محسن در سن 6 سالگي وارد دبستان مرآت شد و دوران دبستان را با موفقيت گذراند و وارد مدرسه راهنمايي شهيد محسن پور شد. پس از سه سال با موفقيت وارد دبيرستان مجرد مي شود.
از آن زمان مرحله جديدي از فعاليت خود را آغاز کرد. شبانه به پخش اعلاميه هاي امام مي پرداخت و در هفته دو روز به مدرسه نمي رفت و کارگري مي کرد و درامدش را صرف خريد اسلحه و مهمات براي برادران مبارز آن موقع مي داد.
محسن بوسيله کلتي که خريده بود، چندين بار به طرف مأمورين حکومتي تير اندازي کرد که مأمورين برای دستگیری وی خیلی تلاش کردند ولي موفق نشدند. چندين بار او را به شهرباني بردند و مورد شکنجه هاي فراوان قرار دادند که آثارش روي بدن او ديده مي شد.
محسن به علت درگيري با معلمين مخالف انقلاب، چندين بار از مدرسه اخراج مي شود که اين کار او را در مبارزه اش راسختر مي کند. او در کلاسهاي تفسير قرآن که مخفيانه تشکيل مي شد، شرکت مي کرد و بيش از همه به اين کلاسها علاقه داشت.
بعد از بيرون آمدن از کلاس، به ارشاد ديگر برادران مي پرداخت. محسن بدين حد رسيده بود که در مورد يکي از صحبت هاي امام راجع به روزه مستحبي، روزهاي دوشنبه و پنج شنبه را روزه مي گرفت.
او در مجلس ختمي که به مناسبت چهلم شهادت حاج آقا مصطفي خميني به همت شهيد حجت الاسلام دانشجو، در مجلس شهدا برپا گرديد شرکت فعال داشت که بعد از اتمام مجلس، برادران و خواهران به خيابان ريخته که منجر به آتش کشيدن مشروب فروشي مي شود و در همين حين بود که برادر عزيزمان محسن همراه شهيد محسن پور به طرف سينما حرکت مي کنند که برادر محسن پور بوسيله گلوله دژخيمان شاه به شهادت مي رسد.
پس از سقوط حکومت بختيار و سقوط شهرباني کازرون و به تصرف در آمدن شهرباني بوسيله مردم، شهيد محسن با برادر شهيد علي قاسمي به طرف شيراز حرکت مي کنند و با کمک نيروهاي حزب الله شيراز با شهرباني و ساواک اين شهر درگير مي شوند که با ياري خدا و همت مردم، شهرباني و ساواک به تصرف نيروهاي حزب الهي در مي آيد.
خصوصيات اخلاقی شهيد از زبان مادرش
محسن خوش اخلاق و بسيار مهربان بود. او پيش قدم در سلام کردن بود. علاقه زيادي به يتيمان شهدا داشت. به خصوص فرزند برادرش شهيد حمزه هر وقت صدايش مي کردم بجاي ٌ بله ٌ مي گفت «جان».
محسن محور خانواده بود و به ما مي گفت امام را فراموش نکنيد. نمازتان را بموقع بخوانيد. دروغ نگویيد. غيبت نکنيد. تهمت نزنيد که فرداي قيامت بايد جواب گو باشيد.
خصوصيات اخلاقی شهيد از زبان همسرش
مدت شش سال با محسن زندگی کردم . اصلاً احساس غريبي نمي کردم. او از اصراف و زياده روي و تشريفات بيزار بود. به مصيبت ائمه خصوصاٌ مصيبت حضرت زهرا ( س ) پهلو شکسته علاقه بسيار داشت.هر گاه مرخصي مي آمد کمتر استراحت مي کرد و به خانواده شهدا سرکشي مي کرد و به سراغ دوستان و اقوام مي رفت. او معلم اخلاق فاميل بود.
محسن تأکيد زياد بر شرکت در نماز جمعه و جماعت داشت و عاشق روحانيت در خط امام بود. آخرين سفارشش به من اين بود که دو فرزندمان را - مسعود و غلامرضا - را با تربيت و اخلاق اسلامي و عاشق روحانيت بزرگ کن خصوصاٌ اگر من شهيد شوم تو هم پدري مهربان و هم مادري دلسوز با مسئوليتي بس سنگين اين بار را به منزل برسان.
شهید محسن خسروی سرانجام در عملیات والفجر 8 در بیست و هشتم بهمن ماه سال 64 در فاو با سمت فرمانده گردان کمیل به فیض شهادت نائل آمد.
چکیده ای از وصیت نامه شهید
ای مردم، بدانيد كه راه سعادت و عزت در حمايت كردن از امام امت است امام را يارو ياور باشيد كه اين پيام جميع شهيدان است.
جنگ نابرابر و تحميلى عراق را بر اسلام فراموش نكنيد كه بنا به فرموده رهبركبير عزت شرف ما در گرو همين جنگ است.
انتهای پیام/