از ایشان خواهش می کنم بدون هیچ مقدمه ای عملیات «بیت المقدس 2» و ماجرای قطع شدن دومین پایشان را در این عملیات برایم تشریح کنند.
لاحول و لا قوه الا باالله العلی العظیم
عملیات نصر 4 در تیرماه 66 در غرب کشور در منطقه عمومی بانه صورت گرفت. عملیات «بیت المقدس 2» در 25 دی ماه 1366 در ادامه عملیات نصر4 در منطقه عمومی ماووت و ارتفاعات قامیش، قشن، اسپیدار و چکمه ای انجام شد.
بیت المقدس 2 در ساعت 2 بامداد با رمز مقدس «یافاطمه الزهراس» با هدف عبور از رودخانه وحشی قلعه چولان و آزادسازی ارتفاعات قامیش، دوبلشک، الاغلو، تنگه حرمدان و شاخ آمدین از تصرف بعثی ها آغاز شد.
قرارگاه قدس غرب کشور فرماندهی عملیات را برعهده داشت. این عملیات از 25 دی ماه تا 16 بهمن ادامه پیدا کرد.
سردار جعفری در قرارگاه نجف اشرف فرماندهی این عملیات را برعهده داشتند. در مرحله اول عملیات لشگر 10 سیدالشهدا (ع) و 31 عاشورا ماموریت آزاد سازی ارتفاعات قامیش و در مرحله دوم لشگر 10 سیدالشهدا (ع)، 32 انصار، 57 ابوالفضل (ع) و 27 حضرت رسول (ص) ماموریت تصرف ارتفاعات دوبلشک، شاخ آمدین، تنگه حرمدان و ارتفاعات الاغلو را داشتند.
لشگر 10 سیدالشهدا (ع) خط شکن عملیات بود. در فصل سرمای غرب کشور، منطقه پوشیده از برف بود و عبور از رودخانه کاری سخت و دشوار. برنامه ریزی ها انجام شده و قراربود عملیات در 10 دی ماه اجرا شود. اما 3 روز قبل از عملیات بارندگی شدید در غرب ایران و کشور عراق باعث شد رودخانه قلعه چولان طغیان کند. عبور از مسیری که قرار بود لشگر 10 سیدالشهدا (ع) و31 عاشورا با نردبان از آن عبور کنند، غیر ممکن شد.
قبلا توسط نردبام ها، امکانات پشتیبانی مثل مهمات و موادغذایی به آن سمت رودخانه انتقال داده شده بود. خودمان هم جهت شناسایی ارتفاعات 2 مرتبه با نردبام به آن سمت رفته بودیم.
به خاطر طغیان رودخانه خود به خود عملیات 15 روز به تاخیر افتاد، تا این که فرمانده لشگر 10 سیدالشهدا با هماهنگی هایی که انجام داد نیروهای راپل و تیم کوهنوردی تهران به منطقه آمدند و روی رودخانه پل شناوری را با استفاده از سیم بکسل احداث کردند.
درست کردن پل زیر دید دشمن بسیار سخت بود. این کار را با نارنجک تفنگی انجام دادند. با هماهنگی قبلی توپخانه ایجاد سرو صدا کرد و با استفاده از این فرصت سیم بکسل ها را با نارنجک تفنگی به آن سمت شلیک کردند. قلاب بین صخره ها گیر کرد. نفر اول با گرفتن اولین سیم بکسل به آن طرف رودخانه رفت و بقیه سیم ها به آن سمت شلیک شد. نهایتا پل با پیچ کردن تخته های چوب 70 سانتی متری کامل شد.
2 تا سیم بکسل به ارتفاع یک متری پل زده شد تا رزمنده ها دست هایشان را به آن بگیرند و عبور کنند. این کار چند روزی طول کشید. پل را امتحان کردند. تا این که شب 25 دی ماه، رزمندگان لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام که در اردوگاه قائم میاندوآب مستقر بودند، خودشان را به اردوگاه صف در منطقه عمومی ماووت که 20 کیلومتر عقب تر از شهر ماووت بود، رساندند. فرمانده محترم سپاه در اردوگاه صف جلسه ای با فرماندهان تا رده جانشین گردان برگزار کرد و طرح مانور را تشریح نمود.
آن شب نیروها از آن جا به صورت پیاده در هوای 20 درجه زیر صفر حرکت کردند به سمت پل. ظرفیت پل 15 نفر بیشتر نبود. بچه ها در دسته های 15 نفری از روی پل عبور کردند. سردار فضلی فرمانده محترم لشگر در ابتدای پل ایستاده بود و شخصا به عبور رزمندگان نظارت داشت.
در مرحله اول لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام استان البرز و 31 عاشورا تبریز باید از پل عبور می کردند و در غارهایی که آن سمت برایشان در نظر گرفته شده بود اسکان پیدا می کردند، استراحت می کردند و شب بعد دوباره حرکت می کردند.
آن شب رزمندگان توانستند بدون هیچ مشکلی از پل عبور کنند و در محل های پیش بینی شده ساکن شوند.
گردان حضرت علی اکبرعلیه السلام سمت چپ و در پشت ارتفاعات ظفر اسکان پیدا کرد. گردان امام سجاد علیه السلام و گردان حضرت علی اصغر علیه السلام در غار پشت همان پل مستقر شدند.
تا غروب روز 24 رزمندگان حق خروج از غار را نداشتند چون جلوی غار در تیررس دشمن بود. تمام روز را در غارها ماندند. فقط چند نفری از دستور سرپیچی کردند و از غار خارج شدند که با شلیک چند گلوله توپ توسط دشمن تعدادی شهید دادیم. تا این که آفتاب غروب کرد و آماده حرکت به سمت ارتفاعات قامیش شدیم.
بر روی ارتفاعات قامیش حدود 2 متر برف داشتیم. هوا بسیار سرد بود. از غار تا نقطه رهایی 7 ساعت پیاده روی و بالا رفتن از ارتفاع با تجهیزات در سرما کاری بسیار سخت بود.
گردان حضرت علی اکبر (ع) از سمت شرق حرکت کرد. گردان حضرت علی اصغر (ع) در وسط و گردان امام سجاد (ع) در سمت غرب حرکت می کرد.
فرماندهی گردان امام سجاد (ع) به عهده بنده بود. حدود ساعت 7 مغرب حرکت کردیم و 2 بامداد بدون هیچ مشکلی به نقطه رهایی رسیدیم. زیر پای دشمن و آماده عملیات بودیم. مسئولیت گروهان یک ما به عهده آقای زمانی بود. آن ها در تیررس دشمن بودند. در منطقه سفید و برفی، کمین دشمن متوجه آن ها شد و گروهان یک درگیر شد.
ساعت 2 بامداد رمز عملیات (یافاطمه الزهرا سلام الله علیها) اعلام شد. دشمن در سنگرهای بتونی بالای سر ما بود و نیروهای ما پایین ارتفاع بدون جان پناه. اما سنگرهای بتونی دشمن فقط دارای دریچه های کوچکی بود و آن ها جهت های محدودی را می دیدند. رزمندگان از طریق کانال های خود عراقی ها وارد شدند و سنگرهای دشمن را یکی پس از دیگری خاموش کردند.
در کمتراز یک ساعت گردان امام سجاد (ع)، گردان حضرت علی اصغر (ع) و 31 عاشورا توانستند بلندترین نقطه ارتفاع قامیش را به تصرف خودشان دربیاورند. آن شب حدود پنجاه نفر از دشمن اسیر گرفتیم. تعداد کمی توانستند فرار کنند و بقیه کشته شدند. در این عملیات تعدادی شهید و مجروح دادیم، ولی به یک ساعت نکشید که به نقطه هدف رسیدیم.
با تلاش گروهان مومنین الحاق دو لشگر به خوبی انجام شد. در این منطقه دوستان عزیزی مثل شهید کیوان، شهید بهادری، شهید خلج و شهید شاه بیگ را از دست دادیم.
ماموریت لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام بر روی اتفاعات قامیش با تصرف خط دشمن و استقرار در خط راس این ارتفاعات تمام شد. رزمندگان ادوات زرهی دشمن را هم به تصرف خود درآورند و ارتفاعات قامیش به طور کامل سقوط کرد.
لشگر 10 سیدالشهدا علیه السلام در تنگه حرمدان و تپه های ظفر همچنان درگیر بود. هدف مرحله دوم عملیات در شب دوم تصرف تنگه حرمدان، ارتفاعات الاغلو و شاخ آمدین بود. در شب دوم رزمندگان با مقاومت سخت دشمن روبرو شدند اما توانستند بخشی از ارتفاعات را تصرف کنند و درگیری همچنان تا صبح ادامه داشت.
گردان حضرت علی اکبر (ع) از ما در گردان امام سجاد (ع) درخواست کمک کرد. تعدادی از رزمندگان را در آن سرمای شدید که تا 20 درجه زیر صفر می رسید، جمع کردم. سی نفر شدیم. با وجود این که پای راستم از قسمت زانو مصنوعی بود و عبور از صخره ها مشکل، با این حال خودم همراه گروه کمکی حرکت کردم.
بیشتر از 2 کیلومتر به سمت گردان حضرت علی اکبر(ع) حرکت کردیم. من جلوی ستون بودم، بیسیم چی پشت سرم و بقیه بچه ها در یک ستون حرکت می کردند. در مسیرمان یک سراشیبی تند قرار داشت که تمام سطح آن میدان مین بود. در بین درختچه ها و برف ها متوجه سیم تله ها شدم. دوستم با سیم چین، سیم تله ها را قطع کرد و شروع کرد جلوتر از همه حرکت کردن. همه جا پر از برف بود. صد و پنجاه متر بیشتر نرفته بودیم. تعداد تله ها خیلی زیاد بود. ما هم خیلی دقت می کردیم.
ناگهان با یک صدای انفجار بی اراده روی زمین نشستم. نفر پشت سرم غرق خون شده بود. ولی کاملا سالم به نظر می رسید. ولی با وحشت مرا نگاه می کرد. پرسیدم چی شده؟ اما قبل از این که دوستم جوابی بدهد، در وضعیت خودم دقت کردم و متوجه شدم که پای چپ خودم از ساق پا قطع شده، استخوان ران شکسته و از گوشت بیرون زده.
امدادگر و برانکارد همراهمان نبود. بچه ها سعی کردند مرا دلداری بدهند. بعد از ساعت ها خونریزی مرا با کلی دردسر به عقب منتقل کردند.
برای شب سوم و مرحله سوم عملیات، لشگر 10 سیدالشهدا (ع)، لشگر 31 عاشورا، لشگر 27 حضرت رسول (ص) و تیپ 57 حضرت ابوالفضل (ع) کار را ادامه دادند و توانستند بخشی از ارتفاعات الاغلو، دوبلشک و حرمدان را تصرف کنند.
مرحله 4 و 5 «عملیات بیت المقدس 2» تا 16 بهمن ادامه داشت.
به حول و قوه الهی نهایتا توانستیم ارتفاعات قامیش، حرمدان و بخشی از دوبلشک، الاغلو و آمدین را تصرف کنیم.
انتهای پیام/