نقدی بر سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر؛

جایی که مردم هنر را بیشتر از «هنرمند» می‌فهمند!

جشنواره فجر سی و پنجم با انبوه فیلم‌های فرمایشی و تابوشکن به تاریخ سینما پیوست؛ اما آنچه از این جشنواره در حافظه تاریخی مردم ماند، فیلمی است که مدیران فرهنگی آن را نمی‌فهمند.
کد خبر: ۲۲۶۵۳۹
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹ - 11February 2017

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، جشنواره سی و پنجم «فیلم فجر» در تالار وحدت به کار خود پایان داد و سال نوی سینمای ایران با اعلام برندگان سیمرغ بلورین آغاز شد.

این سال سینمایی تا حدودی قابل حدس است که در اکران چه محصولی خواهد داد. حالا سینمای ایران افتخار می‌کند که از دنیای سیاه‌نمایی فاصله گرفته و آثاری را وارد چرخه اکران کرده است که روی سیاه‌نمایی را سفید کرده و انبوهی از فیلم‌های خشونت‌آمیز را به مخاطب خود ارائه می‌دهد.

برای بررسی مولفه‌های فیلم‌های فجر سی و پنجم به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

اصل اول خشونت

مهمترین ویژگی مشترک فیلم‌های جشنواره فجر امسال خشونت افسار گسیخته آنها بود. این ویژگی در بعضی از فیلم‌ها چنان زیاد بود که برای مخاطب غیر قابل تحمل می‌شد. بخصوص اینکه دلیل این همه خشونت کاذب مشخص نبود!

در فیلم «رگ خواب» خشونت آوار شده بر زن فیلم به قدری از فیلم بیرون زده است که عصبیت ناشی از آن بی‌واسطه به مخاطب منتقل می‌شود. مخاطب «رگ خواب» بعد از فیلم رنج خشونتی را که با زن فیلم تجربه کرده، نمی‌تواند تحمل کند. او تا ساعاتی بعد از فیلم با حس تلخ، فیلم را مزه‌مزه می‌کند.

بعضی‌ها «رگ خواب» را بهترین عاشقانه سینمای ایران می‌دانند؛ درحالی که نشانه‌های این عشق را نمی‌بینیم. مرد فیلم با خنده‌های فربینده‌اش زن بی‌پناهی را به دام می‌اندازد تا چند صباحی با او خوش بگذراند.

زن تنهای فیلم که بدون دلیل کسی را ندارد و از پدرش می‌ترسد که دلیل این ترس را هم نمی‌دانیم، دلبسته مرد می‌شود. غافل از اینکه مرد رند داستان، دلبسته زن دیگری است.

خشونت بیش از اندازه مرد به زن، وقتی غیر قابل تحمل می‌شود که او را همیشه در حال خنده می‌بینیم. این خنده نه از سرخوشی که از روی جنون است.

فیلم «سد معبر» نیز چنین ویژگی غیر قابل تحملی دارد. مامور شهرداری بی‌دلیل عصبی است. پدر ‌ و همسر مرد هم بی‌دلیل عصبی هستند. فیلم جز داد و فریاد و فحش و درگیری چیزی ندارد.

ناسزاها که دیگر دارد از خط قرمزها می‌گذرد و سال آینده احتمالا برای دیدن فیلم، باید علاوه بر نظام سنی مخاطب، تفکیک جنسیتی قایل شد.

این خشونت در فیلم «خفه‌گی» به اوج خود می‌رسد؛ بخصوص اینکه فیلم‌برداری سیاه و سفید و پرکنتراست و اکسپرسیونیستی فیلم چنان با خشونت ذاتی آدم‌ها عجین شده که مخاطب فکر می‌کند، دارد شکنجه روحی می‌شود. جالب این که این همه خشونت ارتباطی به داستان آن ندارد.

اصل دوم دوستی‌های جنسیتی

متاسفانه کم‌کم به این سمت می‌رویم که دوستی دختر و پسری و زن و مردی از ملزومات زندگی امروزه ما و به تبع سینمای ما شده است. وجود آن در فیلم‌ها آنقدر طبیعی است که نبودش ایجاد سوال می‌کند. دختر و پسر فیلم فقط به صرف دوستی به خانه هم رفت و آمد می‌کنند تا مشکلات هم را حل کنند.

«آیدا و سارا» چنین ویژگی‌ای دارد. همین طور اغلب فیلم‌ها. دختر و پسر حتی می‌توانند وارد اتاق خواب هم بشوند. در فیلم «رگ خواب» زن و مرد فیلم در خانه‌ای تنها هستند. بعد از مدتی زن فیلم باردار می‌شود و ما اصلا نمی‌بینیم که زن و مرد فیلم صیغه محرمیت خواند‌ه‌اند یا نه؟ گویا حضراتی که فیلمنامه تصویب می‌کنند بدیهی‌ترین احکام اسلام را هم نمی‌دانند.

این دوستان گویا فقط نشسته‌اند کسی به دولت تدبیر و امید حرفی نزند و بقیه چیزها مهم نیست. این خصیصه چنان زیاد است که باید از ادامه آن چشم پوشید.

اصل سوم آموزشگاه رایگان آریشگری

یکی از صحنه‌هایی که به وفور در فیلم‌های فجر امسال دیدیم آرایش کردن زنان و دختران بود. از آرایش چهره و اصلاح ابرو گرفته تا رنگ مو و مدل ناخن.

از این نظر هیات انتخاب خدمت بزرگی به مخاطب کرده‌اند. کسانی که به دیدن فیلم آمده‌اند، علاوه بر حضور در جشنواره و گرفتن سلفی با ستاره‌ها، می‌توانند یک دوره فشرده کلاس آرایشگری بگذرانند.

البته این صحنه‌ها برای شکستن خطوط قرمزی است که رفته رفته دیگر خط قرمز نیست و خدا عالم است که بعد از این چه خواهد شد.

اصل چهارم کدام زن؟

در میان فیلم‌های این جشنواره ما زن ایرانی مسلمان ندیدیم. اگر هم چادر نماز داشتند و سر سجاده یا مادر فیلم «بیست و یک روز بعد» بود که از شدت درد سرطان به نماز پناه برده بود یا مادر پیر داغ‌ دیده «ایستگاه اتمسفر» بود که از سر تنهایی نماز می‌خواند.

البته زن جوان «بدون تاریخ بدون امضا» هم بود که چادر می‌پوشید و آن هم طبق عادت زن جنوب شهری داستان بود که از فرط نداری باید گوشت مردار می‌خورد. هر جا در فیلم ایرانی زن چادری دیدید او حتما زن احمق فیلم است. سر هنرمند فرهیخته سلامت.

تنها زنان فیلم که چادری بودند، زنان فیلم «ویلایی‌ها» بوند. البته این زنان که مهر تاریخ روی آنها خورده از طرف هیات داوران دیده نشدند تا «ویلایی‌ها» لایق دریافت جایزه نباشد.

تا قبل از این مردان مجاز بودند وقتی نگرانند زیر دوش بایستند و آرام گریه کنند. به لطف فیلم «بن بست وثوق» به زنان هم اجازه داده شد، می‌توانند چند لحظه‌ای زیر دوش بایستند و گریه کنند.

فیلمساز برای مجاز بودن صحنه دوش گرفتن زن فیلم، او را سرطانی نشان داد؛ در حالی که همه موهایش به خاطر شیمی درمانی ریخته او حتی ابرو هم ندارد. این زن زیر دوش می‌ایستد هر چند دوربین فقط سر شخصیت را نشان می‌دهد، اما به هر حال نشان دادن زنی در حال دوش گرفتن چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟.

مگر مردان تنها اجازه ندارد موی زن نامحرم را ببینند و اگر موی زن ریخت می‌توانند پوست سر او را ببینند؟ اگر فیلمساز این‌ها را نمی‌داند به عقل خود شک کند. هر چند بعید است که کارگردان این مسائل را نداند.

این‌ها به دلیل ندانستن مسئله نیست؛ بلکه به دلیل عادی سازی و شکستن حرمت‌ها است. اگر نه، نه آن صحنه کذایی لازم بود، نه آرایش شدن‌ها ‌و نه نشان دادن تخت‌خواب‌ها از زا‌یه‌های محیرالعقول؛ در حالی که بیننده می‌داند روی این تخت‌خواب چه کسانی نشسته‌ بودند.

اما مردم از اهل هنر و مدیران فرهنگی و صاحبان اندیشه فهیم‌ترند و با شعورتر. انتخاب «ماجرای نیمروز» از سوی مردم و دادن سیمرغ مردمی جشنواره فجر به این فیلم گواه این است که مخاطبان فریب رنگ و لعاب فیلم را نمی‌خورند. آنها می‌دانند چه فیلمی شریف است و چه فیلمی نیست.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها