به گزارش دفاع پرس از شیراز، باغ سرسبز انقلاب، شکوفه باران است از خون آنهایی که در سر سودای آزادی داشتند و در شبهای تاریک طاغوت، چشم انتظار سپیده ماندند
در لحظهای روحانی و ملکوتی آواز هستی «علیاکبر» فضای خانه را سرشار از عطر صلوات کرد و اندک زمانی بعد، نوای دلانگیز اذان چون آبشاران در گوشش طنین انداخت و وجودش را لبریز از عشق به اسلام و ائمه اطهار(علیهمالسلام) کرد.
«علیاکبر رستمی» در آغوش پرصفای مادر دوران طفولیت را با مهر و محبّت پشت سر گذاشت و آنگاه همراه با خانواده هجرت کرد و به «شیراز» رفت. تحصیلات خود را تا پایان مقطع ابتدایی ادامه داد و سپس برای کمک به خانواده و گذراندن زندگی به شغل شیشهگری روی آورد.
تمام زندگیاش در روزهای سخت طاغوت گذشت اما روحیهی ظلمستیزی و عدالتخواهی او باعث شده بود که در مقابل دشمن ساکت ننشیند و به مخالفت و افشاگری افکار و اعمال رژیم بپردازد. زمانی که نسیم خوش آزادی، آرام آرام به کوچههای ایران سر میزند او عاشق و سرمستتر از همیشه، به توزیع اعلامیهها و نوارهای حضرت امام(ره) میپرداخت.
ولایت محوری و عشق او نسبت به امام خمینی(ره) باعث شد که در زمان شهادت «آیتالله مصطفی خمینی» ـ فرزند برومند امام ـ با پوشیدن لباس مشکی و شرکت در مراسم ختم ایشان در مسجد ولی عصر(عج) شیراز، علاقهی خود را به اثبات برساند و نفرتش را از رژیم منحوس پهلوی به نمایش بگذارد.
همه جوره در اختیار انقلاب بود. با ماشین سنگینی که داشت به شهر های مختلف می رفت, اعلامیه های امام را می آورد تکثیر می کرد و در اختیار انقلابیون شیراز می گذاشت. یکی از این سفرهایش به یاد ماندنی شد. به اتفاق تعدادی دیگر از انقلابیون شیراز برای دیدن ایت الله سیدعلی اصغر دستغیب که در استان سیستان بلوچستان تبعید بود رفت. بعد از دیدار, اقای دستغیب گفته بود که همین نزدیکی سید بزرگواری تبعید است به اسم سیدعلی خامنه ای، به دیدار ایشان هم بروید. رفته بود. اقای خامنه ای به گرمی از انها, استقبال کرده و با آنها عکس می گیرد(عکسی که سال ها برمزار علی اکبر بود) بعد دستخطی می دهد تا به شهید دستغیب برسانند. وقتی شهید دستغیب دست خط اقای خامنه ای را می بیند می گویند، من ایشان را از نزدیک ندیده ام، اما هر که هست، فرد فاضلی است.
در این برهه از زمان که مردم ستمدیدهی ایران از خیانتهای رژیم پهلوی، سخت به تنگ آمده بودند روز به روز بر تظاهرات و شورش خود علیه شاه میافزودند و «علیاکبر» در چندین تظاهرات با هماهنگی برادران مسجد و گرفتن روزه سیاسی (به عنوان اعتراض به حکومت جلاد پهلوی) و پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر مخالفت خود را اعلام میکرد تا اینکه در شب نیمهی شعبان به همراه آحاد ملت انقلابی برای استماع سخنرانی و افشاء جنایات رژیم ستمشاهی در مسجد نو (شهدا) شیراز تجمع کردند که در پایان تظاهراتی سنگین و سرنوشتساز شروع میشود.
در این تظاهرات تعدادی از خواهران محاصره میشوند و «علیاکبر» برای دفاع از خواهران با مأمورین رژیم درگیر میشود، نیروهای شهربانی با هجوم وحشیانهی خود او را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و جسد نیمهجان او را در جوی آب میاندازند. جراحات وارده به پیکرش آنقدر شدید بود که امکان مداوای وی در منزل نبود، بیدرنگ او را به بیمارستان منتقل مینمایند اما از پزشکان نیز کاری بر نمیآید؛ و بدین گونه بود که این عاشق چشم انتظار، در آرزوی دیدن زیباترین روزهای بهاری، ردای شهادت به تن کرد و در تاریخ ۳۱ تیر ماه سال ۱۳۵۷ و به آرزویش رسید. نامش به عنوان اولین کبوتر خونینبال استان فارس در دفتر شهدای انقلاب اسلامی ثبت شد.
انتهای پیام/