به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، در دیماه 1356، رژیم پهلوی در سایه کذایی و پوشالی امنیتی و پلیسی خود بهصورت علنی پنجه در پنجه روحانیت آگاه و مبارز و در رأس آن امام خمینی(ره) میاندازد و در مقالهای سراسر موهن و کذب در روزنامه اطلاعات، تحت عنوان «استعمار سرخ و سیاه» روحانیت و شخص امام خمینی(ره) بهعنوان پرچمدار مبارزه علیه رژیم را مورد اتهام قرار میدهند. طلاب جوان حوزه علمیه قم بههمراهی مردم در 19 دیماه 56 در حمایت از ساحت مقدس مرجعیت در یک راهپیمایی اعتراض آمیز، علیه انتشار این مقاله، راهپیمایی میکنند که منجر به درگیری با مأموران رژیم شده و حرکت مسالمتآمیز مردم و طلاب به خاک و خون کشیده میشود.
خبر قیام مردم قم در سراسر کشور منعکس میشود و مراسمهای متعددی در بزرگداشت یاد و خاطره شهیدان این قیام برگزار میشود. در مدرسه عبدالرحیم خان یزد نیز مجلس بزرگداشتی با حضور طلاب و عده قلیلی از مردم برگزار میگردد.
واقعه خونین قم پیامدهای مهمی را برای رژیم و نهضت اسلامی بههمراه داشت که از مهمترین آنها میتوان به آشکار شدن قدرت نفوذ نیروهای مذهبی در بین مردم اشاره کرد که به گفته خانم نیکی.آر.کدی در کتاب ریشههای انقلاب ایران: «حوادث قم در ژانویه 1978(دی 1356) را میتوان نقطه عطفی دانست که بخش اعظم ابتکار عمل در نهضت ایران از دست نیروهای غیرمذهبی با نامههای سرگشاده، اعتراضیههای سازمان و شب های شعر سیاسی آنها، خارج و بهدست مخالفین مذهبی اتفاق افتاد.»
دومین دستاورد این بو.د که این قیام باعث شد جنگ خاموش روحانیت علیه رژیم پهلوی که 15 سال نهفته بود، چون آتشفشانی شعلهور گردد و طومار رژیم را در نهایت به آتش کشیده و تبدیل به خاکستر نماید.
آنتونی پارسونز در کتاب غرور و سقوط خود می نویسد: «این قیام جنگ خاموش بین شاه و روحانیت را برافروخت و بین دولت و مقامات روحانی کشور، بحران شدیدی را بهوجود آورد.»
سومین دستاورد قیام مردم قم و مهمترین آن را باید سلسله حوادثی دانست که چون موجی به دنبال یکدیگر آمد و منجر به سر برداشتن تمامی یک ملت شد و طومار رژیم را در هم پیچید.
با حوادث قیام 19 دی قم و انتشار خبر آن به سراسر کشور این مجالس بزرگداشت، تجمعات مذهبی و ... بود که در سراسر کشور در بزرگداشت این قیام از جانب روحانیت برپا میشد و بهعبارتی دیگر میتوان چنین گفت که آنچه در بزرگداشت این ایام، واژههای کلیدی گفتمان جامعه محسوب میشود، واژههایی چون: مسجد، امام خمینی، روحانیت و 19دی56 قم میباشد. بنابراین برپایی چلهها یکی پس از دیگری چنان رعد آسا و بنیانکن بود که محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» خود مینویسد: « تاکتیکهای عزاداری به کسانی که جمعیتها را تحریک میکردند، اجازه داد تا هر چهل روز یکبار آنان را برای تظاهرات تازهای بسیج نماید» و بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی، در بیانی به تلخی از بزرگداشت این چلهها یاد میکند و در کتاب خود بهنام «یکرنگی» می نویسد: «چلهها و اعتراضات علیه رژیم همه به دست مُلایان برپا شد. آداب مذهبی اسلام، اسباب و ابزار برهم زدن تعادل رژیم را فراهم ساخت.»
با دعوت مراجع تقلید ساکن قم و شخص حضرت امام خمینی(ره)، 29 بهمن 56 بهعنوان بزرگداشت چهلم شهدای قم تعطیل اعلام شد. امام(ره) در سخنان خود در نجف اشرف، با یاد کردن از شهر قم بهعنوان مرکز فعالیت و تحرکهای اسلامی این تعطیلی را اعتراض به شخص شاه یاد می کنند.
در ساعات آغازین روز 29 بهمن 56، مردم تبریز بنا به دعوت امام خمینی(ره) و علمای بزرگ شهر تبریز، برای برگزاری مراسم چله شهدای قم، بهسوی مسجد حاجی میرزا یوسف معروف به قزلی روانه میگردند. رژیم دست به مقابله میزند و اقدام به بستن در مسجد میکند. توهین فرماندهی نیروی انتظامی حاضر در صحنه بهنام «سرگرد حقشناس» به مسجد که میگوید: «در این اصطبل را ببندید» و کندن اعلامیه علما از در و دیوار مسجد، با اعتراض جوانی بنام «محمد تجلا» روبهرو گردید که به دست مأمورین به شهادت میرسد و با شهادت این جوان، مردم به خروش آمده و با سردست کردن جنازه شهید و سردادن شعارهای« مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» به تظاهرات علیه رژیم میپردازند. با ناتوانی نیروهای انتظامی، ارتش وارد عمل شده و قیام مردم به خون کشیده میشود و چند نفر شهید و صدها تن مجروح میگردند.
قیام تبریز ابعاد مبارزه علیه رژیم را گسترده مینماید. با فرا رسیدن عید نوروز، ابتکارعمل در دست روحانیت و علمای اسلام بهخصوص امام خمینی(ره) قرار میگیرد و با اعلام اینکه «امسال، عید نوروز نداریم و عید ما را عزا کردند»، مردم را به بزرگداشت و تکریم یاد و خاطره شهدای قم و تبریز و همدردی با خانوادههای عزیز از دست داده، دعوت میکنند.
آیتالله صدوقی در اطلاعیهای مینویسد:«سال نو با ناراحتی شدید پدران و مادرانی که عزیز خود را از دست داده و غلطان در خون مشاهده نمودهاند شروع میشود و ... لذا مناسب است خواهران و برادران مسلمان از برگزاری عید نوروز خودداری و به سوگ این عزیزان از دست رفته بنشینیم.»
اعلام عزای عمومی نوروز 57 ابتکار عملی بود که در سال 1342 روحانیت تجربه کرده بود تا بهعنوان حربهای بر علیه رژیم شاه استفاده کند.
آیتالله صدوقی در پیامی بهمناسبت فرارسیدن نوروز 57 چنین مینگارد: «برادران ایمانی! اعلام میدارد سال نو با آه و ناله و افغان آغاز میشود. سال نو با اشک چشم یتیمان پدر از دست داده آغاز میگردد. سال نو با ناراحتی شدید مادران و پدرانی که عزیزان خود را از دست داده و غلطان در خون مشاهده نمودهاند شروع میشود. سال نو با سفرههای آغشته بهخون بیگناهان قم و تبریز و سایر شهرستانها که برای دفاع از حریم مقدس قرآن و روحانیت قربانی شدهاند، به چشم میخورد. از طرفی دیگر برادران مسلمان لبنان و رزمندگان مجاهد فلسطین مورد تهاجم ناجوانمردانه اسرائیل اشغالگر قرار گرفته و متجاوز از یکصد هزار نفر کشته، زخمی و یا آواره شدهاند. لذا مناسب است که عموم مسلمانان از برگزاری مراسم نوروز خودداری فرموده و به سوگ و ماتم بنشینند.»
در روزهای آغازین سال 57، ساواک که پیش بینی کرده بود، چهلم شهدای تبریز با استقبال گستردهتری در سراسر کشور برگزار شود برای کنترل و جلوگیری از اغتشاشات، اجتماعات در مساجد و اماکن مذهبی را بلامانع دانست تا از هرگونه تظاهرات و اخلالگری در خیابان و خارج از اماکن مذهبی و بستن مغازهها جلوگیری شود.
مردم یزد که بهعلت عدم عکسالعمل مناسب در چهلم شهدای قم مورد شماتت قرار گرفته و بر دروازه قرآن یزد شعار"به شهر مردگان خوش آمدید" میدیدند، به ندای روحانیت بالاخص امام خمینی(ره) گوش فرا داده و به توصیه آیتالله صدوقی با برگزار نکردن مراسم نوروز 57، به بزرگداشت یاد و خاطره چهلم شهدای تبریز پرداختند و مسجد روضه محمدیه یزد، مأمن و پناهگاه مؤمنین شد تا در دهم فروردین 57 این مسجد مملو از جمعیت مشتاق، مؤمن و مسلمان گردد که مشتاقانه پای صحبتهای روحانیون مینشستند و از فجایع رژیم پهلوی آگاه میشدند.
آیتالله صدوقی در هشتم فروردین 1357 در اطلاعیهای ضمن تجلیل از مقام شهدا اعلام میدارد: «به پیروی از اعلامیههای صادره از ناحیه مقدسه آیات و مراجع بزرگ تقلید شیعه و بالاخص امام خمینی(ره)، عزای عمومی اعلام داشته و پیام شهدای قم و تبریز و دیگر شهرستانها چنین است که یاد و خاطره ما را با قرائت فاتحه و آیاتی از کلام الله مجید برپا داشته و از عموم مردم دعوت در این مجلس می نماید.»
شهر یزد در شب برگزاری تجلیل از شهدای قم و تبریز در دهم فروردین خود را آماده میکرد، مردم بعد از نماز مغرب و عشای روز نهم فروردین، همچون روزهای آغازین فروردین 57 به پای سخنرانی «جلال گنجهای»، روحانی مدعو از تهران، مینشینند. با پایان سخنرانی، جوانان با شعارهای تند مرگ بر شاه، درود بر خمینی، الله اکبر و لااله الاالله به راهپیمایی در خیابانهای منتهی به مسجد روضه محمدیه میپردازند که نهایتاّ با تخریب شیشههای چند بانک، دفتر حزب رستاخیز و... به درگیری جوانان با پلیس میانجامد و تعدادی از جوانان در این شب دستگیر میشوند.
«خرم زاده»، رئیس ساواک یزد، در گزارشی به مرکز اعلام می دارد: «پس از خاتمه مجلس حدود 500 نفر از افراد شرکتکننده در مراسم به تظاهرات خیابانی پرداختند. پلیس با تظاهرکنندگان درگیر و در نتیجه تظاهرکنندگان به اماکن دولتی حمله و خساراتی را بر آن وارد کردند.»
خبر راهپیمایی شب نهم فروردین و دستگیری تعدادی جوانان به دست ساواک، مردم را مصممتر نمود که با اجتماعی عظیم، دهم فروردین را گرامی دارند. ساعات اولیه روز دهم فروردین، مسجد روضه محمدیه شاهد حضور گسترده مردم بود.
با وجود حضور حجج اسلام دکتر حسن روحانی و استاد سخن محمد تقی فلسفی(ره) در یزد ایشان به عللی از منبر رفتن خودداری کردند. ابتدا حجتالاسلام حافظیه و بعد از آن حجتالاسلام راشد یزدی که ممنوعالمنبر بود به ایراد سخن میپردازند. راشد یزدی سخنان خود را با سیر مراحل تکامل انسانیت آغاز و همه موجودات را در خدمت بشریت دانست تا انسان بهعنوان خلیفهالله هدف از خلقت خود را به ظهور رساند و با این مقدمه به حوادث قم و تبریز پرداخت. مردم با شنیدن سخنانی از راشد یزدی مبنی براینکه: «انسانها باید کشته شوند تا عدالت اجتماعی برقرار شود و ما از کشته شدن ترسی نداریم»، بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته و به محض اتمام سخنرانی، جمعیتی از جوانان در خیابانهای منتهی به مسجد دست به تظاهرات میزنند و شدیدترین شعارها را علیه رژیم سرمیدهند. نیروهای کماندو که بنا به پیش بینی نیروهای امنیتی رژیم، به تعداد 80 نفر و بهوسیله 2 هلیکوپتر ثنوک به فرماندهی یک سرگرد مرکز توپخانه اصفهان به یزد آمده بودند، به مقابله با مردم پرداختند که در نتیجه 4 تن از جوانان بهنامهای استاد رضا نامدار (شغل بنا)، شهریار مرادی (دانشجوی اقتصاد اهل اردبیل)، مهدی قدکفروشان (دانش آموز16 ساله) و حسین پارسائیان (شغل قصاب 25 ساله)، به شهادت میرسانند و تعدادی نیز مجروح و دستگیر میشوند. روزنامههای وابسته به دولت در اوج سانسور رژیم تعداد شهدا را 2 تن و10 مجروح و دستگیرشدگان را 51 نفر اعلام میکند. ساواک در گزارشی به مرکز، عامل تحریک جمعیت را آیتالله صدوقی و حجتالاسلام راشد یزدی اعلام داشته و چون از اقدام علیه آیت الله صدوقی بیمناک بود، طی جلسهای که کمسیون امنیت شورای تأمین استان در استانداری در مورخ 12/1/57 برگزار میکند، حجتالاسلام راشد یزدی را به 3 سال تبعید به ایرانشهر محکوم و شبانه وی را دستگیر کرده و به ایرانشهر میفرستند.
با حوادث نهم و دهم فروردین یزد و شهرهای دیگری چون کاشان، ساوه، قم وجهرم، نهضت اسلامی اوج میگیرد و گسترش بحران را برای رژیم پهلوی بههمراه میآورد. رژیم برای ظاهرسازی مهره دستنشانده خود در یزد، دکتر حسن رهنوردی، استاندار یزد را برکنار مینماید. شهر اهواز در سیزدهم فروردین بهعلت تجمع اعتراضآمیز مردم علیه رژیم، شاهد درگیری نیروهای پلیس و مردم گردیده و یک نفر به شهادت میرسد.
آنچه میتوان از آن بهعنوان پیامد حوادث خونین یزد و دیگر شهرهای کشور یاد کرد، گسترش موج فزاینده مخالفتهای علنی و خیابانی مردمی در سطح کشور است که از تاریخ 11 فروردین 57 تا 20 اردیبهشت 57 بهعنوان بزرگداشت چهلم شهدای یزد، شهرهای قم، کاشان، خرم آباد، بهبهان، مشهد، اصفهان، سپیدان، خمین، الیگودرز، زنجان، خرمشهر، خوی، اندیمشک، بندرشاه، تهران، چالوس، گلپایگان، یزد، درهگز، گنبد، رشت، اهواز، لاهیجان، زاهدان، کاشمر، آمل، کرمانشاه، کازرون، سیرجان، نجف آباد، رضائیه، زرند، ورامین، مرودشت، اراک، ایلام، همدان، شهریار، بابل، بانه، شاهرود، ماکو، دزفول، فساء، شهرری، دامغان، آستان اشرفیه، مینودشت، مسجد سلیمان، ساری، تبریز، دشتمیشان، فیروزآباد، شیراز، آباده، کرج، دزفول، خرمشهر، اهر، بندر لنگه، بابلسر، بهشهر، میناب، زابل، گرگان، اردبیل، کرمان، مهاباد، ابرقو، نکا، بندرعباس، دامغان، شاه آباد(اسلام آباد)، اراک و در کشورهای دیگر در واشنگتن آمریکا، دانمارک و شهر نجف اشرف در عراق در این مدت تظاهرات وسیعی علیه رژیم برپا شد.
امام خمینی(ره) در چهارم اردیبهشت، در مصاحبه با روزنامه «لوموند فرانسه» با توجه به حوادث یزد و دیگر شهرهای کشور علت تظاهرات علیه رژیم را اینگونه ارزیابی میکنند: «فشار و قهری که شاه و پدرش اعمال کردهاند، بدبختیهایی که ملت ما دچار شده است، مردمی که از آزادیشان، استعدادشان، پیشرفتشان و زندگی خوبشان محروم شدهاند، وعده های دروغی که در 15 سال اخیر مغزشان را پر کرده، روی هم رفته منشأ تظاهرات مذکور است.»
امام در قسمت دیگری از این مصاحبه میفرمایند: «آخرین قیامها مقدمه انفجار عظیمی است و نخستین اشتغال حاضر ما سرنگونی این رژیم خودسر خودکامه است و چون رژیم با اصول دمکراسی و آزادی در تضاد بنیادی است، هیچ مصالحه ممکنی با وی وجود ندارد.»