تطهیر چهره استعمار در سینمای سلطه

سینمای سلطه به عنوان ابزاری استراتژیک در دست کشورهای استعماری، به حربه‌ای تبدیل شده تا چهره جنگ‌افروزانه دولت‌هایی مثل انگلیس را تطهیر کند.
کد خبر: ۲۳۴۰۶۳
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۶ - 07April 2017
تطهیر چهره استعمار با سینمای سلطهگروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی ولاشجردی؛ «ملکه صحرا» فیلمی حماسی در ژانر درام زندگی‌نامه‌ای محصول 2015 آمریکا است. این فیلم به نوشته و کارگردانی «ورنر هرتزوگ» و به زندگی «گرترود بل»، نویسنده، باستان شناس، نقشه بردار، افسر سیاسی و جهان‌گردی بریتانیایی می‌پردازد. «ملکه صحرا» زندگی بل را به ترتیب زمانی، از اوایل 20 سالگی تا مرگ او را به تصویر کشیده است.

«نیکول کیدمن»، «جیمز فرانکو»، «دامیان لوئیس» و «رابرت پتینسون» از بازیگران این درام تاریخی هستند. فیلم‌برداری این فیلم از 2013 تا 2014 در مراکش، اردن و انگلستان انجام شد. «ملکه صحرا» در بخش مسابقه اصلی شصت و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم «برلین» به نمایش درآمد. این فیلم همچنین سال 2015 در آلمان اکران و در همان سال در چند نسخه معدود توسط شرکت IFC فیلم منتشر شد.

«ملکه صحرا» علاوه بر اینکه با نقدهای منفی بسیاری از طرف منتقدان روبه‌رو شد، از لحاظ فروش نیز بسیار ناامیدکننده ظاهر شد.

نیکول کیدمن درباره نقش گرترود بل می‌گوید: «گرترود همسر توماس ادوارد لورنس معروف به لورنس عربستان بود. او زنی انگلیسی تبار است که نقشی اساسی در تعیین مرزهای میان عراق و اردن امروزی داشت. مرزی که امروزه بین عراق و اردن می‌بینیم حاصل مذاکره چرچیل و رهبران عرب است، که مسبب آن همین زن است، که نقش او را بازی کرده‌ام. گرترود با رفتن به صحرا و در میان قبایل بدوی در اوایل قرن بیستم باعث شد تا ایجاد کشور عراق و تعیین مرز این کشور با اردن سریع‌تر شکل بگیرد.»

منتقدان «ملکه صحرا» را غیر قابل باور قلمداد کرده‌اند. نداشتن داستانی غیرقابل باور و عدم درک آن از ضعف‌های عمده این اثر سینمایی است که اغلب منتقدان به آن اذعان دارند. بر اساس نمره‌ منتقدان این فیلم امتیاز 36 از 100 را دریافت کرده است. با این وجود بازی خوب بازیگران «ملکه صحرا» از ویژگی‌های مهم این فیلم است.

«دیوید رونی» از منتقدان مهم سینمای هالیوود «ملکه صحرا» را فیلمی خسته کننده و تلخ و فاقد ریتمی درست و پیچیدگی‌های روانی می‌داند. «جسیکا کیانگ» در بررسی این فیلم گفته است؛ «ملکه صحرا» اثری ناامیدکننده است که پرتره وحشی از فضای داستان فیلم ارائه می‌کند.

یک داستان واقعی سطح پایین، فیلمی معمولی که از روایت درست انحراف گرفته از انتقاداتی است که به فیلم وارد کرده‌اند.

سینمای سلطه در ادامه تطهیر چهره استعماری اربابان خود این بار سراغ «گرترود بل» رفته است. بل از چهره‌ها و مهره‌های مهم تفکر انگلیسی است، که تفرقه افکنی و تجزیه طلبی از ویژگی‌های بارز آن محسوب می‌شود. فیلم سعی کرده تا با ارائه چهره‌ای دروغین از این زن، داستانی عاشقانه روایت کند. سازندگان فیلم سعی کرده‌اند با روایتی جعلی این مطلب را اثبات کنند که تا آنچه در غرب آسیای کنونی می‌گذرد نتیجه اختلافات ریشه دار ساکنان این منطقه در یک قرن گذشته است.

هرچند شواهد مدارک بسیاری گواه این است که «گرترود بل» جاسوسی انگلیسی است، که برای طراحی و ترسیم نقشه‌ای جدید در غرب آسیا و ایجاد کشور عراق به این منطقه آمده است؛ اما فیلم آمده تا چیز دیگری بگوید.

جالب اینکه سینمای سلطه چه از قلب هالیوود سربیاورد چه از اروپا در بیان دروغ‌ها و تطهیر کردن‌ها دچار لکنتی اساسی می‌شود که حتی منتقدان و نویسندگان سینمایی غرب آن را باور ندارند.

