرد و من به طور مستقل مأموریت را انجام دادم، چون تنها بودم و هم اینكه در مأموریت قبل، محل نیروها را دیده بودم.

با سرعت كمتر، یعنی پانصد نات و ارتفاع هزار پا، شمال اهواز را قطع و درست [در] شرق و جنوبشرقی هویزه با نیروهای دشمن مواجه شدم. نیروهای عراقی به محض شنیدن صدای هواپیما شروع به آتش كردند و نیروهای جلویی نیز با شلیك تیرهای رسام، موقعیت هواپیمایم را برای توپهای بدون رادار مشخص می‌کردند. در چنین بحبوحهای، مأموریت را با موفقیت به انجام رساندم. بمبهایم را بر سر مجموعه نیروهای زمینی دشمن مشاهده می‌کردم، اما نمیدانم چگونه سالم برگشتم و آسیبی به هواپیما هم نرسید! اسمش را چه باید گذاشت؟ خدا می‌‌داند؛ شانس، تقدیر، سرنوشت، یا...

نهم مهرماه 1359

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، كدیور، رنجبر، محققی، نادی AGM SM ، العماره.

دریا به آسمان رسید...شهید خلبان حسین خلعتبری

با انسجام نیروهای سطحی، بعد از مدتها انتظار و آرزو به درگاه خداوند، نیروی هوایی متشكل شد و شروع به فرستادن فِراگ پروازی كردند. این مأمویت به دستور ستاد نیرو، انهدام پلهایی در شهر عماره دزفول بود. شماره 3 به صورت GAP و دسته پروازی موشكهای ماوریك حمل می‌کردند. در منطقه شرق مسجدسلیمان، از تانكر بنزین گرفتیم و در ارتفاع پست به طرف هدف [رفتیم]. هیچ خطری دسته پروازی ما را تهدید نكرد و در موقع پاپآپ، یعنی10 مایلی عماره، شماره 3 به ارتفاع 12000پایی رفت و من هم پس از گرفتن ارتفاع به 8500 پا، دو موشك به طرف یكی از پلها و یك موشك در پالایشگاه شهر و آخری را در پادگان نیروی زمینی انداختم.

شماره 2 دسته بعد از ارتفاع گرفتن ـ به گفته خود ـ به علت ندیدن شهر به آن بزرگی، به طرف ایران برگشت به گفته شماره 3، بعد از رفتن 1 و 2، او هم به وسیله فشنگ، یك رادار را از كار میاندازد. به هر حال با وجود تهدیدات زیاد، مأموریت به خوبی انجام شد؛ غیر شماره 2. بعد از قطع مرز، موقعی كه میخواستیم با تانكر تماس بگیریم، ملاحظه شد كه شماره 2 زیر تانكر است.

در این پرواز، به گفته Top Coverer [هواپیمای مراقب] هیچكدام از پلها به طور كامل منهدم نشد.

دهم مهرماه 59

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، ساجدی، رنجبر، سفیدمویآذر، خسروی، SM AGM، عماره.

دریا به آسمان رسید...شهید حسین خلعتبری

به علت منهدم نشدن كامل پلهای عماره، مأموریت قرار شد تمدید شود. بعد از بنزین‌گیری، در ارتفاع پست حدود 1500 تا 1000 پایی، به طرف هدف پرواز كردیم. در نقطه «طها» كه دو دریاچه نسبتاً كوچك است، دید كم بود و بعداً كه خواستیم برای رها كردن موشكها ارتفاع بگیریم، در ابر رفتیم و هر سه فروند همدیگر را گم كردیم. به علت دید كم و وجود ابر بالای 400 پایی، مأموریت انجام نشد و سالم برگشتیم.

2. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، رضایی، رنجبر، SM AGM، اطراف رودخانه عماره.

دستور این مأموریت، از ستاد نیرو آمده بود و از تانكر هم خبری نبود. نیروی توپخانه دشمن در شرق عماره و مجتمع آن در شمال بستان، اولین مأموریت AGM شماره 2 بود. مسیر را به خاطر طولانی بودن آن، در ارتفاع 20000 پا تا 15 مایل جنوب مسجدسلیمان و از آنجا با سرعت زیاد و ارتفاع كم به طرف هدف [ادامه دادیم]. 10 مایل قبل از هدف، ارتفاع گرفتیم و من در موقع ارتفاع گرفتن، تانكهای دشمن را دیدم. تعداد آن‌ها خیلی زیاد و به صورت مربعشكل در حال حركت به سمت نیروهای ما بودند. پس از رسیدن به ارتفاع 10000 پا، به سمت هدف شلیك كردم و اولین تانك را روی آسمان شمال بستان پودر كردم و در حال زدن تانك دوم بودم كه شماره 2 هم یك تانك را زد. در همین موقع یك ساختمان روی تریلری در عقب نیرو دیدم كه به احتمال زیاد، پست فرماندهی آنان بود.

به طرف CP [هدف] میرفتم كه شماره 2 گفت «موشك!»، و موقعی كه من سرم را به طرف راست كردم، موشك از بالای سرم رفت و بالاخره آن CP را با بمب AGM منهدم كردم و شماره 2 هم پس از انهدام تانك، از منطقه خارج شد. من به علت بودن سیگنال زیاد موشك، دستگاه ECM [جنگ الکترونیک]را خاموش كرده بودم، ولی تعداد زیادی موشك بدون قفل كردن به طرف ما پرتاب كرده بودند. با بنزین حدود 1000 پوند در پایگاه نشستیم.

26 مهرماه 59

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، AGM ، برونمرزی.

امروز پنج صبح از پرواز برگشتیم. به آلرت رفته و خوابیدم. ساعت یازدهونیم مرا بیدار كردند و گفتند «فرمانده پایگاه ـ سرهنگ دادپیـ شما را احضار كرده است.»

تلفنی با ایشان تماس گرفتم. گفت «یك ناوچه دشمن به منطقه خور موسی وارد شده و دو ناوچه ما را منهدم كرده است. بچههای خلبان همه مأموریت هستند و كسی نیست كه برای پرواز بفرستیم.» پس از قطع مكالمه تلفنی، ماشین فرستاد تا مرا به شیلتر ببرد. در شیلتر، یك افسر نیروی دریایی و كاكاوند و كسان دیگری بودند. به من اعلام شد ناوچه عراقی در مختصات 3001 یا 4902 قرار دارد و در آن ناحیه ناوچهای برای مقابله نداریم و هر شناوری دیده شد، بدانید از ما نیست و غیرخودی است. شما بزنید و احیاناً اگر ناوچهای خودی در منطقه پیدا شد، با چراغ به شما علامت خواهد داد.

پس از برخاستن از باند و اوج گرفتن با فركانس 2650 كه به من داده شده بود، تماس گرفتم تا اطمینان كامل پیدا كنم. در 10 مایلی هدف، پاپآپ كرده و یك ناوچه عراقی را كه درست در مختصات دادهشده در حركت بود، دیدم. قبل از حمله به آن، دو سه بار با مراكز مختلف تماس گرفتم، ولی از جواب خبری نبود. در همین موقع ناوچه دیگری را در یكمایلی اسكله ألبكر مشاهده كردم. تصمیم گرفتم قبل از اینكه از منطقه خارج شود، آن را منهدم نمایم. لذا با دو موشك به آن حمله كردم و به سوی ناوچه اولی برگشتم و آن را كه با سمت 240 درجه حركت می‌کرد، هدفگیری كرده و به قعر دریا فرستادم. در منطقه دریایی، شناور دیگری از دشمن نبود. در بازگشت به هنگام فرود مطلع شدم اصابت موشك و انهدام ناوچهها تأیید شد.

1 آبانماه 59

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] یاسینی، خلعتبری، دوران، اكرادی، ضرابی، پیروان AGM SM ، هدف ناوچه عراقی.

دریا به آسمان رسید...قبر شهید عباس دوران

... نیروی دریایی، فراگ آورد كه سه ناوچه درحال حمله به خارك میباشند. بعد از بریف، ضرابی هم خود را به عنوان Top Coverer در دسته گذاشت. در 10 مایلی هدف، ارتفاع گرفتیم. من یك ناوچه دیدم كه كابین عقب بهسختی بر روی آن Lock [قفل راداری] كرد. زدیم. یاسینیهم دو ناوچه زد. یكی از آن‌ها كه هنوز منهدم نشده بود، با یك AGM دیگر من كاملاً منهدم شد. بعد از اینكه سه فروند منهدم شدند، سه فروند ناوچه اوزای دیگر در حالت جمع، داشتند از منطقه دور میشدند كه هر سه ما آن‌ها را دیدیم. كابین عقب من نتوانست روی آن‌ها Lock كند و با یك موشك برگشتیم.

2. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، SM AGM ، ناوچه اوزا.

بعد از نشستن در مینیبوس حامل بچههای خلبان به گردان پرواز، بحث سر زدن ناوچهها و انهدام آن‌ها بود. من گفتم كه همین الان تا آن‌ها دور نشدهاند حاضرم بروم و خلعتبری هم حاضر شد و بدون اینكه به عملیات یا پست فرماندهی اطلاعی دهیم (كه انجام این هماهنگیها وقتگیر بود و ممكن بود ناوچهها تغییر موضع دهند)، هواپیمای رزرو پرواز قبلی را برداشته و بلند شدیم. سه فروند از هم جدا شده بودند. یكی زیر اسكله البكر پناه گرفته بود، یكی دیگر در حال فرار بود. در مسیر رفتن، ارتفاع پست رفتیم. بلافاصله یكی از آن‌ها را كه در حال فرار بود، با دو موشك منهدم كردم و بعد منطقه را گشتم. از یكی از آن‌ها هیچ خبری نبود. بنابراین رفتم سراغ آن یكی كه زیر اسكله بود. یك موشك رها كردم و درست به عقب آن خورد و بعد از دوباره رفتن، دیدم كه هنوز كاملاً منهدم نشده و موشك باقیمانده را به او زدم و ایستادم و نتیجه كار را دیدم. از 6 ناوچه عراقی، 5 ناوچه منهدم و یكی هم پا به فرار گذاشته یا خود را خوب استتار كرده بود زیر یكی از اسكلهها و مثل پرواز قبل، با 1500 پوند بنزین به پایگاه نشستم.

نیروی دریایی هم با بالگرد، انهدام ناوچهها را نظارت می‌کرد. بعد از اتمام كار، شب از تلویزیون شنیدم كه گفته بودند قهرمانان آبهای نیلگون خلیج فارس، 5 ناوچه اوزای عراقی را سرنگون كردند. مهم نیست، به هر حال هدف یكی است: نجات میهن.

8 آذر 59

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، لبیبی، احمدخانی، AGM، بمب جنوب البكر.

دریا به آسمان رسید...پیکر سوخته شهید حسین خلعتبری

نیروی دریایی، یك ناوچه به نزدیكی البكر برده بود و نیروی دشمن میآمدند كه ناوچه ما را منهدم كنند كه در حقیقت یك دام بود و به وسیله هواپیماهای ما منهدم میشدند و هواپیماهای دشمن هم به وسیله هواپیمای اف14منهدم میشدند. در آن روز اطلاع دادند كه یك ناوچه در جنوب البكر است. سروان لبیبی به عنوان Top Cover با من آمده بود. در روی اسكله ناوچه نبود. در جنوب، آن نفربر را دیدم؛ از ناوچه بزرگتر و روی آن صاف بود. به ما گفتند كه این نفربر صدهزار تُنی عراق است كه 200 نفر را می‌تواند حمل كند. این نفربر، یا زخمیهای جنگ دریایی را جمع كرده بود یا آمده بود نیرو در اسكله پیاده كند. كه به وسیله سه موشك من منهدم شد. من بعد از منهدم كردن نفربر داشتم میرفتم روی ألامیه كه موشك چهارم را بزنم، كه سروان لبیبی گفت كه «دو هواپیما روی اسكله هستند، تو فرار كن، من هم میآیم دنبالت.» من گفتم «با فشنگی كه دارم میآیم.» او گفت «نمیخواهد، بعداً.» او زودتر از من روی دیلم رسیده بود. البته صبح امروز در همین منطقه یكی از هواپیماهای ما را هم زده بودند.

16 دی ماه 59، ششمین پرواز

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] یاسینی، خلعتبری، دوران، گودرزی، CAS، بمب غرب اهواز.

دیروز بالاخره بعد از مدت سه ماه، نیروی زمینی حمله كرد. در مدت 5 دقیقه، نیروی هوایی خیلی خوب حمله كرد. بعد، نیروی زمینی وارد عمل شد. امروز دستور آمد كه نیروی دشمن ـ كه در منطقهای به شعاع 5 مایل در دو نقطه تجمع آن‌ها هستند ـ در غرب و جنوبغربی اهوازباید منهدم شوند. بریف كامل انجام شد. از جنوب اهواز وارد شدیم. روی پادگان حمیدكه میخواستم گردش به طرف هدف بكنم، تیراندازی شروع شد. یك گلوله به من خورد. در جلوِ ما منطقهای وجود داشت. تا به حال ـ یعنی بعد از بیش از 60 مأموریت ـ چنین منطقه جنگی ندیده بودم. در كلیه مناطق كه دشمن وجود داشت (اهواز) به وسیله تانكها زیر آتش بودند. به علت اینكه تركش توپها به من (هواپیما) برخورد نكند، رفتم 500 پایی كه تجمع نیروی دشمن را دیدم و بمبهای خود را كه 6 عدد 500 پوندی بودند، روی آن‌ها ریختم و شماره 1 دیده بود كه كاملاً به هدف خورده بود. بعد از ترك منطقه، كابین عقب گفت كه از بال چپ دود میآید. چون بنزین كم میشد، شماره 1 هم تیر خورده بود، سریعاً در امیدیهنشستیم. باك چپ پاره شده بود. به هر دو بال (در برگشت روی پادگان حمید) به او زده بودند كه به شیشه جلو اصابت كرده بود و مقداری از یك انگشتش خونریزی داشت. به هر حال اگر به این نیروها كمك نرسد و نیروهای ما خسته نشوند، میتوانند تمام آن‌ها را دستگیر [كنند] یا بكشند.

ولی به نظر میرسد ما نیرو كم داریم. چون در روز اول كه حمله كردند، گفتند حدود 2000 نفر را اسیر كرده و چندین تانك هم به غنیمت گرفتهاند. ولی امروز كارآیی زیادی نداشتند. به هر حال خدا كمك كند.

18 دی ماه 59

1. [خلبانان شرکت کننده در عملیات:] دوران، خلعتبری، ساجدی، آلیدایی، CAS، بمب غرب اهواز.

نیروی زمینی عراق تقاضای كمك كرده بود و دو لشکر از بصره حركت كرده بودند كه شش هواپیما برای زدن آن‌ها بلند شدند. ولی این هواپیماها كه نمیتوانند دو لشکر را نابود كنند. معلوم بود كه تا عصر نیروی كمكی میرسد. نیروی زمینی ما هم معلوم نبود چی شده؛ خسته‌اند؟ نیرو كم دارند؟ به هر حال پشت سر هم هواپیما تقاضا می‌کردند، از تمام پایگاهها. بعد از بلند شدن، مسیر طبق دیروز بود. از جنوب اهوازوارد [شدیم] و بعد از راهآهن اهواز ـ آبادان، نیروی عراقی شروع میشد تا هویزه. آن‌ها داشتند به نیروهای ما فشار میآوردند و به طرف شمال پیشروی می‌کردند. یك تجمع دیدم كه بمبها را روی آن‌ها ریختم و در ارتفاع 3000پایی منطقه را بررسی كردم. مثل اینكه عراقی‌ها از زمین میروییدند. خیلی زیاد بودند. دیگر خبری از آتش توپخانه ایران نبود. چهار دسته هواپیماهای عراقی نزدیك هویزه، دو [دسته هواپیماهای عراقی]در شرق هویزه، دو [دسته هواپیماهای عراقی] در جنوبغربی اهواز و یك دسته [هواپیماهای عراقی] هم در نزدیك كرخهكور بود. در همین منطقه یك هواپیمای اف-4و یك هواپیمای اف-5را زدند.

** روایت شهید خلعتبری از شهید همتی و عملیات مروارید

شهید [خلبان] یاسینی به اتفاق ناخدا بزرگی به سراغم آمدند. شهید یاسینی گفت:

- خلعتبری، می‌خواهم بروی زیر آب!!

بلند شدم و به طرف اسكله «البكر» و «الامیه» پرواز كردم. در همین زمان جناب ناخدایكم همتی فرمانده شهید ناوچه «پیكان» فریاد می‌زد:

- ای هابیلیان آسمان، در 12 مایلی ما چهار فروند ناوچه عراقی مشاهده می‌شود نابودشان كنید.

به محض شنیدن صدا، به طرف آن سمت گرفتیم. دیدم سه فروند ناوچه اوزا و یك فروند اژدرافكن عراقی به حالت تدافعی موضع گرفته‌اند تا از خودشان دفاع كنند. هواپیماهای عراقی نیز در همه جا پخش بودند ولی جرأت نزدیك شدن به ما را نداشتند. به محض این كه روی ناوچه‌های عراقی شیرجه رفتم، یكی از ناوچه‌ها یك موشك به طرف ناوچه ایرانی هدف‌گیری كرد. به ناوچه خودی گفتم:

دریا به آسمان رسید...سنگ یادبود شهید همتی در بهشت زهرا

- مواظب خودتان باشید.

و بلافاصله دو فروند موشك به طرف ناوچه‌های عراقی رها كردم. تصمیم گرفتم دو فروند دیگر موشك رها كنم ولی آن‌ها درحال غرق شدن بودند. موشك ها را بر روی دو فروند دیگر فرستادم و سریع برگشتم و با رادیو پیام دادم كه هواپیماهای گشت ضدسطحی فوراً به منطقه بیایند و گفتم یك ناوچه مانده بروید و كارش را تمام كنید.

سروان ساجدی بود كه با وجود درد شدید كمر و گردن، علاوه بر آن ناوچه، سه فروند دیگر از ناوچه‌های عراقی را منهدم كرد. افتخار می‌كنم كه مردانه جنگیدیم...»
 
دریا به آسمان رسید...آیین تشییع پیکر شهید خلعتبری در رامسر
 
* نویسنده: رضا جهانفر

نظر شما
پربیننده ها