گروه بینالملل
دفاع پرس- حسن صادقیان کارشناس مسائل ترکیه در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار دادهاست، به بررسی و تحلیل نشست حل بحران سوریه در آستانه قزاقستان پرداخته و نوشته است: هر چند هدف سه کشور ایران- روسیه و ترکیه و برخی از اعضای کردهای سوریه همانند «عبدالحکیم بشار» از اعضای ارشد شورای میهنی کُردهای سوریه، «ابراهیم برو» دبیرکل حزب اتحاد «یکیتی» و «درویش میرکان» مشاور مشارکت در گفتوگوها، که به صلح آستانه فراخوانده شدهاند، علیالظاهر «حفظ تمامیت ارضی سوریه» است؛ اما به نظر میرسد وجود بیاعتمادی میان طرفین و نارضایتی گروههای دعوت نشده به صلح، مانع تحقق این امر خواهد شد.
به عنوان مثال صالح مسلم رهبر کردهای سوریه از اتحاد به زعم وی خائنانه «پارسی-عثمانی» سخن بر زبان آورده و گفته است: «تا زمانی که نفس در سینه داشته باشیم اجازه نخواهیم داد دیگران برای ما تصمیم بگیرند. هدف ما این است که خلق مدیریت امور خود را در دست داشته باشد و در رابطه با آینده خود تصمیم گیری کنند. کردهای دعوت شده نفوذی بارزانی و ترکیه هستند.» همچنین رهبران برخی کشورهای غربی هم از صلح آستانه زیاد خوشایند نیستند و اظهار امیدواری نمیکنند.
فراتر از اعتراضات گروههای دعوت نشده، وجود برخی مسائل و اختلافات در درون اعضا و گروههای دعوت شده، مذاکرات صلح سوریه در آستانه را کمی با شک و تردید روبرو کرده است.
یک مسئله خیلی مهم «درصد نفوذ و کنترل» کشورها و گروههای مخالف بر تحولات سوریه است:
هر کشور و یا گروهی بسته به اینکه چند درصد از خاک سوریه را در اختیار دارد، طبیعتاً در مذاکرات آستانه و آینده سوریه بیشتر مؤثر خواهد بود. بر اساس آمار منتشر شده وضعیت مدیریت کشور سوریه بدین قرار است: «دولت سوریه 17.196 درصد، شورشیان مخالف 11.357 درصد، کردها 17.599 درصد، داعش 36.667 درصد، ترکیه (سپر فرات) 4.56 درصد، مناطق بیابانی که نزدیک 22.530 کیلومتر یعنی 14.61 درصد خاک سوریه را تعلق میگیرد، در اختیار داعش است، النصره مناطق تحت کنترل این گروه که هم بخش بزرگی از ایالت ادلب را شامل میشود در ردیف مناطق نیروهای شورشی سنی قرار دارد.»
بر اساس این آمار آیا میتوان به نتیجه بخش بودن نشست آستانه امیدوار بود و آیا تصمیمات و مفاد تفاهمنامه، تمامیت ارضی سوریه را تضمین خواهد کرد؟ آستانه تحمل گروههایی که در صلح آستانه حضور یافتهاند با توجه به آمار مذکور چقدر میتواند باشد؟ و برخی سؤالات و نکات مهم دیگر که هرکدام از آنها نتیجه بخش بودن مذاکرات سوریه را را غیر ممکن و یا دور از انتظار میکند.
مسئله دوم برداشت نادرست از سیاست خارجی ترکیه است:
تحولات اخیر ترکیه بهویژه بعد از کودتای 15 جولای 2106، برخی تحلیلگران سیاسی را به این برداشت نادرست کشانده است که رابطه ترکیه و آمریکا به سردی گراییده و به همین دلیل ترکیه اینبار بالاجبار از کشتی بزرگ آتلانتیک شمالی پیاده و وارد لوکوموتیو روسیه شده است. لذا ترکیه سهم منافع منطقهای را محدود و سیاست همردیف با روسیه و ایران اتخاذ خواهد کرد؛ این درحالی است که هدف اصلی دولت ترکیه «به حاشیه راندن ایران از طریق تبانی با روسیه» است. از سوی دیگر ترکیه خوب میداند منافع آمریکا تنها در صورت تجزیه سوریه میسر میشود، به همین دلیل به روسیه پناه برده است و در نهایت اینکه تجزیه سوریه باعث خواهد شد به مرور زمان دست ترکیه از جهان اسلام هم کوتاه شود چراکه معامله با گروههای تروریستی و رادیکال نهتنها تا کنون هیچ سود و منفعتی برای ترکیه نداشت، بلکه یکی از عوامل اصلی به لرزه درآوردن اقتصاد ترکیه در سالهای اخیر است.
مسئله سوم فهم نادرست از وضعیت آمریکا در تحولات سوریه است:
در برخی تحلیلها چنین القا میشود که مذاکرات آستانه به معنای عقبنشینی یا حاشیهنشینی آمریکا از معادلات خاورمیانه بهویژه از سوریه است. اما غافل از اینکه آمریکا با کمترین هزینه انسانی و مادی برنده جنگ سوریه است. نیروهای آمریکا در همکاری با نیروهای کُرد در صدد پاکسازی مناطق تحت تسلط داعش هستند و تاکنون مناطق بسیار وسیعی از استان رقه توسط نیروهای یگانهای مدافع خلق پاکسازی شده است. آنچه آمریکا در همکاری با کُردها در مناطق رقه و دیرالزور انجام میدهد، نه آزادی کردستان از نظر کُردها و نه جنگ علیه داعش برای آمریکاست بلکه «تسلط آمریکا بر کریدور انتقال انرژی» در درازمدت است. لذا رهبران دولت آمریکا طبیعتاً به همین راحتی اجازه نخواهند داد تمامیت ارضی سوریه حفظ شود و یا اتحاد ملی تحقق یابد.