به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، روابط تهران و واشنگتن پس از انقلاب اسلامی بسیار پرفراز و نشیب بوده است. در این میان یک موضوع در این تقابل همیشگی همواره برجسته بوده و آن تهدیدات نظامی مستمر آمریکا علیه ایران است.
این تعهدیدات شفاهی بطور کلی در تمام دوران روسای جمهور آمریکا از رونالد ریگان به عنوان چهلمین رئیس کاخ سفید درسال 1980 تا دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ادامه داشته است، اما هیچگاه از مرز زبانها فراتر نرفته است.
با وجود این شرایط و تداوم چند دهه تهدیدات مکرر واشنگتن برای اقدام نظامی علیه ایران، آیا میتوان در حال حاضر رویارویی و تقابل نظامی ایالات متحده علیه ایران را شاهد بود؟
در واقع آیا تهدیدات لفظی و زبانی رهبران کاخ سفید علیه ایران در جهان واقع قابل اجرا و عملی خواهد بود؟ با توجه به 8 دلیل میتوان هرگونه عملیاتی شدن و انجام تهدیدات نظامی کاخ سفید علیه ایران را مردود و در واقع غیرمحتمل ارزیابی کرد.
1-ناممکن بودن اجماع جهانی برای حمله به ایران؛ واشنگتن جهت اقدام نظامی علیه ایران نیازمند کسب حداقلی از اجماع جهانی پیرامون این مسئله است، حال آن که حتی در مسئله لغو توافقات هستهای ایران و 1+5 که هدف مطلوب ترامپ است، هیچگونه همراهی و حمایت از جانب نزدیکترین متحدان آمریکا حتی در اروپای غربی وجود ندارد. ساز مخالف اروپای غربی جهت لغو توافق نامه مشترک هستهای با ایران به طور قابل توجهی به معنای مخالفت صریح نزدیکترین متحدان واشنگتن برای هرگونه اقدام نظامی علیه ایران است.
2-عدم توانایی ارتش آمریکا برای آغاز جنگ جدید؛ در حال حاضر ارتش آمریکا علاوه بر عراق و افغانستان، در حمایت از ائتلاف سعودی در یمن و حمایت از برخی گروههای ضد دولتی در سوریه حضور فعالی دارد. با این حال در هیچ کدام از این کشورها، آمریکا نتوانسته اهداف مطلوب خود را دنبال کند. در شرایط چالش امنیتی و سیاسی در عراق و افغانستان و با وجود وضعیت نامطلوب سوریه و یمن برای آمریکاییها، لشکرکشی جدید ارتش این کشور به دیگر حوزهها در عمل به معنای شکست همزمان در همه جبههها بدلیل گسترش حوزههای درگیری قبلی خواهد بود.
3-ناتوانی اقتصاد آمریکا در تأمین منابع جنگ جدید؛ از نظر تأمین منابع اقتصادی برای درگیری نظامی جدید نیز ایالت متحده با چالش جدی روبروست. بنابر آمار دانشگاه براون تخمین میزند واشنگتن از 11 سپتامبر 2011 به این سو حدود پنج تریلیون دلار در جنگهایی که به بهانه مبارزه با تروریسم راه انداخته، هدر داده است. در سال 2013 نیز دانشگاه هاروارد در گزارشی هزینه جنگ آمریکا در عراق و افغانستان را شش تریلیون دلار برآورد کرد.
4-عدم اجماع و انسجام داخلی جامعه آمریکا برای جنگ علیه ایران؛ هرگونه اقدام نظامی آمریکا علیه ایران نه تنها فاقد اجماع جهانی و با مخالفت گسترده دولتهای غربی حامی واشنگتن روبرو خواهد شد، بلکه حتی در داخل آمریکا نیز در میان سیاستمداران آمریکایی اختلاف نظرهای عمیقی حول این موضوع وجود دارد. بخش قابل توجهی از دموکراتهای آمریکایی فشار بر ایران را با هدف کاهش هزینههای احتمالی تنها در قالب تحریم و محاصره اقتصادی دنبال میکنند و بخش دیگر از جمهوریخواهان نیز بدلیل افزایش هزینههای مالی عملیات نظامی علیه ایران، فشارهای ضدایرانی خود را از مسیر ایجاد بلوکها و ائتلافهای بینالمللی ضد ایران دنبال میکنند. علاوه براین فضای ضدجنگ علیه ایران تنها محدود به نخبگان و رهبران سیاسی این کشور نیست، بلکه افکار عمومی این کشور نیز متأثر از حضور بخش قابل توجهی از چهرههای علمی و اقتصادی ایرانی- آمریکایی به دشت هرگونه اقدام نظامی و جنگ علیه ایران را محکوم و با آن مخالفت میکنند.
5.عدم محاسبه و مقابله با پاسخهای متقابل ایران؛ از طرف دیگر نتایج اقدام نظامی ضد ایران توسط آمریکا را نیز میبایست درنظر گرفت. برخلاف افغانستان و عراق که در زمامن تجاوز نظامی آمریکا در سال 2001 و 2003 فاقد دولت کارآمد و در واقع با دولتی از درون ورشکسته مواجه بودند، ماهیت دولت و حکومت در ایران بسیار متفاوت است. جایگاه منطقهای ایران، جایگاه تثبیت شده و غیرقابلانکار است. بسیاری از انتقادات ضدایرانی متوجه گسترش ضریب نفوذ و تثبیت موقعیت منطقهای و گاه حتی فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران است. بیشترین واکنشهای ضدایرانی برخی کشورهای عربی نزدیک به غرب در منطقه بدلیل گسترش دامنه قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در منطقه است و کشوری با این موقعیت بسیار متفاوت از وضعیت افغانستان در زمان طالبان یا عراق در اواخر رژیم صدام است. براین اساس برخلاف انفعال و عدم اقدام موثر حکومتهای کابل و بغداد در زمان تجاوز آمریکا، پاسخهای ایران در صورت وقوع تجاوز واشنگتن بسیار متفاوت و غیرقابل محاسبه خواهد بود. جایگاه نفوذ و مولفههای قدرت ایران بسیار متفاوت و غیرقابل مقایسه با وضعیت افغانستان و عراق در زمان تجاوز آمریکاست.
6.مغایرت رویکرد «درون گرایی»ترامپ با جنگ؛ در عین حال یک موضوع دیگر در ارتباط با اقدام نظامی ضدایرانی در دولت ترامپ قابل توجه است که این مسئله بطور کامل در مغایرت با اهداف درون گرایانه و کاهش هزینههای سیاست خارجی آمریکاست که در شعارهای انتخاباتی ترامپ بارها مورد تأکید قرار گرفت. ترامپ بارها رهبران پیشین آمریکا را بدلیل راه اندازی جنگ در افغانستان و عراق مورد سرزنش قرارداده بود و درحال حاضر هرگونه اقدام نظامی جدید و در واقع آغاز جنگ جدید به معنای نقض شعارها و وعدههای پیشین ترامپ است.
7.گسترده شدن دامنه جنگ به سراسر منطقه؛ اگر پاسخهای احتمالی ایران به تجاوز و اقدام نظامی آمریکا علیه تهران غیرقابل پیش بینی است، اما بیشتر کارشناسان در یک موضوع اتفاق نظر دارند و آن این که هرگونه اقدام نظامی آمریکا علیه ایران محدود به مرزهای داخلی ایران نخواهد بود و به صورت قابل پیش بینی شدهای جنگ تمام عیار را به تمام نمطقه خواهد کشاند. یک گزارش موسسه «بروکینگز» براساس برنامه مانوری که در خصوص حمله نظامی به ایران توسط فرماندهی نظامی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی به نام سنتکام انجام شد میگوید که تلفات یک حمله احتمالی علیه ایران و هزینههای آن به شدت بالاتر از تجربیات قبلی آمریکاییها خواهد بود. برپایه این گزارش، ایران در این جنگ موفق به غرق کردن یک ناو جنگی امریکا در خلیج فارس و کشتن 200 نفر از خدمه آن می شود. براساس این گزارش شبیهسازی شده، این جنگ تبدیل به یک جنگ بزرگ منطقهای خواهد شد که همین موضوع نشاندهنده آن است که حمله به ایران منجر به نتایج غیرقابل کنترل میشود و تمام کشورهای غرب آسیا را در این جنگ بزرگ درگیر میکند. همچنین در ادامه این گزارش اینگونه نتیجهگیری شده است که حمله به تأسیسات هستهای ایران، این کشور را تحریک خواهد کرد تا راهبردیترین متحدان منطقهای آمریکا بهویژه رژیم صهیونیستی را طی چند ساعت هدف موشکباران گسترده قرار دهد.
8.تأثیر عمیق جنگ بر ساختار نظام بینالملل؛ این موضوع را نیز نمیتوان نادیده گرفت که ساخت نظام بینالملل در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران بطور کلی دچار دگرگونی ماهیتی خواهد شد. هم بدلیل هزینههای سرسام آور مالی و سیاسی برای ایالات متحده و هم از نظر نوع رویکردها و جهت گیری سایر بازیگران نظام بینالملل در مقابل این اقدام نظامی، لذا از یک طرف هم موقعیت و نقش بازیگری آمریکا در ساخت نظام جهانی دچار تغییر خواهد شد و هم شاهد شکست برخی ائتلافهای امنیتی قدیمی و شکل گیری ائتلافهای جدید خواهیم بود. زمان بر بودن هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، به شکلگیری بلوکها و قطبهای جدید منطقهای و جهانی منجر خواهد شد و ساختار نظام بینالملل را به دوران پساآمریکایی خواهد کشاند. دورهای که ممکن است به انشقاق در برخی ائتلافهای سنتی غرب و شکل گیری ائتلاف سنتی آمریکا مانند روسیه و چین همراه با برخی متحدان قدیمی واشنگتن در اروپای غربی بیانجامد. اندیشکده «جیمز تاون»، در مقالهای به قلم «پاول فلگنهاور» ضمن اعلام تصمیم ارتش سوریه بر واکنش نظامی در صورت حمله آمریکا به ایران میگوید که آغاز ورود مستقیم ارتش روسیه به معنای جنگ مستقیم مسکو و واشنگتن خواهد بود که نتیجهای برای آن متصور نیست. جنگی که در صورت وقوع به معنای پایان نظم جهانی دو قرن گذشته و شکلگیری نظمی پساغربی و پسالیبرالیسم خواهد بود.
منبع:جهان نیوز