راوی «شهیدان عشق» از همسنگران شهیدش می‌گوید

او را می‌شناسند که راوی لحظه‌های عشق، حماسه و زیبایی است، او که امروز به یاد خلوص همرزمان شهیدش در سنگر واژه‌ها قلمش را به دست گرفته و حماسه ها را به تصویر می‌کشد.
کد خبر: ۲۳۴۵۹۴
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸ - 09April 2017
راوی

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، رضا شاکر اردکانی، شاعری نام آشنا از دیار اردکان که سنگر دلش پر از خاطره‌ها و یادهاست.

رضا شاکر از زبان خودش:

در سال 1341 در شهرستان اردکان به دنیا آمدم. پس از اخذ دیپلم ، چند سالی به تحصیلات حوزوی پرداختم و سپس وارد دانشگاه شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته الهیات و معارف اسلامی و شاخه علوم قرآنی و حدیث ادامه تحصیل دادم.

روزهایی که از نزدیک، تجلی عشق را به تماشا نشستید:

به مدت 28 ماه در واحد مرزی اطلاعات عملیات در جبهه حضو داشتم و در عملیات‌های بیت‌المقدس، رمضان، محرم ، والفجر و والفجر 8 شرکت داشتم که در عملیات والفجر یک در منطقه فکه مجروح شدم.

شعرهایی که در دل سنگرها متولد شدند:

همه جوانی‌ام از بوی حماسه و شهادت سرشار است و از آنجا که آخرین لبخندهای سرخ همرزمانم را شاهد بودم در شعرم نیز عطر شهادت و شور جانبازی دوستان رزمنده‌ام موج می‌زند و بیشتر آثارم در آن روزگاران ایثار و پایداری و بیان رشادت‌های بسیجیان کربلای سرخ ایران است.

شعر در سنگر دفاع مقدس:

از آنجا که رزمنده‌ای شاعر بودم هم در خود جبهه‌ها و در دل سنگرها و شب‌های عملیات، رزمندگان آثارم را می‌شنیدند و در پشت جبهه‌ها نیز با حضور در همایش‌ها و کنگره‌های شعری که در شهرهای مرزی مثل خوزستان، خرمشهر و کرمانشاه برگزار می‌شد و در آن زمان بسیار مورد استقبال قرار می‌گرفت، به شعر، این زبان مقدس ادای دین می‌کردم.

گشت و گذار در باغ خاطرات جبهه و جنگ:

هنوز خاطرات خط مقدم و شب‌های عمیات و شعرخوانی‌هام در سنگرها و در تیپ الغدیر در خاطرم بیدار است.

هنوز به یاد دارم آن کنگره‌های عظیم شعر که به همراه استاد محمدحسین بهجتی شفق‌، مرحوم رمضانعلی گلدون و کاظم احرامیان‌پور و ... شرکت می‌کردیم.

خوب به خاطر می‌آورم شعرخوانی‌ام را در شهر خرمشهر در کنار نصرالله مردانی، محمود شاهرخی و دیگر دوستان شاعرم.

از انجا که مدتی تحصیلات حوزوی نیز داشتم، شرکت در کنگره‌های شعر طلاب نیز از خاطره‌های به یاد ماندنی من است و تمامی این خاطرات تا همیشه بر لوح دل و جانم مکتوب خواهد ماند.

شعری با سوژه‌ای آسمانی:

بعد از شهادت سید علی موسوی‌زاده، طلبه شهید اردکانی که در هنگام نماز در اثر ترکش خمپاره دشمن به شهات رسید غزلی را با این مطلع سرودم:

سر و سبز تناوری دیگر"                 "خفت در خون، دلاوری دیگر

مجموعه "شهیدان عشق" راوی لحظه‌ای عشق و حماسه است. تابلویی کوچک از حماسه‌های بزرگ.

شعر شما رزمنده و شما فرمانده، چه انتظاری از رزمنده‌هایتان دارید:

انتظار من از شعرهایم این است که آیینه باشند و زیبایی‌ها را به نمایش بگذارند و در ترسیم حقیقت، خورشید‌گونه باشند.

احساس شما وقتی بر گلزار شهدا حاضر می‌شوید؟

بازیابی لحظه‌های ناب همسنگری و همرزمی با یاران شهیدم و تجدید آرزوهای آن روزگاران که هنوز تنهای‌ام با یاد آن شقایق‌های پرپر رنگین می‌شود.

با این کلمات، چه حسی در شما برانگیخته می‌شود:

مادر شهید: تجسم عشق

خاکریز: سکوی عروج

وطن: نصف ایمان

پلاک: شهید گمنام

و اما افتخارات رضا شاکر اردکانی:

شاعر برگزیده شعر پایداری در سال 1387، دریافت کارت اهل قلم از خانه کتاب ایران، تالیف 8 جلد کتاب در زمینه دفاع مقدس

راوی  

و اما سوالاتی هم بودند که جواب انها را از زبان شعرهایش بیرون کشیدیم:

زیباترین حسرت:

ای کاش بودم یکی از آن سینه سرخان عاشق             از این سرای مجازی پر می زدم تا حقایق

شهید و شهادت در دل واژه‌های شما:

چون چشمه جوشان سحر پاک شدند                        مانند بهار مست و چالاک شدند

بر بال فرشتگان نشستند همه                                 از خاک بر اوج بام افلاک شدند

تصویر پرستویی عاشق در لحظه عروج:

چون شمع شفق هماره می‌خندیدی                        با پیکر پاره پاره می‌خندیدی

هر زخم تنت ستاره‌ای بود                                      آن شب چون باغ پر از ستاره می‌خندیدی

شکوه مادران شهید را چگونه به تصویر می‌کشید:

این تابلوی دلاوری را بنگر                                         این شیوه شیرپروری را بنگر

صف بسته فرشته در تماشای                                  رخش ایثار ببین و مادری را بنگر

از شهدای کربلا تا شهدای هشت سال دفاع مقدس:

اینان همه قطره‌های واصل به یمند                           آینه عشقند، همان جام جمند

گفتی که  که اند این همه گلگون کفنان                     یاران حسین و بچه های حرمند

پیغام خون شهدا:

بشنو که ندا از آشنا می‌آید                                    از سمت بهشت شهدا می‌آید

برخیز حریم لاله را پاس بدار                                     از نای شهید این صدا می‌آید

وقتی بر مزار شهدا در بهشت شهدای اردکان حاضر می‌شوید:

سرشار از عطر بهاران است اینجا                             باغ همیشه سبز ایمان است اینجا

از خاک اگر خورشید می‌جوشد عجب نیست               صد کهکشان در خاک پنهان است اینجا

ترسیم چهره ی سربازان عاشق شهادت در دل جبهه‌ها:

از شیوه رزم و جنگشان پیدا بود                             از حمله بی‌درنگشان پیدا بود

اینان همه عاشق شهادت بودند                               از چهره لاله رنگشان پیدا بود

سرچشمه شعرهای شما از کجاست:

در یاد دوست بوده هر آنچه سروده ام                         دل هر چه گفته است همان را نوشته‌ام

مصداق شهیدان زنده‌اند از زبان شعر:

جاری به سمت زنگی جاودانه شد                             راز بهار را که نشان داد مثل گل

افسوسی که بر دلتان شعله می‌زند:

ماندم در این کوی بن‌بست اما شهیدان گذشتند           رفتند اما نبودم افسوس، افسوس لایق

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار