جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی در گفت‌وگو با دفاع مقدس:

هیچ دینی بر گردن مردم ندارم/ اگر دوباره جنگ شود با هر دو پسرم در خط مقدم هستیم

من اعتقاد دارم که ما هیچ دینی بر گردن مردم ندارم و فقط برای رضای خدا با عشقی که به وطنم، امام، ناموس و خاکم داشتم به جبهه رفتم تا به عنوان فردی مسلمان از حقم دفاع کنم.
کد خبر: ۲۱۷۸۷
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۲ - 19June 2014

هیچ دینی بر گردن مردم ندارم/ اگر دوباره جنگ شود با هر دو پسرم در خط مقدم هستیم

جهاد یعنی تمام وجودت را وقت خدا کنی مانند همیت که حتی زندگی یومیه خود را در خط مقدم می گذراند همت های زیادی در دوران دفاع مقدس وجود داشتند که بی نام ونشانند هرگز نامی از حماسه های آنان برده نشد.


جهادگران واقعی  که هیچ گاه به میز و جایگاه  فکر نمی کردند حالا در غربت عجیبی زندگی را می گذرانند و صدایشان را نمی شنویم. آزاده و جانباز 70 درصد "حمید راست قامت" یکی از همین جهادگرانی است که به گفت و گو با وی پرداخته ایم، متن گفتگوی خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس با این جانباز دفاع مقدس به شرح ذیل است:

در ازای مجروحیتم هیچ درخواستی ندارم

من اعتقادم بر این است که هیچ دینی بر گردن مردم ندارم و فقط برای رضای خدا با عشقی که به وطنم، امام، ناموس و خاکم داشتم به جبهه رفتم تا به عنوان فردی مسلمان از حقم دفاع کنم و در ازای رفتم، مجروح شدنم و... هیچ درخواست و ادعایی ندارم.
 

با شنیدن این جملات نمی دانستم سوالاتم را چگونه شروع کنم مگر می شود یک نفر با قدی رشید در سن جوانی فقط برای رضای خدا به جبهه رفته باشد قطع نخاع شده باشد و بعد از سی سال از آن واقعه بگوید هیچ درخواست و ادعایی ندارد و دینی بر گردن مردم کشورش نیست، حتی شنیدنش هم سخت است چه برسد به انجامش.

جوانان برای دفاع از این مرز و بوم شتاب زده بودند

من هرگز فراموش نمی کنم که در آن دوران جوانان هم سن و سال من  چگونه برای دفاع از این مرز و بوم شتابزده بودند که مبادا از این قافله عشق جا بمانند اصلا مهم نبود که در چه خانواده ای با چه شرایطی و در چه جایگاهی قرار داشتند فقط رضای خدا و رضای ولی خدا مطرح بود.

اگر قطع نخاع نمی شدم تا آخر جنگ می جنگیدم و از این که نمی توانستم در کنار همرزمانم بجنگم در شرایط روحی بدی قرار گرفتم .

برای رضای خدا به جبهه رفتم

وقتی از من کسی سوال می کند که آیا از این وضعیتی که دارید راضی هستید واقعا ناراحت می شوم مگر من برای رضایت خودم به جبهه رفتم که حالا از این وضعیت راضی یا ناراضی باشم، من وقتی قرار شد که ازدواج کنم به همسرم هم گفتم که هرگز فکر نکند با یک جانباز ازدواج کرده که خدایی نکرده بخواهد از تحصیلاتی که به جانبازان داده می شود استفاده کند البته خدا را شکر خداوند مهربان زنی فهمیده و عاشق تر از من به من عطا کرد.

فرزندانمان با ما همسو هستند

همسرم در طول مدت زندگی با من هرگز از من نخواست حتی برای یک بار برای گرفت تحصیلات جانبازان مراجعه داشته باشم نه در زندگی خودمان نه در زندگی فرزندانمان. ما دو فرزند پسر داریم به نام های علی و حسین که خدا را شکر آن ها هم با شناختی که از من و مادرشان دارند با ما همسو و هم قدم هستند هرچند هر از گاهی از من می خواهند که لااقل در برخی شرایط که برای همه قابل استفاده است من هم استفاده کنم اما با توضیحات من متقاعد می شوند.

اگر همین امروز بگویند خدایی نکرده دوباره مشکلی برای جامعه و کشور ما به وجود آمده مطمئن باشد من و هر دو پسرم در خط مقدم حضور می یابیم و گوش به فرمان مقام معظم رهبری هستیم.

گفت و گو از طیبه کرانی

نظر شما
پربیننده ها