به گزارش دفاع پرس از کرمان، هدایای مردمی به تدارکات گردان رسیده بود. در میان آن ها دو نوع خرما وجود داشت. خرمای مرغوب درجه یک و خرمای درجه دو.
تدارکاتی ها عموماً هوای فرماندهی را داشتند و
هر چه فرماندهان توصیه می کردند که ابتدا بسیجی ها را تامین کنید، بازهم نمی
توانستند این خصلت را فراموش کنند.
مسئول تدارکات طبق عادت، خرمای مرغوب را به سنگر فرمانده گردان برده بود.
روزی بر حسب اتفاق وارد سنگر فرماندهی شدم. کارتن خرما وسط بود. یک خرما برداشتم. به دهان بردم و بدون این که منظوری داشته باشم؛گفتم:
به به .. به شما خرمای درجه یک داده اند. شما مثل ما نیستید که ... وضعتان خوب است.
بلافاصله پرسید: مگر به شما خرما نداده اند؟
گفتم: چرا داده اند. ولی این کیفیت را ندارد.
ناگهان رگهای گردنش متورم شد. با چهره برافروخته دست زیر کارتن های خرما زد. همه را برداشت. به طرف سنگر تدارکات دوید و با عصابنیت فریاد زد: به چه حقی به خودت اجازه داده ای که خرمای درجه ی مرغوب را به سنگر فرماندهی بیاوری؟احمد آقا عبدالهی خرماها را گذاشت ویک کارتن از همان خرمای درجه ی دو برداشت و به سنگر فرماندهی آورد.
راوی:مجید مخدومی