رزمندگان بجنوردی واحد ادوات لشکر 5 نصر روایت کردند؛

عروج عاشقانه دو دیده ­بان به همراه هم در جزیره مجنون/ شرط شهید رحیمی برای شفاعت همرزمش

بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که یک روز دیدم محسن و مجید تو خط هستند. به دلیل علاقه­ ای که بین این دو نفر بود به محسن گفتم مثل اینکه موفق شدی مجید را هم همراه خود بیاوری. بعد از برگشت از مرخصی به من خبر دادند که محسن و مجید شهید شدند.
کد خبر: ۲۱۸۰۰۹
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۱ - 18December 2016
به گزارش دفاع پرس از مشهد، دویست و هفتاد و پنجمین جلسه رزمندگان ادوات لشکر 5 نصر با حضور رزمندگان و پیشکسوتان این واحد در مشهد مقدس برگزار شد.

رزمندگان این واحد از مشهد و بجنورد به یاد شهدای دیده ­بانی لشکر 5 نصر خراسان از شهرستان بجنورد شهیدان محسن محمدزاده و مجید کریمی‌گرد هم جمع شده بودند هر چند در ادامه این نشست صمیمی ذکر و یادی نیز از شهیدان مهرداد مشکینی، اسماعیل و علیرضا رحیمی، برات آبسالان، مجید مقدادی، سید ابراهیم آل ­نبی شد.

در ابتدای این مراسم به رسم ادب و احترام، از فرزندان حضرت زهرا(س) سید تقی آل ­نبی برادر شهید سید ابراهیم به بیان خصوصیات برادر شهیدش پرداخت.

با این توضیح که خانواده آل ­نبی یکی از خانواده ­های اصیل، مذهبی و انقلابی بجنورد هستند که در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس حضور چشمگیری داشتند.

ازجمع شش پسرˈسید مهدی آل نبیˈ، تنها پسرکوچک مأمور مراقبت از پدر و مادر شده بود و بقیه پسران خانواده به همراه شوهر خواهرخود، همزمان با هم در جبهه حضور داشتند. از لحاظ خصوصیت­ های رفتاری، شهید سید علی ­اصغر، سید نقی و سید حسن آل­ نبی به هم شبیه بودند و شهید سید ابراهیم و سید عباس و سید تقی آل نبی نیز ویژگی­ های رفتاریشان همانند هم بود.

سید تقی آل­ نبی که برادر کوچک برادران آل ­نبی است در زمان جنگ به «سید پابرهنه» معروف بود. از وی در عملیات کربلای 5، تصاویری ضبط شده است که او را در حالی که چفیه به کمر بسته و پای برهنه است با آرپی­جی به دنبال شکار تانک­ های عراقی است نشان می ­دهد که مقام معظم رهبری با دیدن این فیلم سید تقی را مورد تفقد قرار داده ­اند.

حال سید تقی برادر شهیدش سید ابراهیم را اینگونه روایت می ­کند: متولد 1338 بود. در راهپیمایی ­های قبل از انقلاب حضور فعالانه ­ای داشت. شجاع، دلیر، شوخ طبع و شلوغ بود.در زمان جنگ در عملیات­ ها به خاطر اینکه تعلقات کمتری داشته باشد با پای برهنه به مصاف با دشمن می­ رفت.

سال1358 به خدمت سربازی رفت و سال1360 که خدمتش به پایان رسید با من مشورت کرد و با فاصله حدود دو یا سه ماه از سردار شهید رجبعلی محمدزاده وارد سپاه شد. چون در دوران خدمت در زرهی شیراز انجام وظیفه می­ کرد با ورود به سپاه جذب واحد زرهی که فرماندهی آن را شهید محسن ظریف بر عهده داشت شد.