البته این دروغ‌پردازی‌ها پیشنه‌ای قدیمی دارد. در اوایل قرن بیستم نیز ورود «گرترود بل» در اصل با عنوان جاسوس اما با شمایل یک جهان‌گرد در ایران، عراق و اردن حضور یافت. هرتسوگ فیلمساز آلمانی تبار با ساخت فیلم «ملکه صحرا» سعی در الگوسازی از زنی محقق و انسان دوست دارد، که با ماهیت حقیقی آن تفاوت زیادی دارد.

گرترود بل، زنی فمینیست و یکی از مهم‌ترین ماموران سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا موسوم به «SIS» در دوران جنگ اول و دوم جهانی بود، که در قامت تاریخ‌نگار و باستان‌شناس سفرهایی برای کسب اطلاعات محرمانه به کشورهای مختلف از جمله ایران داشت.

گرترود بل، با سفر به کشورهای خاورمیانه و ایجاد ارتباط با سران و مردمان این کشورها در پی کسب اخباری برای سران بریتانیا بود. سرانجام این زن نفوذی و مهره بریتانیا توانست کشور عراق را تاسیس و عبدالله و فیصل را شاه این دو کشور کند تا از این طریق راه تسلط انگلیس بر این مناطق را هموار کند. او همچنین با کوچاندن خاندان هاشمی، اردن هاشمی را نیز پایه گذاری کند. همچنین با راهنمایی‌های گرترود بل و حمایت انگلیس به «ابن سعود» حکومت مستبدانه آل سعود در عربستان شکل گرفت.

ایجاد حکومت غیرقانونی آل سعود در عربستان منتج به این شده که عربستان با دلایل واهی بحرین را زیر آتش جنگ افروزی خود گرفته است. آل سعود با گذشت ده‌ها سال هنوز بخشی از مسعمره انگلیس است؛ هرچند که در ظاهر چنین به نظر نمی‌رسد. حوادثی مثل فاجعه منا و عرض اندام در مقابل ایران و ادعای مالکیت جزایر ایرانی ادامه ادای دین به کشوری است که حیات خود را مدیون آن می‌داند.

انگلستان برای رفع اتهام از تروریسم و اقدامات نسل کشی خود در غرب آسیا، از سینما به عنوان مهم‌ترین ابزار فرهنگی استفاده می‌کند، تا از این طریق چهره خود را در میان نسل امروز تغییر دهد. در حالی که این کشور مکاره هنوز از سیاست اختلاف افکن خود دست برنداشته است. انگستان این‌بار با بزرگ جلوه دادن اختلافات مذهبی و تربیت شیعیان و سنیان انگلیسی در ظاهر از شیعه و سنی دفاع می‌کند و در باطن قصد زدن ریشه هر دو مذهب اسلامی را دارد.

سر برآوردن فرقه بهائیت در گذشته‌های نه چندان دور و ایجاد و حمایت داعش در این سال‌ها ادامه همان سیاست ایجاد خاورمیانه جدید است. به بیان دیگر «ابوبکر بغدادی» همان «گرترود بل» انگلیسی است، که شمشیر را از رو بسته است. با این تفاوت که ابوبکر بغدادی و نسل کشی او در نظر مردم جهان نتیجه اختلافات مذهبی مسلمانان است.

با این همه بسیاری از ایرانیان «گرترود بل» را زنی حافظ‌شناس می‌شناسند، که در معرفی ایران و فرهنگ ایرانی به جهان غرب موثر بود.

«ملکه صحرا» هرچند به طور مستقیم به ایران نمی‌پردازد؛ اما با تصویرسازی‌های جعلی از ایران در برخی پلا‌ن‌ها که مناسبتی با ایران ندارد، باید آن را اثری ضد ایرانی دانست. این فیلم ادامه همان پروژه «ایران‌هراسی» است، که به طور مرتب در سینمای هالیوود و اروپا پی‌گیری می‌شود. ساحته شدن این فیلم در شرایطی که ایران مهمترین قدرت سیاسی و نظامی منطقه غرب آسیاست، جز متخاصم بودن ایران و صلح طلب بودن انگلیس چیز دیگری را به مخاطب القا نمی‌کند.

انفعال سینمای ایران در این فضا بازی را به نفع سینمای سلطه تغییر خواهد داد. ساخته شدن آثاری مثل «یتیم‌خانه ایران» در واقع پاتک فرهنگی در جنگ رسانه‌ای میان جهان سلطه و جمهوری اسلامی ایران است. هنرمند ایرانی باید زیر لوای باور جمهوری اسلامی علیه این هجمه فعالیت کند؛ چرا که غرب با ایران منهای اسلامی بودن آن مشکلی ندارد. «یتیم‌خانه ایران» توانست بخشی مهم از سوالات بی‌جواب درباره نقش انگلیس در عقب‌ماندگی ایران را پاسخ دهد، که مسلما به مذاق عده‌ای خوش نیامد. نسل امروز نیازمند این است که آثاری مثل «یتیم‌خانه ایران» را ببیند.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها