ماجرای شهادت اولین فرمانده شهید در ایلام
نخستین فرمانده شهید دوران دفاع مقدس 11 روز قبل از شروع رسمی جنگ در مهران به شهادت رسید.
به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، عملیات رسمی تهاجم عراق به کشورمان در 18 شهریور 59 به پاسگاه «نیخزر» که در ارتفاعات مهم میمک قرار داشت، شدت گرفت. در این عملیات «روحالله شنبهای» فرمانده عملیات سپاه ایلام در 20 شهریور 59 به عنوان اولین فرمانده به شهادت رسید.
دلیل پیشدستی عراق برای تصرف میمک و به ادبیات عراقیها منطقه «سیف سعد» یعنی شمشیر پیروزی این بود که میمک تهدید کنندهی امنیت بغداد بود چون عراق در منطقه جبهه میانی به خصوص ارتفاعات میمک عمق استراتژیک دارد و اولین عملیات موفق ایران هم در میمک در 19 دی 59 رقم خورد.
روحاله شنبهای متولد یکم فروردین ماه سال 1336 در ایلام بود که از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد و بیستم شهریور ماه سال 1359 یعنی ده روز پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران اسلامی در منطقه «بهرامآباد» مهران بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
زاهدپور، یکی از همرزمان شهید درباره آخرین روز حیات شهید شنبهای میگوید: صبح روز بیستم شهریور ماه، در سپاه مهران به همراه روحالله بودم. نماز صبح را به جماعت خواندیم.مشغول تلاوت قرآن شد و سپس اشک ریزان دست به دعا برداشت. بعد به سمت بهرامآباد رفتیم. در آنجا با دشمن تبادل آتش داشتیم. روحالله، گلولههای خمپاره 120 میلیمتری را که همراه داشت خرجگذاری کرد و طبق Lگرا»های قبلی به گلوله باران بعثیها جواب میداد.
عراق به شدت با تانک، توپ و خمپاره دهکده متروکه بهرامآباد و باغات و پاسگاه را زیر آتش بار خود داشت و هر بار قسمتی از ساختمانهایی که در آن پناه گرفته بودیم، تخریب میشد و ما جای خود را عوض میکردیم. تبادل آتش تا ظهر ادامه داشت. لحظهای از شدت آتش کم شد و فرصتی شد تا رزمندگان در جویباری که آن نزدیکی بود، غسل شهادت انجام دهند.
روحالله هم غسل شهادت کرد و در کنار دیواری متصل به سنگر خمپاره، مشغول نوشتن مطالبی شد.فکر کردیم گراها را ثبت میکند. نماز ظهر و عصر را که خواندیم، آتش شدت پیدا کرد. غذا را ناتمام گذاشت و برگشت پای قبضه خمپاره و از من هم خواست تا برایش دیدهبانی کنم. گلوله اول تصحیح، گلوله دوم، گلوله سوم به هدف خورد. داشت گلوله چهارم را آماده میکرد که توپ دشمن درست وسط سنگر خمپاره فرود آمد. کوهی از گرد و غبار و دود انفجار را پوشاند .
بر سرزنان خودمان را به سنگرش رساندیم، افتاده بود و سجده خون به جا میآورد، وقتی یادداشتهایش را پیدا کردیم، تازه فهمیدیم مشغول ثبت گرا نبوده است.
معنویت و خلوص خاصی در وصیتنامه این شهید به چشم میخورد.
بسم اله الرحمن الرحیم
بسم اله القاصم الجبارین
به خدا راهم را تشخیص دادهام و خدا را دیدهام و هدف و مقصد را شناختهام و دشمن را نیز به عیان دیدهام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که آگاهی است به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلولههایم قرار ندهم و در این راه به شربت شهادت چون دیگر برادرانم نائل نگردم.