عروج عاشقانه دو دیده ­بان به همراه هم در جزیره مجنون/ دروغ نگفتن، انجام کار نیک و ادامه راه شهدا شرط شهید رحیمی برای شفاعت همرزمش 

قبل از عملیات نصر 8 با هم صحبتی داشتیم. سید ابراهیم به من گفت آقای شوشتری به من گفته بیا قرارگاه و آنجا کارت را ادامه بده از طرفی هم ادوات تیپ ویژه شهدا به من نیاز داره نظر شما چیه؟ من به خاطر ارتباط خوبی که سید ابراهیم با سردار شهید نورعلی شوشتری داشت به او پیشنهاد کردم که به قرارگاه برود اما بعد متوجه شدم که به ادوات تیپ ویژه شهدا رفته است.

سید ابراهیم در عملیات نصر 8 ترکش ریزی خورد بود که با دستور سردار منصوری با هلی­ کوپتر او را به سنندج منتقل می­ کنند ولی به علت عدم رسیدگی مناسب وی را به تهران انتقال دادند که برای ادامه درمان به بجنورد و مشهد آمد و در نهایت در 18 آذرماه 1366 بر اثر جراحات ناشی از مجروحیت به درجه رفیع شهادت نائل شد.

سید تقی آل ­نبی خاطره ­ای را از شوخ طبعی سید ابراهیم بیان کرد و گفت: یک روز بچه ها جمع شده بودند و از همه دیگر می ­پرسیدند که شغل پدرانشان چیه؟ نوبت به سید ابراهیم که می­ رسد می­ گوید پدرم روستایی است. به او می­ گویند روستایی یعنی چه؟ او مشغول به چه کاری هست؟ او در جواب می­ گوید پدرم خیاط است و با نگاه و بدون اینکه اندازه بگیرد هر کس داماد بشود برای او لباس می دوزد. در آن جمع یکی از بچه ­ها اصرار می­ کند که من اگر داماد شدم برای من هم لباس می­دوزد؟ سید ابراهیم هم طفره می ­رود. از آن رزمنده اصرار و از سید ابراهیم انکار. سید ابراهیم به نوعی از این مسئله شانه خالی می­ کرد. تا اینکه آخر سید ابراهیم از حقیقت پرده بر می ­دارد و می­ گوید پدر من پالان دوز است.

در ادامه این نشست حجت ­الاسلام عزیزی در خصوص شهیدان محسن محمدزاده و مجید کریمی مطالبی را بیان کرد و اظهار داشت: این دو شهید ویژگی­ های خاص و از طرفی مشترک داشتند. محسن محمدزاده 21 سال داشت و دانشجو بود و در سبزوار درس می­ خواند. مجید کریمی کم سن­ و سال بود و حدود 16 یا 17 سال سن داشت. در بجنورد مسجد امام خمینی(ره) پایگاه اصلی رزمندگان بود و از همان جا به جبهه اعزام می­ شدند. شهید مجید کریمی که اغلب یک عرق چین به سر داشت هر زمان در این مسجد حضور پیدا می­ کرد شاهد سجده­ های طولانی او بودیم.

وی افزود: شهید مجید کریمی چون سن کمی داشت نه خانواده راضی به حضور او در جبهه بودند و نه بسیج او را اعزام می­ کرد. بین عملیات کربلای 4 و 5 بود که یک روز دیدم محسن و مجید تو خط هستند. به دلیل علاقه ­ای که بین این دو نفر بود به محسن گفتم مثل اینکه موفق شدی مجید را هم همراه خود بیاوری.

در همان روزها به من خبر دادند که پدرم کسالت دارد. پیش خود احتمال دادم که از دنیا رفته باشد به همین خاطر عازم بجنورد شدم روز هفتم یا هشتم بود که از بجنورد به خط برگشتم. بعد از برگشتم به من خبر دادند که محسن و مجید در بیستم آذرماه 1365 در حالی که دیده بان بودند با همدیگر در خط کاسه در جزیره مجنون بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند.

عروج عاشقانه دو دیده ­بان به همراه هم در جزیره مجنون/ دروغ نگفتن، انجام کار نیک و ادامه راه شهدا شرط شهید رحیمی برای شفاعت همرزمش 

سید تقی آل­ نبی هم خاطره ­ای از شهید مجید کریمی نقل کرد و گفت: شهید کریمی جوان لاغر اندامی بود که برای اولین بار در جبهه حضور پیدا کرده بود. در آن سفر مجید مقداری آجیل همراه خوش آورده بود. در دیده ­بانی شرایط رزمندگان این واحد متفاوت بود و تخت داشتند. یک روز که رفتم مجید و ببینم دیدم تو طبقه اول آجیل­ هایی را که آورده، گذاشته وسط و با بقیه دوستان می­ خورد. من هم مشغول به خوردن شدم در این بین با خودم گفتم کم­کم خوردن نمی­ چسبد چنگ بزنم و مقدار زیادی را بردارم. در همان حال که بقیه مشغول خوردن آجیل بودن دستم را به طرف آجیل دراز کردم و در یک چشم به همزدن چنگ زدم و یک مشت آجیل برداشتم که همزمان با برداشتن آجیل سرم به طبقه بالا خورد و اسباب خنده بقیه را فراهم کرد. بعد از این ماجرا شهید کریمی رو به من کرد و گفت ما آجیل را برای خوردن وسط گذاشتیم این کارها برای چیه؟ من هم در جواب گفتم دزدیش و چنگ زدنش خوشمزه هست.

سپس محزون از رزمندگان بجنوردی واحد ادوات ضمن گرامیداشت شهدای این واحد گفت: جا دارد در کنار شهیدان مجید کریمی و محسن محمدزاده که از آنها یاد می­ کنیم یادی هم از دیگر شهدای واحد ادوات کنیم. شهید مهرداد مشکینی فرزند خانواده­ای سرمایه ­دار بود که در جبهه حضور پیدا کرد. این شهید والامقام نماز قضا نداشت. شهید اسماعیل رحیمی با علم به اینکه شهید می ­شود قبل از شهادت غسل شهادت کرد.

وی در ادامه یادی از شهیدان مجید مقدادی و علیرضا رحیمی کرد و افزود: هر دوی این شهدا رزمی کار بودند. در پادگان حمیدیه بعضی روزها می­ دیدم که غیبشان می­ زند. یک روز مراقبشان بودم که ببینم کجا می­ روند که دیدم به نقطه ­ای از پادگان که خاک رملی داشت رفتند و شروع به تمرینات رزمی کردند. وقتی متوجه من شدند من را صدا زدند. پیش آنها رفتم. بعد به من گفتند که باید حریف تمرینی ما بشی. کمی به من آموزش دادند و بعد شروع کردند به تمرین، من هم که از ضربات آنها در امان نبودم در بین کار فرار را بر قرار ترجیح دادم.

عروج عاشقانه دو دیده ­بان به همراه هم در جزیره مجنون/ دروغ نگفتن، انجام کار نیک و ادامه راه شهدا شرط شهید رحیمی برای شفاعت همرزمش 

علی معظمی رزمنده ادواتی ضمن یادآوری خاطرات سال­ های دفاع مقدس گفت: من ماجرای شهید اسماعیل رحیمی که غسل شهادت کرده بود را خبردار بودم پیش اسماعیل رفتم و گفتم من چه جوری باشم که شفاعت تو شامل حالم بشود. گفت: دروغ نگو، کار نیک انجام بده و راه ما را ادامه بده.

عروج عاشقانه دو دیده ­بان به همراه هم در جزیره مجنون/ دروغ نگفتن، انجام کار نیک و ادامه راه شهدا شرط شهید رحیمی برای شفاعت همرزمش 

حجت ­الاسلام و المسلمین سید احمد مؤید دیگر راوی این مراسم بود او در خصوص شهید ابراهیم غانم از اهالی کربلا که با وی در سفری که به مناسبت عرفه به عراق داشته آشنا شده و این آشنایی تا زمان شهادت ادامه داشته و به تازگی در جبهه مقاومت در منطقه موصل به درجه رفیع شهادت نائل آمده است مطالبی را بیان کرد.

پایان بخش این مراسم مدح و منقبت حضرت رسول اکرم(ص)، امیرالمومنین(ع) و امام زمان(عج) توسط یکی از یادگاران دفاع مقدس بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها