مروری بر زندگی شهيد «محمد رضا ايمنی»؛

جوانی سرشار از ایمان/ از رهبر انقلاب پیروی کنید

او دلی نازک و مهربان و رویی خوش داشت. هر گاه ضعيفی را می‌ديد هرگز او را رها نمی‌کرد، تا آن جا که در توانش بود به او کمک می‌کرد. «محمدرضا» در وصیت خود آورده است: با خونتان و خون فرزندانتان انقلاب اسلامی را ياری کرده و از رهبر عظيم الشان انقلاب پيروی کنید.
کد خبر: ۲۳۱۵۹۶
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰ - 03April 2017
/////عید//////با نثار خون خود از اسلام یاری و از رهبری انقلاب پيروي کنیدبه گزارش دفاع پرس از شیراز، شهيد محمد رضا ايمنی در دوازدهم شهریور ماه سال 1343 در اقليد فارس ديده به جهان گشود.

پس از گذراندن دوران ابتدایی در سال 1353 وارد دوره راهنمائي شد و در آن جا نيز هم چنان به کوشش و فعاليت درسي ادامه مي داد.

با آن که جثه اي کوچک داشت اما عقل سليم او، راه هدايت را از راه ضلالت تشخيص مي داد. هم گام با شروع شوق و هيجان انقلاب اسلامي و فعاليت مردم جهت به پيروزي رسيدن آن بود که او پا به دبيرستان نهاد تا دوراني پر تلاطم و شورانگيز از زندگي خود را آغاز نمايد.

در دوره اي که رژيم منحوس پهلوي عده اي از روحانيون مبارز و گران قدر را به تبعيد مي فرستاد وي از اولين کساني بود که با آنان رابطه برقرار مي کرد و از آنان حمايت و از وجودشان از جنبه علم و دانش مستفيض مي شد. در دوران انقلاب از معروفين بود زيرا هميشه در توزيع و پخش اعلاميه ها و نصايح امام شرکت مي جست.

 نکات اخلاقي شهید

او دلي نازک و مهربان و روئي خوش با همه داشت. هر گاه ضعيفي را مي  ديد هرگز او را رها نمي کرد تا آن جا که در توانش بود به او کمک مي کرد هيچ گاه نمي شد دلي را بشکند يا کسي از او انتقاد بکند.

در عين حال که هيچ موقع از ياري و مدد به ديگران دست بر نمي داشت اما هيچ گاه از کارش صحبت نمي کرد و کسي از کردارش با خبر نبود در صورتي که هزاران عمل صالح انجام داده که هيچ کس از آن خبر نداشت و بعد از شهادتش بر همه روشن شد که او چه بوده و چه مي کرده است.

از ريا و تملق و چاپلوسي متنفر بود و هميشه با افراد ساده و بي ريا و کم در آمدرفت و آمد داشت. بسيار به ورزش علاقه داشت زيرا ورزش را وسيله اي جهت رسيدن به ديانت و حتي پيروزي مي دانست با تهيه کتابخانه اي محقر اما محتوي کتب اسلامي از جمله کتاب هاي استاد مطهري و در سطح پائين تري کتاب هاي حکيمي جهت رشد فکري و توسعه انديشه اسلامي مي کوشيد. در بعد از پيروزي انقلاب در انتظامات محلي شرکت مي کرد.

پس از شروع جنگ تحميلي و شکست هاي پي در پي استعمار گر قرن آمريکاي متجاوز و آغاز جنگ بي امان و بي جهت محمد رضا چندين مرتبه در بسيج ثبت نام کرد تا او را به جبهه بفرستند اما به دليل سن کم او را نمي پذيرفتند تا آن که بر اثر اصرار و پافشاري جهت اعزام نام وي را ثبت کردند در طي مدت کوتاه حدود 2 ماهي که در اين حال به سر مي برد انجمن اسلامي ثبت نام و فعاليت بسياري در طي مدت کوتاه مي کرد ولي دلش آرام و قلبش لحظه اي راحت نداشت در محرم سال 1360 جهت تعليم بيشتر به کازرون اعزام گرديد و طي 36 روز دوره با 48 ساعت مرخصي به جبهه اعزام گرديد دوازده روز در اهواز بود تا پس از آن به تنگ چذابه منتقل گرديد تا چند روز بعد با ملاقات مهدي ( عج ) و مطلع شدن از شهادت خويش صبح 24 بهمن ماه به درجه رفيع شهادت و کام و آرزوي خود رسيد و به ديدار لقاء الله شتافت و روح مقدسش به ارواح شهيدان ملحق گرديد.

گزیده ای از وصیت نامه

آري من به عنوان يک نوجوان ايراني عصر انقلاب اسلامي براي پاسداری

 از اهداف انقلاب و رهبر کبير آن امام خميني به جبهه جنگ حق عليه باطل مي روم تا رضايت خداوند را حاصل کنم.

در آخر وصیتم به ملت شهيد پرور ايران اين است: همين خون شهيدان است که انقلاب را ياري مي کند تا مي توانيد امتي شهيد پرور باقي بمانيد و با خونتان و خون فرزندانتان انقلاب اسلامي را ياري کرده و از رهبر عظيم الشان انقلاب پيروي کرده تا جهان را براي انقلاب و ظهور حضرت مهدي ( عج ) و دريدن پرده ابهام از روي جهان و جهانيان و برقراري حکومت قسط و عدل اسلامي در سرتاسر گيتي آماده سازيم.

11/8/1360 برابر با 5 محرم الحرام 1401.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار