عوارض ناشی از پدیده انقلاب به تضیعف قدرت بازدارندگی نظامی رسید که عمدتاٌ ریشه در رفتارهای سیاسی کشور داشت تا در متن قدرت تجهیزاتی و رزمی ارتش، و در واقع رژیم بعثی عراق بیشتر از این مسئلۀ سود برد و در فضایی به ایران حملهور شد که در واقع قدرت بازدارندگی نظامی منجمد شده بود. که این انجماد با حمله عراق و ظرف دو ماه بر طرف و ارتش عراق متوقف شد. عدم باور مدیریت عالی وقت کشور به احتمال تجاوز نظامی عراق علیرغم هشدارهای اطلاعاتی ارتش به ادامه این انجماد قدرت بازدارندگی منجر گردید.
نمیتوان گفت ارتش فرو پاشیده بود و از این امر نتیجه گیری دیگری در مسلۀ جنگ ایران و عراق کرد. ارتش بلافاصله پس از انقلاب، در نقاطی از کشور که امنیت آن دست خوش بی نظمی گردیده بود، درگیر شد و برای اعاده امنیت در این مناطق، تلاشی به کار برده است که نادیده گرفتنی نیست. چگونه ارتشی که به قول شما فروپاشیده در مسلۀ امنیت داخلی توانا و سرپا بوده است؟!
مطلب دیگر این که، از همان سالهای 1358 و 1359 ارتش به تهیه طرحهای دفاعی در زمین و هوا و دریا برای مقابله با حمله و تجاوز احتمالی عراق اقدام نموده است. تهیه طرحهای پدافندی علامت و نشانه روشنی است از بیداری ارتش.
اگر به ارتش اجازه گسترش لازم در مرزها و یا پیش بینیهای لازم برای جلوگیری از تجاوز عراق داده نشده است باید علل آن در جای دیگری جست و جو و پژوهش شود.
این واقعیت است که در زمان تجاوز عراق، نیروی نظامی کافی در مرز ها مستقر نبودهاند که منجر به پیشروی اولیه نیروهای عراقی گردید که باید بررسی شود آیا ارتش میتواند بدون کسب اجازه و صدور دستور از مقامات عالی کشور نیرو جابهجا نماید؟ اگر میگویید نه نمیتواند، که پاسخ کاملاً روشنی است، پس علت عدم حضور را در جای دیگری جستجو کنید.
ارتش با نیروهای اندکی از نیروی زمینی توانست پیشروی عراق را به تأخیر انداخته و سریعاً متوقف نماید. این مطلب، یعنی این که به رغم درگیری با مشکلات، ارتش توانست در چنین وضعیتی ارتش مجهز عراق را متوقف نماید و این قضیهای است که ارتش جمهوری اسلامی ایران به آن مفتخر و مباهی است. توجه فرمایید که نیروهای مردمی با وجود تلاش و ایثارگریهای فراموش نشدنی و ماندگار خود، به علت عدم آموزش، تجهیز و سازماندهی نمیتوانستند ارتش مجهز عراق را در زمین و هوا و دریا متوقف نمایند.
چگونه نیروهای فاقد تجهیزات و آموزش ضد زره میتوانستند لشکرهای زرهی عراق را متوقف و یا کُند نمایند؟! سخن در این باره بسیار است، مشروط به آن که بلافاصله آن را به عدم باور ارتش به ارزش ایثارگریهای نیروهای مردمی معنا نفرمایید.
به دلایل مختصر بالا، ابتدا در این بحث واژه فروپاشی ارتش را فرو گذارید و از کاربرد آن پرهیز فرمائید و وضعیت ارتش در ابتدای انقلاب با وضعیت در شش ماهه اول سال 1359 را در یک سطح قرار ندهید و سایر عوامل حاکم بر صحنه جنگ دو کشور در آغاز آن را در تأثیرگذاری بر مدیریت نظامی نادیده نگیرید.
به عنوان یادآوری تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که رقابتهای سیاسی سطح بالای کشور را در این معرکه چگونه تفسیر میفرمائید؟ و چرا این قبیل مسائل را در واژه فروپاشی ارتش مستتر مینمایید!؟
انتهای پیام/