محسن رضایی روایت می‌کند؛

ماجرای دیدار شهید صیاد شیرازی با حضرت امام (ره) بعد از عملیات رمضان

محسن رضایی در گفتاری در خصوص شهید صیاد شیرازی می‌گوید: بعد از عملیات رمضان، رفتیم خدمت امام تا گزارشی از کارها بدهیم، صحبت­مان که تمام شد، بلند شدیم امام (ره) دست­‌های ما را گرفتند و گفتند توکل‌تان به خدا باشد و از شکست نترسید.
کد خبر: ۲۳۴۷۶۵
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۷ - 10April 2017
ماجرای دیدار شهید صیاد شیرازی با حضرت امام(ره) بعد از عملیات رمضان/ چگونگی معرفی شهید صیاد شیرازی به عنوان فرمانده­ی منطقه ­ی شمال غرببه گزارش دفاع پرس از مشهد، به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت جانشین ستاد کل نیروهای مسلح امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی گفتاری را از محسن رضایی در خصوص این شهید والامقام تقدیم مخاطبین خبرگزاری دفاع مقدس می‌کنیم.

«اول اسفند 1357 بود. انقلاب تازه به پیروزی رسیده بود و ما دنبال نیروهای متعهدی بودیم تا بتوانند ارتش را فعال و با نشاط نگه دارند. در همین روزها، لیستی از اصفهان به دستم رسید که نام تعدادی افسر متدین و خوب در آن نوشته شده بود. برادرم صیاد شیرازی یکی از آنها بود.

همان روز گروهک‌های ضد انقلاب در کردستان و خصوصاً سنندج و مهاباد، اغتشاشاتی راه انداخته بودند و ما می‌­بایستی در کردستان، شخصی را که هماهنگی بیشتری با بچه­‌های سپاه داشته باشد و از روحیه­‌ی بسیجی هم برخوردار باشد، پیشنهاد می‌دادیم تا وحدتی بین سپاه و ارتش بوجود آید.

دوستانمان به دلیل برخوردهای خوبی که از صیاد دیده بودند، ایشان را معرفی کردند و بعد هم توصیه نمودند تا او را- که آن زمان به دلیل برخوردهای بنی­ صدر، از ارتش منفک شده بود و در اداره عملیات سپاه مشغول شده بود ببینیم و این اولین ملاقات بود؛ بر روی کالک عملیات نشسته بود و با ماژیک، مناطقی از کردستان را مشخص می‌کرد. بعدها سپاه تلاش زیادی کرد تا او به عنوان فرمانده‌ی منطقه­‌ی شمال غرب معرفی شود که البته با مخالفت بنی­ صدر روبه رو شد.

او معتقد بود پاسداران می­‌خواهند افسر جوانی را به من تحمیل کنند. گر چه مقاومت می‌کرد، اما دست آخر، کوتاه آمد و قانع شد که صیاد شیرازی را به عنوان فرمانده­ی منطقه­‌ی شمال غرب معرفی نماید و همین باعث شد تا ارتباط دوستانه­ تری بین بچه­‌های سپاه و بسیج و ارتش بوجود بیاید.

بنی­ صدر که از فرماندهی کل قوا کنار زده شد، امام (ره) شخصاً فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفتند و من هم در شهریور سال 1360 شدم فرمانده کل سپاه. یکی دو ماه بعد صیاد هم به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد. از آن روز به بعد با هم نشستیم و طراحی عملیات کردیم؛ سلسله عملیات‌هایی به نام کربلا، از کربلای 1 تا 14.

طرح­‌هایمان را می­‌بایست شورای عالی دفاع تصویب می‌کرد تا قابلیت اجرایی می‌داشت. دوستانمان در شورای عالی دفاع، از این که می‌دیدند دو جوان آمده‌اند و طرح آزادسازی بستان، شوش و دزفول و اهواز و خرمشهر را ارائه می‌­دهند، تعجب کرده بودند. آخر تا آن روز، ما در جبهه­‌ها به جز عملیات ثامن‌الائمه (ع)، موفقیت چشمگیر دیگری نداشتیم.

آن­‌ها با طرح­‌های ما موافقت کردند، گر چه ناباوری را در چهره‌­شان می­‌دیدیم. از همان عملیات طریق‌القدس، قرارگاه مشترکی را که تا آن زمان نبود تأسیس کردیم و بعد هم طرح دیگری به نام فرمانده مشترک. و ما توانستیم با این مدل جدید، پیروزی­‌های خوبی را به دست بیاوریم.

برادرم صیاد، در حقیقت به دلیل برخورداری از روحیه‌­ی انقلابی، توانسته بود خودش را به نیروهای انقلاب نزدیک کند و علاوه بر اینها، دانش نظامی خوبی هم داشت و ارتش را هم خوب می­‌شناخت. گاهی وقت­‌ها از صبح تا شب و از شب تا صبح، کار می­‌کردیم. ایشان می‌خوابید، من بیدار بودم؛ من می­‌خوابیدم، او بیدار بود و روی طرح‌­ها کار می­‌کرد.

یادم نمی­‌رود بعد از عملیات رمضان، رفتیم خدمت امام تا گزارشی از کارها بدهیم. صحبت­‌مان که تمام شد، بلند شدیم دست امام (ره) را ببوسیم؛ امام (ره) دست‌­های ما را گرفتند و میان دست­‌های خودشان قرار دادند و گفتند: «توکل‌تان به خدا باشد و از شکست نترسید.» صحبت­‌های امام (ره) و آن صحنه­‌ی دست گرفتن، روح تازه­‌ای به ما داد تا جایی که مبنای مهمی در تصمیم‌گیری­‌های بعدی شد.

در همین عملیات فتح خرمشهر، بحث­‌های اختلاف‌انگیزی شروع شد؛ هم از سوی بچه‌‌های سپاه و هم از طرف فرماندهان ارتش. اما برخورد ما به گونه‌ای بود که همه تصور می­‌کردند ما یک روح هستیم در دو بدن و این نبود الا صداقت ایشان و آن ارتباطی که با منبع هستی داشت. من شهادت می­­‌دهم که او همیشه در حال عبادت بود. از نمازهای شب گرفته تا سایر فرایض. ملت ما سرباز شجاع و فداکاری را از دست داد که جایش برای همیشه در بین ما خالی است.

منبع سردار آفتاب

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار