به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، از انتشار کتاب «آفتاب و آینه» محمدصادق کوشکی بیش از یک سال میگذرد. کتاب در بازار یافت نمیشود. با وجود آنکه در مخازن کتابخانه ملی وجود دارد، امکان امانت گرفتنش نیست و البته شخص صادق کوشکی نیز معتقد است در این بازه زمانی مورد نقد قرار نگرفته است.
از همین رو فرصت را مغتنم شمرده و در گفتگویی با او از بابت کتابی باب سخن را باز کردیم که قصدش ایجاد رابطه میان سینما و شریعت است. صادق کوشکی، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران چند سالی در برنامههای مختلف از نگاه شریعتمدارانه خود دفاع میکند و البته معتقد است کسی کتاب او را که شاکله نگاه اوست را نقد نکرده است.
آنچه میخوانید گفتگوی تفصیلی با این نویسنده و اندیشمند حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی است:
جناب کوشکی کتاب شما در کتابخانه ملی قابل امانت نیست.
این هم خودش یک ماجراست، خودش یک خبر فرهنگی است. من نمیدانم چرا اینطوری شده است!
خودتان از مرحله چاپ و ورود به بازارش چقدر خبر داشتید و وضعیتش چگونه بود؟
تقریباً اواسط سال پیش منتشر شد و چند نسخه محدود به من داده شد و من دیگر خبری از آن ندارم ولی دوستانی که دنبال این کتاب در کتابفروشیها بودند در کتابفروشی سوره مهر چند جا رفتند و گفتهاند نیست. معنایش این است که تمام شده است. شاید هم درست توزیع نشده است. اتفاقاً برای این کار حوزه پشتیبانی خوبی شد، یعنی قسمت آمادهسازی با پیشنهاد حوزه این کار نوشته شده؛ ولی در قسمت توزیعش بیخبر هستم، یعنی در قسمت چاپ خود حوزه این کار را سفارش داد و بهتر بگویم پیشنهاد داد و مقدماتش را فراهم آورد و کمک کرد. حوزه در این قسمتها خوب کمک کرد و ما مشکلی نداشتیم.
انگیزههای حوزه برای پیشنهاد دادن این کتاب چه بوده است؟ چون این کتاب قبل از جشنواره سینما و روحانیت منتشر شده است.
ربطی به جشنوارهها ندارد. یک مباحثی در نسبت دین و سینما وجود دارد که به پرسشهای جدیِ بعد از پیروزی انقلاب است، یعنی همه آنهایی که دغدغه دینی داشتند و دغدغه سینما هم داشتند. این سؤالها به ذهنشان میرسید. چه سینماگران متدین، چه منتقدان متدین و چه کسانی که بیشتر دغدغه دینی داشتند؛ اما میدانستند نظام جمهوری اسلامی ایران با یک پدیده جدیدی به نام سینما روبهروست، اینکه نسبت دین و سینما مشخص شود، چون عنوان کتاب است «آفتاب و آینه»، بررسی نسبت دین و سینما و پرسشهای مهمی بود. در این زمینه به نسبت کارهای محدودی شده است. شاید مهمترین کار در این عرصه را شهید آوینی کرده باشد و ایشان به نوعی میتوانیم بگوییم پرچمدار این مقوله بوده است که نسبت دین و سینما را مشخص کند.
شهید آوینی پرچمدار این مقوله بوده است که نسبت دین و سینما را مشخص کند
نه فقط از زاویۀ فقیه؛ بلکه دین به عنوان یک کلیتی که در آن هم اخلاق است و هم باورها و عقاید است و هم البته احکام و فقه و ایشان در این زمینه فکر میکنم به نوعی شاید یک پرچمداری کرده است. به خاطر اینکه از پایگاه یک انسان مؤمن و معتقد خواسته است نسبت دین و سیاست را مشخص کند. البته تلاشهای دیگری هم جسته و گریخته انجام شده است؛ ولی به هر حال آنچنان که باید و شاید به این پرسشها و دغدغهها پاسخی داده نشده است.
برای اینکه بتوان به این پرسشها پاسخ بگوید یک اثر یا 10 یا حتی 20 اثر هم کفایت نمیکند
حالا دوستان حوزه هم این جزء رسالتهایشان است. حوزه هنری سازمان تبلیغات، حوزه هنر و اندیشه اسلامی، جزء دغدغههای جدی آنها است و باید باشد که پژوهشهایی را پشتیبانی کنند که بتواند این پرسشها را پاسخ بگوید و البته یک اثر یا 10 یا حتی 20 اثر هم کفایت نمیکند؛ چون عرصۀ بسیار وسیعی و مهمی است. البته ممکن است دیدگاهها هم تا حدودی متفاوت باشد و به همین خاطر اینکه حوزه چرا چنین کاری کرده است، قطعاً جزء وظایف و رسالتهای حوزه هنری است و طبیعتاً دوستان به یک یا دو یا چندین کار بسنده نمیکنند و نباید بکنند، باید در این عرصه دهها اثر از سوی انسانهای شایسته و فرهیختهای صورت بگیرد که پایگاه دینی داشته باشند.
چرا اینقدر فاصله افتاده است؟ مدت زمانی از شهادت شهید آوینی میگذرد و این مدت ما اثری نداشتیم که بخواهد روی سینما یا عرصه اندیشه سینمایی اثرگذار باشد! چرا باید این همه اختلاف به وجود بیاید؟
در این زمینه اگر هم پژوهش، تحقیق و تأملی هم صورت میگیرد خیلی فضایی برای عرضهاش وجود ندارد
ببینید یک نکته وجود دارد و آن هم این است که اصلاً در این زمینه اگر هم پژوهش، تحقیق و تأملی هم صورت میگیرد خیلی فضایی برای عرضهاش وجود ندارد. البته یک معمایی شده است که شاید به این خاطر باشد که چون فیلم دارد ساخته میشود، چون مجموعههای تلویزیونی، آثار سینمایی ساخته میشود و اکران میشود، شاید در واقع یک مقدار مسئولین و آنهایی که باید دغدغه داشته باشند نسبت به اینکه این سینما و آن مجموعههای تلویزیونی، تلهفیلمها با استانداردهای دینی همخوان باشند، این دغدغه کمرنگ شده است.
ته آنچه که نسبت دین و سینما است این است که صحنههای خلاف اخلاق در سینما به نمایش درنیاید
به همین خاطر تقاضا هم در خصوص تعیین نسبت دین و سینما خیلی بالا نیست، یعنی همینقدر که خانمها یک شالی روی سرشان باشد و در مقابل کادر تصویر آنچه که به نمایش درمیآید مثلاً بدن همدیگر را لمس نکنند، همین کفایت میکند، یعنی ته آنچه که نسبت دین و سینما است این است که صحنههای خلاف اخلاق در سینما به نمایش درنیاید.
در این کتاب شما از سمت تصویر به محتوا حرکت کردید؟
وقتی میگوییم دین و سینما، در این کتاب آمدیم آنچنان که انسانهای دینشناس بحث میکنند، دین سه قسمت اصلی دارد، بحث باورها و عقاید، بحث اخلاق و بحث احکام. ما در این کتاب سعی کردیم از سه زاویه نسبت دین و سینما را بررسی کنیم. در قسمت اول آمدیم تعریف دقیق و استانداردی از دین ارائه بدهیم. این سه زاویه و سه بُعد دینی را به روایت متخصصان دینی، امثال حضرت امام و شهید مطهری بررسی بکنیم.
در وهله بعد سینما را تعریف کردیم که وقتی میگوییم سینما منظور ما کدام روایت و کدام نگاه به سینما است. لزوم اینکه چرا باید به نسبت دین و سینما در جمهوری اسلامی پرداخته شود، بحث شده است و در بخشهای بعدی کتاب به هر سه زاویه پرداختیم و سعی کردیم به سؤالاتی از این دست پاسخ بدهیم که آیا میتوانیم سینمای دینی داشته باشیم؟ آیا لزومی دارد سینمای دینی داشته باشیم؟ آیا تحققِ سینمای دینی امکانپذیر است؟ اصلاً تعریف سینمای دینی چیست؟ چه تفاوتی با سینمای معناگرا دارد، چه تفاوتی با سینمای متشرع دارد؟
نام این دوران گذار را گذاشتیم «سینمای در خدمت دین»
در انتها یک بحث تازه در این کتاب مطرح شده است که من قبلاً اصلاً ندیدم در کارها. شاید هم بوده و من ندیدم؛ ولی تا الان ندیدم و نشنیدم که شاید نوآوری این کتاب باشد. خلق یک مفهوم جدید به نام «سینمای در خدمت دین» است، یعنی ما اینجا تفکیک قائل شدیم بین سینمای دینی و بین سینمای در خدمت دین و اینطور نتیجه گرفتیم تحققِ سینمای دینی کار بسیار دشوار، زمانبر و یک مقداری دور از دسترسی است به همین خاطر تا به آن افق مطلوب نرسیدیم، بایستی از مفهوم دیگری استفاده کنیم به عنوان «دوران گذار از وضع فعلی به وضع مطلوب» که سینمای دینی است، نام این دوران گذار را گذاشتیم «سینمای در خدمت دین».
پس شما برای این نامی که برای سینما انتخاب کردید نمونههایی هم داشتید؟
بله، به مثالهای مختلفی از سینمای ایران اشاره کردیم. البته مباحث قبل حتی به نوعی از سینمای جهان هم سعی کردیم نمونههایی را ذکر کنیم؛ اما در این قسمتی که سینمای در خدمت دین است، سعی کردیم متمرکز شویم روی سینمای ایران. نمونههایی را ذکر کردیم که میتواند مصداق چنین سینمایی باشد.
به طور خلاصه سینمای در خدمت دین را اینگونه تعریف کردیم، آثاری که استانداردهای سینمایی و هنری را دارا هستند، یعنی دارای داستان، جذابیت، آن استانداردهای بازیگری، استانداردهایی که در حوزه فنی سینما وجود دارد، از نظر تصویربرداری، صدابرداری و امثالهم، تدوین، همه اینها، یعنی سینمایی که در عین حالی که استانداردهای سینمایی دارد، در خدمت گسترش مفاهیم دینی، توصیف مفاهیم دینی، ترویج مفاهیم دینی است و تا حد امکان سعی میکند که اخلاقیت دینی، ایمان دینی و عقاید دینی و همینطور احکام شرعی را رعایت بکند.
مثالهای شما غیر از سینمای ایران چه بوده است؟
فیلمهای هالیوودی که درخصوص روایت زندگی پیامبران است بعضاً اشتباهاً به عنوان سینمای دینی از آن یاد میشود
مثلاً از بعضی از کارهای آقای راعی مثال زدم، آقای حاتمیکیا، در مورد خارج از ایران سعی کردم تفکیک قائل شوم، مثلاً سینمایی که درخصوص روایت زندگی پیامبران که بعضاً اشتباهاً به عنوان سینمای دینی از آن یاد میشود آنها را به عنوان سینمای تاریخی مطرح کردیم نه به عنوان سینمای دینی، یعنی آنچه روایتهای هالیوودی از انبیاء مطرح شده است مانند فیلمهای مشهوری مانند ده فرمان و امثالهم که روایتهای کوتاهی از زندگی انبیاء مانند حضرت موسی مطرح شده است، در مورد زندگی حضرت نوح مطرح شده است که روایتهای جدیدی است، اینها را مثال زدیم و توضیح دادیم که اینها را نمیتوانیم آثار سینمایی دینی بدانیم، البته سینماهای مروج معنویت یا مروج مسیحیت مانند کارهایی مانند آهنگ برنادت و امثالهم را آوردیم.
اینها را در واقع مثالهای خوبی نمیدانید؟
آن فیلمهایی که تاریخ انبیاء را گفتند و دیده شده و شنیده شده است در بعضی آثار خواندیم که اینها مصداق سینمای دینی میدانند. دلایلش را آوردیم که چرا اینها سینمای دینی نیستند و صرفاً سینمای تاریخی محسوب میشوند.
دو سوال مطرح میشود که ما سینمای دینی جریان کاملاً متضادی با هالیوود است، مثلاً فیلمی داریم به نام «انجیل به روایت متی». آیا شما این گونه آثار را هم بررسی کردهاید؟ فیلمهایی را که نگاهشان به سمت یک نگاه اسطورهای پیش میرود؟ و در بحث نقد سینما باز ما با یک عبارت دیگری مواجه میشویم به نام سینمای مذهبی، یعنی ما به جای سینمای دینی، سینمای مذهبی داریم که تارکوفسکی و برگمان هم حتی زیرمجموعه آن قرار میدهند.
متأسفانه واژه مذهب را معادل religion میگذارند
تعریف مذهبی تعریف غلطی است، ما از دین صحبت میکنیم. دین یک مفهوم کلی است مانند اسلام، وقتی میگوییم مذهب مثلاً میشود شیعه یا سنی، معنی دقیق مذهب این است. خیلی از مترجمین متأسفانه واژه مذهب را معادل religion میگذارند. religion لاتین که تعریف درستی نیست و ترجمه غلطی است. ما در واقع آثاری مانند آثار پاراجانف و امثال آن باشند، شاید دقیقترین معنایش سینمای معناگرا باشد.
مگر میشود هر فیلمی حامل معنا نباشد که بگوییم فلان فیلم معناگراست؟
کوشکی: نه، معنویتگرا دقیقترش است، یعنی سینمایی که به نوعی میخواهد به ماورالطبیعه بپردازد؛ مثلاً سینمای متافیزیکی، اما متافیزیکی با چاشنی معنویت، مانند خیلی از کارهای اروپایی و آمریکایی و حتی سینمای هالیوود، یعنی کارهایی که وقتی مخاطب میبیند مفاهیمی که به نوعی در دین هم است، در عرفانهای غیردینی هم است، در معنویتهای اخلاقی هم است، این مفاهیم در ذهن مخاطب زنده میشود، یا تحریک میشود، مفاهیمی مانند توصیف مرگ، توصیف دنیای بعد از مرگ، پاسخ به پرسشهایی درخصوص هدف از زندگی و امثالهم. اینها را با واژگان مختلفی مانند مثلاً سینمای معنویتگرا حتی به نوعی مثلاً سینمای مسیحی، یعنی سینمایی که سعی کرده است اصول مسیحیت را ارائه بدهد، اصول مسیحیت را به نوعی ترویج کند.
کازانتزاکیس، نویسنده رمان آخرین وسوسه مسیح هم به دنبال ارائه تعابیر اخلاقی از دین بوده است
اینکه چرا از زندگی حضرت مسیح ما روایتها و نسخههای سینمایی بسیار متعددی داریم و در این میان حتی مثلا کارهایی مانند «سرگشته راه حق» که برگرفته از رمان کازانتزاکیس نویسنده یونانی است یا «آخرین وسوسه مسیح» که حتی بعضی این کار را ضددین و شیطانی تصویر کردند. حتی در بعضی از کشورهای اروپایی، به سینماهایی حمله شد که این فیلم را نمایش میداد؛ اما اصل داستان آخرین وسوسه مسیح را کسی نگاه بکند متوجه میشود که کازانتزاکیس که نویسنده آن رمان است، او هم به دنبال ارائه تعابیر اخلاقی از دین بوده است.
تعریف سینمای دینی بسیار خطکشیده شده و دقیق است و نمیتوانیم با گشادهدستی هر آنچه به ذهنمان میرسد را جزء سینمای دینی جا دهیم
ما دلایلمان را ذکر کردیم که چرا اینها را ما به عنوان مصداق سینمای دینی نمیدانیم. مفصل در کتاب بحث شده است. گفتیم میشود این فیلمها را فیلمهای مروج معنویت یا مروج برخی اصول مسیحیت نام گذاشت یا آنچنان که رایج شده است مثلاً سینمای معناگرا به معنی معنویتگرا یا سینمایی نامید که در آن مباحث متافیزیکی بحث میشود؛ اما در واقع نقطه تفکیک است میان آنچه ما سینمای دینی میگوییم با این موارد ذکر شده.
ما سعی کردیم مصداقی از سینمای دینی ارائه بدهیم که گفتیم در عالم واقع نتوانستیم برای آن مصداقی پیدا بکنیم؛ چون تعریف سینمای دینی، تعریف خیلی خطکشیده شده و دقیق است و اینطور نیست که ما بتوانیم با گشادهدستی و تساهل هر آنچه به ذهنمان میرسد را جزء سینمای دینی جا دهیم. خود دین تعریف میکند که به چه چیزی میشود صفت دینی داد. ما سعی گرفتیم برگرفته از خود دین و مفاهیم دینی بگوییم چه چیزی میتواند دینی باشد. چه هنر و حتی چه سینمایی میتواند دینی باشد.
به این نتیجه رسیدیم که دستیابی به سینمای دینی یک مقداری دشوار است و حداقل در جامعه امروز ما شاید به سادگی نشود به این سینما رسید. مفهوم جایگزینی را ابداع کردیم تحت عنوان سینمای در خدمت دین که میتواند دوران گذار باشد، یعنی ما از سینمای در خدمت دین عبور کنیم و به تدریج قدم به قدم به سینمای دینی نزدیک شویم.
پس در شکل جهانشمولش به نظر شما به غیر از ایران ما هیچ جای دیگر سینمای دینی نداریم؟
علتش این است که ما در این کتاب بحث کردیم وقتی میگوییم قرآنی، خدا میگوید «ان الدین عندالله الاسلام» یعنی اسلام است که کاملترین دین خداوند است و با وجود اسلام ما دیگر نمیتوانیم مثلاً آنچه که با استانداردهای مسیحیت یا مثلاً با استانداردهای یهودیت ساخته میشود را دینی بنامیم.
ما متأسفانه در کشورمان نسبت با کشورهای مسلمان دیگر در حوزه سینمایی خیلی فاصله زیاد داریم. شاید بسیاری ندانند در مصر آیا متفکری مانند شما وجود دارد که در مورد سینمای دینی صحبت میکند یا در ترکیه، شما بررسی و تحقیق کردهاید؟
مطالبهای در جامعه مصر وجود نداشت تا در سینما گرایشی دینی پیدا شود
در مورد مصر و سینمای مصر و آیا اینکه نسبت دین و سینمای در مصر کار شده است، یک مدتی یک پایاننامهای را یکی از دانشجویان دانشکده سینما تئاتر، داشتند به در مورد سینمای مصر به طور مفصل کار میکردند که من به ایشان کمک میکردم و از دانشجویان غیرایرانی هم بودند. از بچههای لبنانی بودند، ماجرا حدود 15 سال پیش است، یعنی 78 بود، یعنی ما آنجا به طور کامل در مورد سینمای مصر تا سال 78 شمسی کار کردیم، مطالبهای در جامعه مصر وجود نداشت. برای اینکه در سینما یک گرایش دینی پیدا شود، زمینهای فراهم نبود.
به هر حال مانند ایران یک عقبۀ روشنفکران دینی دارد که در مورد این چیزها صحبت کند، ایا آنجا هم صحبتهایی شده است یا نه؟
حداقل در جستجوهایی که ما کردیم ندیدیم، یعنی روشنفکرانی داریم که درخصوص نسبت دین و دین مدرن کار کردند؛ اما اینکه نسبت دین و دنیای مدرن دقیقاً تمرکز کند روی نسبت دین و سینما حداقل من ندیدم.
و الازهر چه؟
دیدگاههای الازهر جدی گرفته نمیشود
الازهر بیشتر نگاه فقهی به مسائل دارد و البته خیلی هم دیدگاههای الازهر جدی گرفته نمیشود. در سینما و سینما روند مستقلی داشته است و حتی مسائل فقهی هم در سینمای مصر رعایت نشده و الزامی به آن نبوده یعنی حداقلهای دین که بخشی اعظمی از مردم به آن پایبند هستند و آدمهای متدینی هستند و حتی مسائل احکام شرعی را هم جدی رعایت میکنند، سینمای مصر کلاً راهش را جدا کرده است و جالب است که مورد استقبال هم قرار گرفته است و در جهان عرب هم مورد استقبال قرار گرفته است، یعنی ظاهراً این دوگانگی بین سینما و دین پذیرفته شده است.
حتی بخش عمدهای از سینمای دهه 30 و 40 ایران برگرفته از سینمای مصر است، یعنی تأثیرش را حتی در ایران هم گذاشته است.
بعد از انقلاب اسلامی سینماگران هم اگر اهل تشرع نباشد و مؤمن و متدین هم نباشند به الزامات حکومتی تا حدودی مجبورند مسائل حداقلی را رعایت کنند، آنجا هیچ وقت چنین ملاحظاتی نبوده است و از الازهر هم مطالبهای نبوده است که بیاید درخصوص نسبت دین و سینما بحث بکند.
در مورد ترکیه چطور؟
وقتی اساسنامه حزب عدالت و توسعه را نگاه میکنید میبینید هیچ اشارهای به اسلام در آن نیست، یعنی حزب عدالت و توسعه اصلاً خودش را یک حزب اسلامی نمیداند
در ترکیه واقعیتش من توانستم تحقیق مختصری کنم. شاید بین کسانی که در مصر کار پژوهشی میکنند، شاید کاری هم چاپ شده است که من خبر ندارم و ندیدم؛ اما ماجرای ترکیه از این نظر متفاوت است که در ترکیه از سال 1985 به این طرف اصلاً امکان اینکه بحث اسلام و جامعه ترکیه مطرح شود تازه پدید آمده است، یعنی ترکیه ماقبل سال 1985 اصلاً حتی پخش اذان مشکل و محدودیت داشت.
به سادگی پخش اذان اتفاق نمیافتاد و یا با رفتارهای دینی به شدت برخورد میشد، از سال 1985 کمکم شاهدیم میشود به عنوان مسائل وارد شد و جالب است حتی امروز هم که حزبی به نام عدالت و توسعه در حدود بیش از 10 سال است که به قدرت رسیده است و اسلامگرا خطاب میشود، وقتی اساسنامهاش را نگاه میکنید میبینید هیچ اشارهای به اسلام در آن نیست، یعنی حزب عدالت و توسعه اصلاً خودش را یک حزب اسلامی نمیداند و رسماً و عملاً سکولار است؛ اما فقط میخواهد آزادیهای فردی دینی وجود داشته باشد .به همین خاطر جامعه ترکیه جامعهای نیست که چنین سؤالاتی در آن مطرح شود.
پس بستر آماده نیست برای اینکه مباحث نظریِ نسبت سینما و دین شکل بگیرد.
بحثی است که در حاکمیت دینی معنا پیدا میکند، وقتی حاکمیت دینی جایی نباشد اصلاً چنین سوالاتی مطرح نیست.
ما چند کشور جمهوری اسلامی دینی مانند پاکستان و افغانستان هم داریم.
اصلاً حاکمیت براساس قانون اساسی پاکستان، قانون اساسی پاکستان همانند مانند قانون اساسی انگلیس Common Law است، برگرفته از آن فضای قانون اساسی که در انگلستان است، قانون اساسی انگلیس مکتوب نیست، عرفی است، قانون اساسی عرفی مبدا شده است به نوعی برای کشوری مانند پاکستان. عنوان رسمیِ پاکستان جمهوری اسلامی است؛ اما نظام دینی ندارد و نظام سکولار است. در ایران که حاکمیت دینی وجود دارد و قرار است دین توسط حاکمیت پیاده شود و حاکمیت قرار است در این خط و الگو قرار بگیرد، چنین سؤالات و دغدغههایی مطرح میشود در خصوص نسبت دین و سینما.
پارسال یک همایشی در قم برگزار شد به نام فقه هنر و تبعات آن در تهران هم وجود داشت، آیا برگزاری آن همایش و امثالهم میتواند کمک کند به برنامهای که شما در پیش گرفتید؟
وقتی میگوییم نسبت دین و سینما، یعنی سینما به عنوان مشخص و معین یکی از هنرهای هفتگانه با اختصاصات و تعاریف خودش
حتماً؛ اما برای سهولت در پژوهش، تسریع در پژوهش یک نفر بیاید عقاید دینی و هنر را بررسی کند. منتها نباید فراموش کنیم وقتی میگوییم احکام یا فقه هنر، باید هنر را متمرکز کنیم تا به سینما برسیم؛ چون اگر هنر را مثلاً خطاطی یا نقاشی یا مجسمهسازی یا شعر بگیرید خیلی با سینما متفاوت خواهد بود. از آن طرف فقه هم همۀ دین نیست. فقه جزئی از دین است. وقتی میگوییم نسبت دین و سینما، یعنی سینما به عنوان مشخص و معین یکی از هنرهای هفتگانه با اختصاصات و تعاریف خودش و وقتی میگوییم دین به معنای مجموعه کلانی که هم در آن احکام و فقه است و اخلاقیات است و هم اصول و عقاید و مواردی که اعتقادات است> به همین خاطر یک مقداری آن همایش شباهتهایی در بعضی از نقاط جزئی داشته باشد با این کاری که ما کردیم؛ اما کاری که ما کردیم تفاوت آشکاری دارد با آن همایشهایی از این دست.
وقتی عنوانهایی که در فهرست کتاب را میبینم به نظر میرسد که هدف همیشه این است که فیلمساز را تشویق کنیم از مباحث دینی بیاید یک اثر هنری خلق کند. در تاریخ فلسفه یک گذری میکنم به نامی برمیخوریم به نام هنری برگسون، یک فیلسوف یهودی فرانسوی است که کتابی براساس همان انگارههای مذهبی خودش در باب کمدی نشوته و در دهه 70 به فارسی هم ترجمه شده است. با نگاه خودش آمده است ژانر کمدی را باز کرده است و الی آخر. آیا شما برای چنین چیزی مثلاً در مورد کمدی یا در مورد ملودرام هم جایی در کتابتان باز کردید یا قصد دارید چنین کاری کنید؟
سینمای عاطفی یا ملودارم، صحنههایی است که میتواند اوج روابط عاطفی دو نفر یا دو انسان را به نمایش بگذارد، آیا سینمایی که دینی است مجاز است چنین صحنههایی را به نمایش بگذارد؟
ما در این کار سینما را از عرصۀ خودش پایینتر مرور نکردیم، یعنی نگفتیم مثلاً ژانر ملودرام سینما اینگونه است. گفتیم تعریفی که از سینما داریم این است که اثری است داستانگو و تصویری است و استانداردهایی که یک اثر سینمایی باید داشته باشد از نظر کارگردانی، بازی، نور، صدا و اینها را باید داشته باشد. حالا اینکه ژانرش چه چیزی است، به معنی جزئی، ما اینجا با آن کاری نداریم؛ اما آن شروط و استانداردهایی که برای دینی بودن سینما تعریف کردیم را مشخص میکند که مثلاً آیا مسخره کردن یک شخص در سینما هر چند که صحنۀ کمدی میتواند ایجاد بکند، دینی است؟
مثلاً آیا خشونت بیش از حد در سینما، نمایش صحنههایی که خشونت فوقالعاده دارند، هر چند که ممکن است از نظر سینمایی اثر را برجسته بکند، از نظر جلوههای ویژه، از نظر کیفیت فیلمبرداری یا بازی کار را مورد توجه بکند؛ اما به خاطر تأثیرات منفی که روی ذهن مخاطب میگذارد، فیلمسازی که میخواهد سینمای دینی کار کند حق دارد چنین صحنههایی را به نمایش بگذارد؟ یا مثلاً سینمای عاطفی یا ملودارم، صحنههایی است که میتواند اوج روابط عاطفی دو نفر یا دو انسان را به نمایش بگذارد، آیا سینمایی که دینی است مجاز است چنین صحنههایی را به نمایش بگذارد؟ بدون اینکه خُرد و ریز شویم در ژانرهای سینما، کلان آمدیم شروطی را گفتیم که میتواند نسبت به هر ژانری صدق بکند، یعنی سینمای دینی اعم از اینکه کمدی باشد، ملودرام باشد، خشن باشد یا غیر از آن، تا چه حد میتواند در این عرصهها ورود کند و صفت دینی به آن اطلاق شود.
حالا به نظر شما نیاز نیست در این قضیه جلوتر برویم؛ چون اکنون بیشترین حساسیت همواره روی کمدی بود که با کلمه سخیف همراه است.
مثلاً فرض کنید ما مسلمان نیستیم، هر جامعه برای خودش یک عرف اخلاقی دارد و آن عرف اخلاقی میتواند مثلاً برای هر کمدی هم یک خطی بگذارد.
ممکن است منتقد به شما بگوید عرف هیچ وقت ثابت نیست.
اینکه مثلاً سینمای کمدی به معنای خاص ممکن است مزاحمت یا برخوردی با دین داشته باشد نه اینگونه نیست
مثلاً فرض کنید هر جای دنیا آنجا هم کمدی خط قرمزهایی دارد که از آن حد اجازه نخواهند داد، هم اَکشن و هم خشونت، هر عرصهای خطوط قرمزی دارد بدون تعارف، حتی خطوط قرمز شاید به نوعی اعتقادی باشد، یک جایی ممکن است پرداختن به هولوکاست خط قرمز باشد، ممکن است یک جایی روابط زناشویی یا هر چیزی دیگری؛ اما اینکه مثلاً سینمای کمدی به معنای خاص ممکن است مزاحمت یا برخوردی با دین داشته باشد نه اینگونه نیست، یعنی اگر ما سینمای دین با تعریفی که در این کتاب گفتیم یا سینما در خدمت دین را با تعریفی که در این کتاب گفتیم داشته باشیم و متوجه شویم آن وقت دیگر که حالا این فیلم چه ژانری دارد مزاحمتی ایجاد نمیکند. مثلاً میتواند یک فیلم کمدی باشد و در عین حال در خدمت دین هم باشد یا حتی در این کتاب مثال زدیم که میتواند کمدی باشد و در عین حال مصداق سینمای دینی هم باشد، یعنی مشکلی ندارد ژانر چه است که یا سینمای دینی باشد یا نباشد.
یعنی نیاز است به این سمت برویم یا نه؟
حالا اگر امکانش باشد دوستان کتاب را دقیق ببینند متوجه میشوند. به این نتیجه خواهند رسید که ما از عرصههای مختلف بحث کردیم و مثال زدیم. شاید اصلاً پاسخ به این پرسش هم باشد که مثلاً سینمای اکشن دینی چه خصوصیاتی دارد، سینمای کمدی دینی چه خصوصیاتی دارد، اما با آن نگاهی که من در این کار عرضه کردم، یعنی میتوانم این را بگویم که ما میتوانیم سینمای دینی را تعریف کنیم مصداق داشته باشد، سینمای در خدمت دین را هم تعریف کنیم و مصداق داشته باشد فارغ از اینکه ژانرش چیست.
آیا این کتاب دنبالهای خواهد داشت یا خیر؟ سفارشی بابت کدام دیگری دادند یا خیر؟
تا قبل از اینکه این کار نقد و بررسی شود فکر نمیکنم که دیگر حرف تازهای در این عرصه برای گفتن وجود داشته باشد
واقعیت است که نزدیک 15، 16 تحقیق و دغدغه را در این کار داشتم و اگر این نقد مفصل و جدی شود شاید انگیزهای باشد برای ادامه دادنش؛ ولی تا قبل از اینکه این کار نقد و بررسی شود فکر نمیکنم که دیگر حرف تازهای در این عرصه برای گفتن وجود داشته باشد.
به نظر شما نقد و بررسیای روی کار شما صورت نگرفته است؟
من ندیدم و چیزی نشنیدم. کسانی که دغدغهمند هستند روی این کار نقد و بررسی بکنند؛ چون بالاخره بعد از نقد و بررسی پرسشهایی از سوی منتقدین مطرح میشود که در آن فضا عموماً باید پاسخی داشته باشم که آن پاسخ من میتواند منجر به نوآوری شود.
پس آن برنامه جیرانی هم کتاب چاپ شده بوده، آنجا هم ایشان به کتاب شما اشارهای نمیکند..
اینکه چرا این کتاب به نوعی بایکوت شده است، نمیدانم چیست
حالا دوستان مجموعه ایشان مصاحبهای داشتند. من آنجا در موردش صحبت کردم؛ ولی اینکه چرا این کتاب به نوعی بایکوت شده است، نمیدانم چیست. شاید هم بایکوت و شبهبایکوت نشده باشد. کلاً شاید کتاب به معنای کلی دید نشده باشد، نه کلاً کتاب بنده، الان کتاب در کشور ما پدیده مظلومی است و دیده نمیشود چون این کتاب مخاطبین خاص و به نوعی محدودی هم شاید داشته باشد، شاید مظلومتر واقع شده باشد.
در نشست شما با آقای شهاب مرادی به کتاب خیلی اشارهای نمیشود.
شاید همایش سینما و روحانیت است احساس کردم نگویم و دوستان هم شاید کملطفی کردند و نمیتوانم دیگران را متهم کنم.
آقای سرلک هم آنجا بودند و چیزی نگفتند.
شاید مغفول مانده و زحمتش را شما بکشید که این کار دیده شود و شاید نقد شود و بگویند این کار، کارِ بیارزشی است. در قسمتهای اولیه که ما در مورد محتوای این کتاب بحث میکردیم من میخواهم تشکر کنم از دوست خوبم آقای مهرزاد دانش که یکی دو جلسه ایشان حاضر شدند و کمک کردند به اینکه بعضی از این مباحث پختگی پیدا کند و بخشی از پختگی که در کار است به خاطر گفتگوهای چند ساعته است که من با این دوست خوبم داشتم، ایشان از جمله منتقدینی است که شناخت نسبتاً خوبی از مفاهیم دینی دارند. خود ایشان تحصیلات حوزوی را هم مرور کردهاند و با مباحث حوزوی تا حدودی آشنایی دارند از این نظر فکر میکنم تا حدودی صاحب صلاحیت بودند.
این کتاب را خواندهاند؟
نمیدانم ولی در شکلگیری آن مباحثی بین بنده و ایشان بوده و طرف مباحثه بودند و بعضی از مفاهیم این کار به نوعی در این مباحثات شکل گرفته است.