به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، علیرضارضاخواه طی یادداشتی نوشت:
بلوک سیاسی- اقتصادی و امنیتی غرب که شامل آمریکا، کشور های اروپایی و همپیمانان منطقه ای ایشان می شود، این روز ها به شدت دچار شکاف های متعدد شده است. شکاف هایی که به اذعان استراتژیست هایی چون، کیسینجر و برژینسکی منجر به آغاز روند فروپاشی نظم غرب محور در جهان شده اند. پنجاه و سومین کنفرانس امنیتی مونیخ که از روز جمعه و با حضور مقامات عالی بسیاری از کشور ها و سازمان های بین المللی آغاز شده است، آینه تمام نمای این روند واگرایی در غرب است. آینده ناتو، نظم جهانی، تروریسم و افراط گرایی و جنگ در سوریه و اوکراین به عنوان کانون های اصلی شکاف در غرب موضوعات مورد تمرکز این کنفرانس عنوان شده اند با این حال آنچه بیش از هر چیز دیگری بر این نشست امنیتی سایه انداخته است، حضور ترامپ در کاخ سفید و تبعات آن بر سیاست خارجی آمریکاست. این روز ها و به دنبال خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا از یک سو و همچنین رشد روحیه ملی گرایی افراطی که ناشی از خیزش احزاب راستگراست از سوی دیگر پایه های اتحادیه اروپا به عنوان یکی از ستون های نظم غرب محور دچار تکانه های شدید شده است. چشم انداز آینده اروپا آنچنان تاریک و مبهم است که خیلی ها از همین حالا پایان اتحادیه اروپا به عنوان یک پروژه کلان را برای همگرایی منطقه ای اعلام کرده اند. علاوه بر این حمایت کاخ سفید از این واگرایی باعث نگرانی های جدی در اروپا شده است. در همین راستا اورزولا فان در لاین، وزیر دفاع آلمان، در کنفرانس امنیتی مونیخ به آمریکا هشدار داد که نباید به انسجام اروپا ضربه بزند. وزیر دفاع آلمان گفت: «دوستان ما در آمریکا باید به خوبی بدانند که لحنشان درباره اروپا و ناتو تاثیر مستقیمی بر انسجام قاره ما دارد. یک اتحادیه اروپای قدرتمند به نفع آمریکا نیز هست، همچنین یک ناتوی قوی و مصمم.»
شکاف های چند لایه در بلوک غرب
اما این تنها اروپا نیست که از داخل دچار بحران شده است، روابط دو سوی آتلانتیک نیز این روز ها بیش از هر زمان دیگر غیر قابل اطمینان شده است. ترامپ اولویت اول دولتش را آمریکا دانسته است، ناتو را پیمانی تاریخ گذشته خوانده و تصریح کرده است که همپیمانان واشنگتن برای بهره گیری از چتر حمایت نظامی آمریکا باید هزینه آن را بپردازند. سخنانی که باعث شده گسل در روابط فرا آتلانتیک در کنار گسل های داخل اروپا موجودیت بلوک غرب را تهدید کند. از سوی دیگر این روز ها شاهد هستیم که آمریکا به عنوان گرانیگاه بلوک غرب نیز از داخل دچار شکاف و چند دستگی شده است.، فدریکا موگرینی، رئیس سیاست خارجه اتحادیه اروپا اخیرا در مصاحبه ای در این رابطه گفته است: «هرگز آمریکا را تا این حد دچار قطبی شدن، اختلاف و درگیری ندیده است». او تصریح کرده است: «هرکس که می خواهد یک رهبر جهانی باشد باید قدرتمند و خودکفا باشد. اگر بزرگترین دموکراسی جهان متشنج باشد به یک فاکتور بی ثبات کننده برای دیگر نقاط جهان تبدیل خواهد شد.» نکته جالب اینجاست که شکاف و قطب بندی در داخل آمریکا تنها محدود به اختلاف میان دموکرات ها و جمهوری خواهان نمی شود، بلکه در داخل خود حزب جمهوری خواه نیز شکاف های عمیقی وجود دارد.
بسیاری از سران و مقامات ارشد حزب جمهوری خواه که هم حزبی دونالد ترامپ محسوب می شوند به شدت با برنامه های اعلامی دولت جدید مخالف هستند، مخالفانی که از ابراز مخالفت خود هیچ ابایی ندارند به عنوان نمونه سناتور جان مک کین، رئیس کمیته نیرو های مسلح سنا در نشست دیروز اجلاس امنیتی مونیخ دونالد ترامپ را به باد انتقاد گرفت و به جدا شدن راه آمریکا و اروپا از ارزش های جهانی اشاره کرد و گفت: اتحاد غرب در حال شکاف برداشتن است. او که یکی از ایدئولوگ ترین سیاستمداران آمریکا، منادی «رهبری آمریکا بر جهان آزاد» و یکی از نماد های قدرت نمایی و مداخله جویی ایالات متحده است، در این نشست از عجز فزاینده جهان غرب گلایه کرد و گفت: «اگر سال گذشته کسی این موضوع (بقای جهان غرب) را مطرح می کرد، او را به مبالغه و هراس آفرینی متهم می کردند. امسال اینطور نیست. اگر بنا باشد زمانی به این موضوع به صورت جدی پرداخته شود، آن زمان همین الان است!»
دیپلماسی هیبریدی و بازی با تمام سناریو های مطلوب
در چنین شرایط آشفته ای در عرصه بین الملل بهره گیری از «دیپلماسی هیبریدی» می تواند بهترین گزینه پیش روی دستگاه دیپلماسی کشورمان باشد. «دیپلماسی هیبریدی» یا «دیپلماسی ترکیبی» در یک تعریف محدود به معنی استفاده همزمان از دیپلماسی رسمی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی عمومی اطلاق می شود اما در یک تعریف جامع و بسیط به معنای«بازی با تمام سناریو های مطلوب» است.
در دنیای امروز این که «برای هر شرایطی یک سناریوی آماده داشته باشیم» حرفی قدیمی و ناکار آمد است. دیپلماسی در قرن بیست و یک به معنی پیش بردن همزمان سناریو های مطلوب است، سناریو هایی که حتی ممکن است در بعضی موارد به ظاهر متناقض به نظر برسند. به بیان دیگر دستگاه دیپلماسی کشورمان بایستی تلاش کند همزمان با تقویت بنیان های داخلی و تاکید بر اقتصاد مقاومتی، فضای مناسب برای تحقق سیاست های ملی را در عرصه بین المللی[1] فراهم نماید. دستگاه دیپلماسی باید تلاش کند در عرصه منطقه ای دیپلماسی وحدت اسلامی را پیش گرفته، با کشور های حوزه خلیج فارس تعامل مثبت ایجاد کرده و تنش زدایی منطقه ای را در دستور کار قرار دهد و توامان نیز بر توان نظامی و سیاسی محور مقاومت و گروه های همسو با جمهوری اسلامی ایران درلبنان، سوریه، عراق، یمن و فلسطین بیفزاید.
در عرصه بین الملل نیز بایستی همزمان با افزایش تعاملات با اتحادیه اروپا به عنوان یک بلوک سیاسی؛ به صورت مستقل وارد تعامل با تک تک کشور های اروپایی شده(استراتژی اروپای دوم) تا بتواند با حرکت بر روی گسل ها در غرب منافع ملی جمهوری اسلامی را تامین کند. دستگاه دیپلماسی باید از فرصت ایجاد شده در غرب به واسطه حضور ترامپ در کاخ سفید بهره گرفته و حقانیت خود را در مقابل بی منطقی آمریکا به گوش افکار عمومی جهان برساند. همزمان وزارت خارجه کشورمان بایستی تلاش کند در تعامل با کشور های مستقل از نظام سلطه و بلوک غرب، همچون چین و روسیه، نظمی موازی با نظم غرب محور را برای «دنیای پسا غربی» ترسیم نماید.
در پایان بایستی عنوان داشت که بی نظمی و هرج و مرج موجود در فضای بین المللی علی رغم تهدیدات فراوانی که به دنبال دارد می تواند فرصت های بی نظیری را نیز به دنبال داشته باشد که اقدام هوشمندانه در عرصه دیپلماسی آن را تضمین می نماید.
[1] internationalization of home-based policy areas