عکسهای مختلفی از محمدعلی بر روی دیوارهای منزل خودنمایی می کند و با ما سخن می گوید.
خیلی زود پدر و مادر شهید به سراغ اصل مطلب می روند و از محمدعلی می گویند که در 19 سالگی در عملیات کربلای 5 در حالی که فرماندهی گردان خط شکن تیپ 21 امام رضا(ع) خراسان را به عهده داشت به درجه شهادت نائل آمد.
غلامرضا میرزایی پدر شهید ادامه می دهد: محمدعلی در 17 مرداد 1346 به دنیا آمد و دوره دبستان و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت. از مدرسه راهنمایی شهید مطهری بیرجند همواره می گریخت تا در راهپیماییها علیه رژیم شاهنشاهی شرکت کند.
وی گفت: شهید میرزایی در جریان حملات خیابانی منافقین و ماجرای بنی صدر تمام وقت خود را در خدمت بسیج بود.
وی با اشاره به اینکه شهید میرزایی 13 سال بیشتر نداشت که راهی جنگ تحمیلی شد، افزود: وی کوچکترین رزمنده گردان شهید آهنی بود.
پدر شهید میرزایی اظهار داشت: پسرم در سال 62 به عنوان نیروی برجسته اطلاعات در عملیات مسلم بن عقیل شرکت کرد و در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر1، والفجر8، بدر، خیبر و عملیات های دیگری هم حضور یافت.
وی تاکید کرد: محمدعلی هیچ گاه در مقابل ظلم، سکوت نمی کرد و نتوانست در مقابل فریاد هل من ناصر ینصرنی امام راحل ساکت بماند.
پدر بزرگوار شهید میرزایی با اشاره به اینکه در سال 65 برای حضور در عملیات کربلای 5 شهید به جبهه رفت، افزود: به عنوان فرمانده گردان خط شکن تیپ 21 امام رضا(ع) خراسان در عملیات شرکت کرد و وارد میدان شد و در این عملیات به درجه شهادت رسید.
وی خاطرنشان کرد: شهیدان رفتند تا کشور ایران امروز در امنیت کامل باشد و ما در آرامش و آسایش زندگی کنیم.
کبری همایونی مادر شهید میرزایی هم با اشاره به اینکه مسجد نزدیک خانه ما بود، افزود: محمدعلی همواره برای شرکت در نماز جماعت و مراسمات مذهبی در مسجد حضور می یافت و در ماه محرم نیز او را در خانه نمی توانستیم نگه داریم و همواره در هیئتها شرکت می کرد.
همایونی به خاطره ای از شهید میرزایی اشاره کرد و بیان داشت: او یک بار از ناحیه پا مجروح شده بود و مدتها با عصا راه می رفت و هنگامی که از او خواستیم تا بهبودی کامل در خانه بماند در جواب گفت که شما و پدرم چشمان من هستید و امام خمینی(ره) قلب من هستند و من بدون چشمان خود می توانم زندگی کنم ولی بدون قلب هرگز نمی توانم زنده باشم.
وی با تاکید بر اینکه می دانستم محمدعلی شهید می شود چون بسیار آرزوی شهادت می کرد، اظهار داشت: هنگامی که خبر شهادت فرزندم را شنیدم بلافاصله گفتم فرزندم راتقدیم امام حسین کردم و با خود این شعر را زمزمه کردم « سوختم خاک شدم چون آتش/ همه رفتند و من غم زده تنها ماندم.»
همایونی در ادامه اظهار داشت: بعد از شهادت او را در خواب دیدم و به من گفت که مادر من شما را در روز قیامت شفاعت خواهم کرد و افتخار می کنم که فرزند خود را در راه اسلام کشور دادم.