به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، سیدهادی سیدافقهی طی یادداشتی نوشت:
تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره با اعتراضات مردم علیه رفتار تبعیضآمیز و تمامیتخواه رژیم سلطنتی آل خلیفه مواجه بوده است، به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب 14 فوریه 2011 میلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزشهای مسلمانان علیه رژیمهای دیکتاتوری آغاز شد اما باید این انقلاب مردمی را با نگاهی دقیقتر مورد مطالعه قرار داد، چراکه مقاومت مردم بحرین، ویژگیهای متمایزی نسبت به بیداری اسلامی در دیگر کشورها دارد. قیام مردم شریف و مظلوم بحرین در حالی وارد ششمین سال خود گردید که تحولات این کشور رو به وخامت گذاشته و فشارهای فزاینده آل خلیفه به انقلابیون، سرنوشت قیام مسالمتآمیز مردم را به مرحله جدیدی سوق داده است. این فرایند از چند زاویه قابل تأمل و بررسی است.
1. مردم بحرین از زمانی که انقلاب را کلید زدند، از منظر «سیاسی» دو مطالبه جدی داشتند. اول، موضوع انتقال پادشاهی از حالت مطلقه به حالت مشروطه بود؛ به این معنا که پادشاه، نماد وحدت و سمبل همافزایی و همدلی باشد و در عین حال، عمده اختیارات حاکمیتی به سه قوه واگذار گردد که یک مطالبه قانونی و مشروع است.
دوم، مطالبه «هر شهروند، یک رأی» و حق تعیین سرنوشت توسط خود مردم که متأسفانه رژیم آل خلیفه نه به خواسته اول و نه به مطالبه دوم تمکین کرد و فراتر از آن، با مجازات سنگین معترضانی که این موارد را مطرح میکنند، عملاً سیاست مشت آهنین را در برابر مطالبات مسالمتآمیز مردم در پیش گرفته است.
2. پس از اینکه مذاکرات سیاسی به بنبست رسید، قیام مردم به صورت یکسویه وارد فاز «امنیتی» گردید و آل خلیفه به جای در پیش گرفتن مذاکره سیاسی با مخالفان تا رسیدن به آستانه تفاهم و آشتی، سرکوبهای خشن و جمعی را در دستور کار خود قرار داد که با مشارکت مستقیم نیروهای امنیتی و یگان ویژه عربستان سعودی، برخوردها و تنشها با انقلابیون شدت گرفت. رژیم مستبد آلخلیفه به این حد از خشونت نیز بسنده نکرد و بر اساس گزارش وبسایت «تایمز» رژیم صهیونیستی (Times of Israel)، همزمان با سالروز انقلاب بحرین، نیروهای امنیتی و نظامی رژیم کودککش صهیونیستی برای آموزش پلیس ضد شورش بحرین وارد این کشور شدهاند! افزون بر این، به منظور مقابله با اعتراضات مردمی از گازهای سمی، گلولههای غیرمجاز استفاده و شکنجهها افزایش یافت. زندانها از جوانان و رهبران سیاسی و معنوی آنان پر شد و اعدامهای بدون قاعده، به شکل یک روند در بیدادگاههای آل خلیفه درآمد که آخرین نمونه آن، اعدام سه جوان انقلابی به بهانه واهی قتل یک پلیس مزدور اماراتی است.
3. جنبه «حقوقی» این قیام و زیر پا گذاشتن حقوق معترضین نیز موضوعی است که دستگاه قضایی رژیم بحرین، بدون توجه به منشورهای بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری، نسبت به آن بیاعتناست.
انقلابیون معترض پس از دستگیری با برخوردهای غیرقانونی از جمله محرومیت از حقوق شهروندی، اخراج از کار، معزول شدن از مناصب دولتی و سلب تابعیت مواجه میشوند که اوج این اقدام وقیحانه و ضد حقوقی در سلب تابعیت آیتالله شیخ عیسی احمد قاسم، رهبر معنوی انقلابیون دیده شد.
4. اهرم دیگر آل خلیفه برای خشکاندن ریشه هر نوع مخالفت و اعتراض از منظر «اجتماعی» حائز اهمیت است که در تغییر بافت جمعیت بحرین متجلی شد. سابقه حضور شیعیان در بحرین، موجب افزایش و برتری درصد جمعیتی شیعیان نسبت به برادران اهل سنت شده که به دلیل سابقه حضور چند صدساله شیعیان، طبعاً امری قهری است. راهبرد تغییر بافت جمعیتی آل خلیفه به این گونه است که مهاجرینی از عراق، بنگلادش، مالزی، سودان و لبنان وارد بحرین شده و با دریافت شناسنامه جدید، هم این استراتژی را محقق نمایند و هم آتش جنگ سنی – شیعه را برافروزند. این در حالی است که تالی فاسد این تصمیم بسیار خطرناک است، چراکه مهاجرین تازهوارد به آداب و رسوم و باور عامیانه مردم بحرین آشنا نیستند و بین شهروندان بحرینی و شهروندان وارداتی با مردم بومی این کشور تنشهایی درگرفته است.
5. «فرافکنی» درگیریهای داخل بحرین به خارج از آن و متهم کردن ایران و حزبالله لبنان به دخالت در اعتراضات مردمی، بخش دیگری است که شاید بتوان گفت از دیگر از مؤلفههای ذکر شده، خطرناکتر است، زیرا بازتعریف معادلات کشورهای حاشیه خلیجفارس و ژئوپولتیک منطقه با رویکرد ضدایرانی و ادعای صدور تروریسم از سوی انقلاب اسلامی، امنیت منطقه را نشانه رفته و تهدیدی بزرگی برای ثبات و آرامش کشورهای غرب آسیا به شمار میآید. کشورهای حامی و تشویقکنندهای مثل آمریکا، رژیم صهیونیستی، اردن و عربستان در این خصوص برای تغییرات ژئوپولتیک به مقامات خودکامه بحرینی کمک میکنند و به خاطر ضربات سختی که از ایران و مقاومت اسلامی لبنان خوردهاند، انقلاب خودجوش بحرین را به تحریک و تشویق ایران اسلامی منتسب میکنند تا از این طریق وجهه انقلاب را مخدوش نمایند.
با توجه به تمام این ابعاد و تشدید شیوههای ارعاب و سرکوب، مردم بحرین با همان روحیه روزهای اول انقلاب و حتی بیش از آن، به مبارزه علیه رژیم جائر آلخلیفه ادامه داده و از پا ننشستهاند و این احتمال وجود دارد که با لبریز شدن کاسه صبر مردم بحرین، فاز مدنی و مسالمتآمیز اعتراضات، وارد مرحله مسلحانه شود.
شواهد و قرائن نیز از تمایل رژیم بحرین برای تاخت و تاز بیشتر به بهانه دست بردن انقلابیون به سلاح است و به همین دلیل است که رهبران قیام، بر تداوم اعتراضات مسالمتآمیز تأکید دارند و جوانان را از قیام مسلحانه برحذر میدارند.
اکنون سؤال اینجاست که هیئت حاکمه بحرین تا چه زمانی قصد ادامه این روند را دارند و به جای فرافکنی و شعلهورتر کردن آتش اعتراضات، آیا قصد اصلاح اشتباهات بزرگ گذشته را دارند یا خیر. مسلماً مرور زمان، پاسخ به این سؤال را روشن خواهد کرد و با مقاومت و پایمردی انقلابیون، نتیجه به نفع قیام مردم بحرین رقم خواهد خورد.