گروه فرهنگ و هنر
دفاع پرس - رسول حسنی ولاشجردی؛ «بدون تاریخ بدون امضا»، به کارگردانی «وحید جلیلوند»، عصر پنج شنبه ۱۴ بهمن در سالن اصلی کاخ جشنواره اکران شد. این فیلم که به زمینه تجربه پس دادن «وجدان» و «تردید» پرداخته توانسته به خوبی داستانی کلاسیک را بدون افتادن به حاشیه تعریف کند.
** داستان یعنی اتمسفروحید جلیلوند در فیلم دومش «بدون تاریخ بدون امضا» سراغ موضوعی رفته که در وهله اول کلیشه به نظر میرسد اما آنچه سبب توفیق فیلم شده تسلط فیلمساز بر مواد خام و ابزار داستان گویی است.
به قول هیچکاک برای ساخت فیلم خوب به سه چیز نیاز دارید؛ فیلمنامه خوب، فیلمنامه خوب و فیلمنامه خوب. این دقیقا آن حسنی است که «بدون تاریخ بدون امضا» را به اثری ممتاز تبدیل کرده است.
فیلمنامه نویسان «بدون تاریخ بدون امضا» دقیقا میدانند از جان موضوع چه میخواهند و این دانستن آنها را تا انتهای متن فیلمنامه هدایت کرده است.
ساختار فیلمنامه «بدون تاریخ بدون امضا» ساختاری سه پردهای است یعنی الگویی ارسطویی برای بیان داستان که همیشه جواب داده است. برگ برنده «بدون تاریخ بدون امضا» همین است، بنا کردن داستان بر پایه فرمولی کلاسیک که فیلمهای بزرگی در تاریخ سینما بر اساس آن ساخته شده است.
«بدون تاریخ بدون امضا» اثبات این نکته است که اگر فیلمنامه محکمی داشته باشید میتوانید امیدوار باشید که فیلم موفقی بسازید. در این فیلم هر چند با فضای تلخی روبه رو هستیم اما این تلخی نه در نگاه فیلمساز که در متن آن است. کارگردان سعی نکرده تلخی را نشان بدهد؛ جلیلوند سعی دارد از این تلخی بی حد فیلم دریچهای به سوی نور باز کند و در این تلاش و کوشش برای رسیدن به روشنایی موفق عمل کرده است.
مسئله «بدون تاریخ بدون امضا» نه تخطئه فقر است نه قیاس طبقاتی. آنچه فیلم میخواهد بگوید تردید در گفتن حقیقت است.
کاوه، پزشک سازمان پزشکی قانونی است. او شبی حین رانندگی با راکبین یک موتور تصادف میکند. چند روز بعد جنازه پسر بچهای را میآورند که دکتر در شک و تردید است که آیا او سبب مرگ پسر بچه شده یا نه.
همه فیلم حول همین شک و فاش کردن آن پیش میرود. «بدون تاریخ بدون امضا» با آنکه موضوع درون گرایانهای دارد اما ساختار فیلم به شدت برون گرایانه است. شاید اگر از تلخی فیلم کاسته میشد مخاطبان بیشتری را به سالنهای سینما میکشاند.
مثل معروفی در سینما هست که میگوید فیلم روی میز تدوین ساخته خواهد شد. این تدوین هم به شدت بر پایه فیلمنامه استوار است. ریتم فیلمنامه به مونتور میگوید چگونه پیش برود.
«بدون تاریخ بدون امضا» بخشی از توفیق خود را از تدوین دارد. ضرب آهنگ هر سکانس هماهنگ با سکانس بعد و بعدتر پیش میرود. این هارمونی که در تدوین میبینیم از امتیازات ویژه فیلم است.
همچنین بازیهای خوب امیر آقایی و نوید محمدزاده باورپذیر خلق شدهاند. این دو شخصیت نه در برابر هم که در برابر خود تعارض و جدل دارند. در واقع ما شخصیت «کاوه» و «موسی» را با کنش و واکنشی که با خود دارند میشناسیم.
هر دو شخصیت با خود درونیشان است که تعریف میشوند. درک این شخصیتها به دلیل تجربه مشترک موقعیتهای مشابهی است که ممکن است هر کدام از ما از سر گذرانده باشیم. احساس گناه و تلاش برای تزکیه و آرامش قطعا برای همه اتفاق ما افتاده است. در اینجا نیز مسئله کارگردان همین است، تلاش برای تزکیه نفس.
پایان بندی فیلم با آنکه مخالفان و موافقان متعددی دارد قابل دفاع است. کاوه برای رهایی از عذاب وجدان و احساس گناهش دست به عمل زد و بی گناهی خود را در محضر دادگاه خود اثبات کرد. اصلا برای کاوه مهم نبود اطرافیانش در مورد او چه فکری میکنند حتی نوع نگاه موسی و همسر او اهمیتی ندارد. کاوه تنها میخواهد در مقابل خود سرافکنده نباشد. برای همین مادر پیر و مریضش هم مهم نیست اگر گناهی کرده باید تاوان بدهد.
اما موسی که ناخواسته سبب مرگ فرزندش شده علاوه بر داغ فرزند، درد شرمندگی در مقابل همسرش را نیز دارد. او چگونه میتواند از درد شرم خلاص شود. تصمیم کاوه می تواند این فرصت را به موسی بدهد تا شرمزده همسرش نباشد. تصمیم کاوه که البته با طراحی حساب شدهای در فیلم اجرا شده او را از یک قهرمان به ابرقهرمان بالا میبرد.
فضایی که فیلمساز ایجاد کرده تا کاراکترها در آن نفس بکشند تا آخر حفظ میکند. این اتمسفر همان چیزی است که در اغلب فیلمهای سینمایی نمیبینیم. «بدون تاریخ بدون امضا» با حفظ شخصیت در اتمسفر داستان آن را زنده نگه داشته و در انتقال معنای فیلم درست عمل کرده است.
معناگرایی فیلم به این دلیل شعار زدگی نیست که شخصیت عمل گرا است و همین کنشمند بودن پرسوناژ یعنی دکتر کاوه در تاثیرگذاری بر مخاطب موفق است.