به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، 19 اسفند 1310 در خانوادهای مذهبی در استهبان به دنیا آمد. درس حوزوی را از این شهر شروع کرد. بعد از مدتی به شیراز مهاجرت کرد تا در مدرسه علمیه آقاباباخان مشغول تحصیل شود. بعد از آنکه مقدمات را طی کرد به قم و نجف هم رفت و از درس آیت الله خوئی، آیت الله شیخ محمدتقی آل رازی، آیت الله سید اسدالله مدنی، آیت الله عبدالرحیم ربانی، آیت الله صادق خلخالی و… استفاده برد. اما به دلیل فقر مالی مجبور شد به شهرش بازگردد. وی هرچند نتوانست حوزهای را به صورت رسمی تاسیس کند، اما بسیاری از جوانان به صورت غیررسمی دروس حوزوی را در منزل او میخواندند. حجتالاسلام فقیهی به دلیل آنکه از یک خانواده معمولی بود، بسیار مورد اذیت از سوی جریان سنتی قدرتمند در شهر قرار میگرفت و همینها بستر ساز شایعات علیه او بودند. اما مطابق اسناد ساواک دو سوم مردم شهر مرید او بودند. به همین دلیل بود که راهیپیمایی های بزرگ مردم در حمایت از او شکل بگیرد و خواستار متوقف شدن تعقیب عالم شهر شدند.
یکی از مهمترین تلاشهای حجتالاسلام فقیهی به تربیت جوانان معطوف بود. وی جلسات مستمر هفتگی برگزار میکرد و در آن قرآن خوانده میشد و حدیث گفته میشد و یکی از روحانیون سخنرانی میکرد. این جلسه بستر دعوت از روحانیون انقلابی هم بود.
شهید فقیهی هم تلاش میکرد که به هر شکلی که هست این جلسات را حتی با تعداد محدود برقرار نگه میداشت. یکی از برنامههای ثابت این بود که یکی از جوانان و نوجوانان خلاصه جلسه قبل را برای سایر افراد توضیح میداد و این بسیار کمک میکرد تا توانایی سخنرانی را در این افراد شکوفا کند.
از برکاتی که آن شهید در شهر پیگیری کرد، تاسیس خیریه بود. جالب است که در اساسنامه این خیریه ابتدا «پرورش روح مذهبی» آمده است و هدف دوم «مبارزه با فقر عمومی تا حد امکان» ذکر شده است. جمعآوری کمکهای مردمی هر هفته بعد از قرائت دعای ندبه صورت میپذیرفت. هرچند در اساسنامه این تشکل، استقلال از احزاب سیاسی صراحت داشت، اما اعضای آن، از فعالیتهای انقلابی دور نبودند.
و هیچ فرصتی را برای افشای رژیم شاهنشاهی از دست نمیداد. سعی کرده بود تا شبکهای از مردم را سامان دهد تا پیام انقلاب را به مردم برسانند. از جمله اینکه شبکهای از خانمها سامان یافته بودند که پیامهای امام خمینی را در شهر پخش کنند. با اینکه شهر کوچک بود، اما به صورتی کار کرده بودند که همه فکر میکردند از شهرهای اطراف افرادی آمدهاند و اعلامیه توزیع کردهاند.
سخنرانیهای آتشین میکرد. و مردم برای اینکه او را دستگیر نکنند، او را تا منزل همراهی میکردند. این عدد گاهی تا ۴ هزار نفر هم گزارش شده است. (گزارش ساواک ۲۳ مرداد ۵۷)
او را مدتها مخفی از چشم ساواک نگه داشته بودند. برای پیدا کردن او، هفتاد نفر از انقلابیون و جوانان را بازداشت کردند. اما او را پیدا نکردند. شهید فقیهی مدتی مخفیانه در شیراز ماند. در نبود او مردم شهر به حمایت از او راهپیماییهای چندین هزار نفره برگزار کردند. نفر از مریدان او بازداشت شدند. هرچند رژیم پهلوی در صدد بود راه او را ببندد، اما او با هوشیاری ۸ آبان ۵۷ از یک مسیر دیگر به استهبان بازگشت. همشهریان هم برای استقبال از او به جاده آمدند. گزارش ساواک تعداد ۵۰ موتور و ۸۰ اتومبیل و ۱۷۰۰ نفر را به عنوان استقبال ذکر کرده است که او را تا درب منزل مشایعت کردند.
از دیگر کارهای ایشان، اعزام کاروانهای همبستگی و همدردی بود که برای بزرگداشت شهدای انقلاب به شهرهای اطراف حرکت میدادند. مردم در این کاروانها شعار میدادند «آمدیم و آمدیم – با شعار مرگ بر شاه آمدیم». صدها نفر از مردم در این فعالیتها حضور داشتند و فرصت خوبی برای نمایش قدرت انقلابیون فراهم میکرد.
همزمان با مژده بازگشت امام خمینی (ره) به همراه گروهی از مردم شهر به تهران آمد تا در مراسم استقبال شرکت کند. چند روز در تهران ماندند و در مراسمات مختلف انقلابی شرکت کردند و دوباره به استهبان بازگشتند. شهید فقیهی با درایت خود وارد مذاکره با شهربانی شد و باعث شد شهربانی در روزهای منتهی به انقلاب در ۱۹ و ۲۰ بهمن به مردم بپیوندد و سلاحها و امکانات آنجا را حفظ کند و کنترل شهر را در اختیار بگیرد.
در کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب، به حکم ستاد انقلاب، تقریبا همهکاره شهر شد. و تاسیس عمده نهادهای انقلابی جز با نقش محوری این شهید امکانپذیر نبود. سپاه پاسداران، بسیج مستضعفین، جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی، بنیاد شهید، بنیاد مسکن و… همه با همت او سامان یافت.
خودش در همه کارهاپیش قدم بود. لباس رزم میپوشید و با بسیجیان همراهی میکرد و به آموزش رفته بود. خودش را از هیچ یک از آموزشها معاف نمیکرد و اجازه نمیداد بین او و دیگران تبعیضی باشد.
با دو حکم جداگانه از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورایعالی قضایی قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی شرق فارس شد که شامل شهرستانهای استهبان، نیریز، فسا، داراب، جهرم و لار بود.
در اتاق و راهرو دادگاه نوشته بود: «توصیهکننده، توصیه شونده و توصیه پذیر هر سه خائن هستند» و توصیه کسی را نمیپذیرفت. در اجرای عدالت محکم بود، اما در رعایت حقوق مردم هم کمال دقت را داشت. تا حدی که در جایی حکم آیت الله خلخالی را که رئیس دادگاه انقلاب اسلامی بود را رد کرد و استدلال کرده بود که خلاف شرع است.
با اینکه شهادت او قبلاً با نامهای از طرف منافقین به اطلاع او رسانده بودند، اما از مسیر عدالت عقب ننشست. حتی وقتی به او اطلاع دادند که طبق اطلاعات واصله در روزهای آینده ممکن است او را ترور کنند، جز خنده و آرامش چیزی از او ندیدند. او سالها از خدا این را خواسته بود: «و قبلاً فی سبیلک فوفق لنا» و در وصیتنامهشان هم که ششماه قبل نوشته بود ذکر کرده بود که «…از کشته شدن هراس و بیم ندارم…»
روز قبل از شهادت، یکی از دوستانش به ایشان گفته بود بیایید با خودرو بروید و او رد کرده بود: «آنچه خدا بخواهد آن اتفاق خواهد افتاد» و کوچکترین اضطرابی نداشت.
۱۷ مردادماه ۱۳۶۰ در حالی که در حال رفتن به محل کار بود، بعضی از پاسدارانی که باید او را همراهی میکردند خواب بودند. ایشان اجازه نداد آنها را بیدار کنند و با دو نفر از پاسداران از منزل خارج میشود. در بین راه تیم ترور که از شهر دیگری ماموریت رفته بودند با اسلحه یوزی به سمت ایشان تیراندازی میکنند و به همراه دو پاسدار همراهشان (شهید زهریزاده و شهید میرزاییفرد) به شهادت میرسانند.
شهید آیت الله قدوسی درباره این شهید بزرگوار گفته بود: «شهید فقیهی هم خوب کار کرد، هم کار ِ خوب کرد»