به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس (دفاع پرس)، هدف دشمنان انقلاب برای مواجه با جمهوری اسلامی به طور خلاصه این بود: با خود فکر کرده بودند با پیروزی انقلاب، ایران اولاً نیروی مسلحی ندارد که از مرزها دفاع کند؛ ثانیاً سامان اداری و اجتماعی درستی ندارد تا بتواند به دفاع از کشور و منافع ملی بپردازد؛ ثالثاً در دنیا انقلاب طرفداری ندارد. یک طرف آمریکا بود، دشمن پر از حقد و کینه علیه انقلاب- چون انقلاب سلطه آمریکا را بر این کشور از بین برده بود، بنابر این از غضب و کینه بر انقلاب و نظام اسلامی پر بودند- یک طرف هم شوروی سابق بود؛ آن هم با دلایل دیگری علیه انقلاب اسلامی.
این دو ابرقدرت که در ده ها مساله با هم اختلاف داشتند، در دشمنی با ایران با یکدیگر اتحاد کلمه داشتند و هر دو به رژیم عراق صمیمانه و با همه وجود کمک و از آن دفاع می کردند! ناتو و قدرتهای اروپایی به عراق کمک کردند؛هواپیما دادند، بمب دادند، تانک دادند، وسایل شیمیایی دادند، هلیکوپتردادند، موشک دادند. اروپای شرقی نیز که آن روز زیر سیطره حکومت شوروی و وابسته به آن بود. هر چه عراق می خواست، به او داد. بنابراین یک طرف عراق بود با حمایت آمریکا و شوروی و ناتو و ورشو- که همان پیمان اروپای شرقی و کشورهای بلوک کمونیست بود- و همچنین دولتهای عربی منطقه که پول و سلاح و امکانات و مشاور نظامی و هرچه دولت بغداد برای رسیدن به هدفهای خود در این حمله احتیاج داشت، بی دریغ در اختیار او قرار می دادند؛ یک طرف هم نظام جمهوری اسلامی بود...
در قدم اول، نیروهای عراقی پیشرفت هایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر- که مرز نزدیکتر بود- حمله کنند، دچار مانع شدند. علت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مومن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در این جا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمینگیر شد. آن جا نیروهای مسلح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند و این اولین تو دهنی ای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه دشمن قرار داشت. بنده درماههای اول جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلح را می دیدم. نیروهای مسلح، عازم و جازم بوند؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود. بتدریج عظمت نیروهای مردمی، خود را نشان داد. سپاه پاسداران به سرعت خود را سازماندهی کرد و نیروهای مردمی و بسیج مردمی بتدریج سازمان پیدا کردند؛ یعنی جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریت انسانها نشان داد.
دنیای سیاسی- مثل سازمان ملل و امثال آن- با ما چه کرد؟ دنیا از همه طرف فشار آورد که بنشینید با عراق مذاکره کنید و جنگ و مقاومت را متوقف سازید. این یکی از نقاط عبرت است؛ جوانان ما روی این نقاط خیلی تکیه کنند. مادولت تازه کاری داشتیم که دو سال روی کار آمده و با چنین حمله سنگینیمواجه شده بود و دشمن در هزاران کیلومتر زمین ما، از جنوبی ترین نقطه تاشمالی ترین نقطه همسایگی با عراق، مستقر شده بود؛ اما در این حال به ما میگفتند بیایید مذاکره کنید! مذاکره از موضع ضعف و ذلت و همراه با دست پرحریف در چانه زنی. آن روز اگر مذاکره صورت می گرفت – که یک عده ازسیاسیون، همان روز به امام فشار می آوردند که بنشینید مذاکره کنید- مطمئناً عراق از بخش عمده خاک ما خارج نمی شد و تا امروز خوزستان و خرمشهرو شاید بسیاری از مناطق دیگر همچنان زیر چکمه نیروهای متجاوز در خاک ماست و با دست پر ما را تهدید می کند، ما مذاکره نمی کنیم.
مذاکره آن وقتی صورت می گیرد که دشمن از تمام خاک ما خارج شود. امروز عده ای ناجوانمردانه این حقیقت را ندیده می گیرند. آن روز عده ای، از جمله همان روسیاهان فراری ازکشور که امروز به دامن آمریکا و اروپا و جاهای دیگر پناه برده اند، ازطریق محافل سیاسی ، روزنامه ها ، رادیو و تلویزیون- که در دست آنها بود- مرتب فشار می آوردند که امام باید مذاکره کند. هیات های بین المللی هم مرتب به ایران می آمدند و می گفتند مذاکره کنید. امام با الهام از همان بینش روشن، ایمان راسخ، توکل به خدا و قدرت اراده ایستاد و گفت اگر ما توانستیم سرزمینهای خود را پس بگیریم، آن گاه وقت مذاکره است؛ امروز وقت مذاکره نیست؛ عملاً هم همین طور شد.
در چنان شرایطی که غم، دلها را فرا گرفته و رجز خوانیهای عراق همه دنیا راپر کرده بود، نیروهای ما از کمترین امکانات مادی برخوردار نبودند. این کهمی گویم کمترین امکانات مادی، یک حقیقت است. من فراموش نمی کنم، یکی ازسرداران و فداکاران آن روز- که امروز بحمدالله در همین جلسه حضور دارند- به اتفاق چند نفر در اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز میخواستند تا بتوانند قدری در مناطق جلوتر ایستادگی و مبارزه کنند؛ اما کسینبود به اینها این چند قبضه خمپاره انداز را بدهد! ما برای سیم خاردار وگلوله و آر.پی.جی مشکل داشتیم؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جای خود،آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یک اراده قوی و نشاط همهجانبه که برخاسته از ایمان و آگاهی بود. این که امام فرمودند«خرمشهر راخدا آزاد کرد» یعنی این ...
بعضی خیال می کنند وقتی گفته می شود تکیه به ایمان و ایثار، معنایش ایناست که خود را برای فدا شدن آماده کنید؛ نه. تکیه به ایمان و ایثار معنایشاین است که با ایمانی که در دل انسان وجود دارد و با اتکال و اتکایی که بهخدا هست، همه نیروهای انسان به کار بیفتد.این نیروها می توانند علمبیافرینند، تجربه بیافرینند، تولید کنند و پیچیده ترین صنعتها را به وجودآورند؛ همچنان که به وجود آوردند. ما از اول انقلاب هر جا به ایمان خودتکیه و به احکام اسلام عمل کردیم، پیروز شدیم؛ چه در جبهه علم، چه در جبههسیاست، چه در کارهای اقتصادی و چه در کارهای نظامی. آن جایی که شکستخوردیم و پا در گل ماندیم و ضعیف شدیم، وقتی بوده است که از اسلام فاصلهگرفته ایم.این را دشمن خوب فهمیده است.
دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و فهمید این ملتاگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه میدانها پیروز خواهدشد؛ بنابر این سعی کردند این پرچم را سرنگون کنند. امروز همه تلاش آمریکاو دستگاه و جبهه استکبار این است که عنصر قدرت و قوت و مقاومت را از مابگیرد، یعنی می خواهد ایمان و اتکاء به نفس و امید واتحاد را در ما تضعیفکند. ملتی که ایمان و اتحاد نداشته باشد و نسبت به آینده مأیوس باشد،پیداست که در همه میدانها شکست خواهد خورد؛ در سیاست هم شکست می خورد، دراقتصاد هم شکست می خورد، در سازندگی کشور هم شکست می خورد. آنها می خواهنداینها را از ما بگیرند. اولین ضربه ای که می زنند این است که ملت را ازخود مایوس کنند