در گفتوگوی همرزم شهید حسن جعفر بگلو با دفاع پرس مطرح شد؛
عضویت در سپاه با توسل به قرآن کریم/ پرواز در آسمان
حسن برای گرفتن تصمیم نهایی راهی مسجد شد و با گرفتن استخاره لباس سبز سپاه بر تن کرد.
گروه حماسه و جهاد
دفاع پرس: در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی مسجد جوادالائمه(ع) در محله سیمتری «جی» کانون جوانان انقلابی جهت تبلیغ و نشر انقلاب اسلامی بود. یکی از این جوانان که فعالیت انقلابی، فرهنگی و هنری در مسجد داشت، شهید «حسن جعفربگلو» بود. برای آشنایی بیشتر از فعالیتهای این شهید، خبرنگار دفاع پرس به گفتوگو با «علی سلطانمحمدی» دوست و همرزم و از فعالان مسجد جوادالائمه (ع) پرداخته است که در ادامه ماحصل گفتوگو را میخوانید:
با استخاره لباس سبز سپاه را برگزید
ورود حسن به سپاه زیبایی خاصی دارد، به این صورت که وی به همراه بچههای محل از طریق بسیج در عملیات مسلم بن عقیل (ع) شرکت کردند. برخي از مسئولين پذيرش سپاه، در عملیات ميان بسيجيان حضور داشتند تا بنا به تشخيص آنها اگر نيرويی مناسب عضويت در سپاه بود، او را انتخاب كرده، برگه معرفی به او بدهند؛ طوری كه اگر آن رزمنده به مرخصی میآمد، میتوانست با آن برگه، بدون هيچ معطلی به پادگان سپاه در زمان مشخص شده مراجعه و رسماً سپاهی شود.
از ميان بچههای مسجد محل، به حسن جعفربگلو و عباس امیر وحید، برگه عضویت سپاه دادند، آنها دو هفته وقت داشتند كه تصميم نهايی خود را برای حضور در سپاه بگيرند.
حسن طی ده روز با افراد مختلفی مشورت كرد؛ اما نتوانست تصميم بگيرد. وی یک روز فرصت داشت تا تصمیم نهایی خود را بگیرد به حسن پیشنهاد دادم که استخاره کند. به مسجد محل رفتیم، «احمد امینی» از دوستان طلبهای بود که در سال 62 به شهادت رسید؛ به طرفمان آمد، قرآن كوچكی كه هميشه در جيبم داشتم، به طرف احمد گرفتم، گفتم: «براي حسن استخارهای بگير.» بعد هم قرآن را به دستش دادم. احمد رو به قبله ايستاد، با گفتن بسمالله و چون در ابتدای هر کاری به حضرت زهرا(س) متوسل میشد؛ با گفتن يا زهرا (س) قرآن را باز كرد. سمت راست صفحه قرآن را نگاه كرد و گفت: «بسيار خوب است.» بعد هم آيه را قرائت كرد: «وَ ناديناهُ من جانب الطُّور الايمن و قرّبناهُ نجيّاً» حسن پاسخ دعوت الهی را لبیک گفت و لباس سبز سپاه را بر تن كرد.
انگشتانی که باعث شناسایی پیکر شداز بدو تولد به طور مادرزاد دو تا از انگشتان پای وی به هم چسبیده بود، هر وقت که برای وضو گرفتن جورابش را در میآورد مورد توجه قرار میگرفت، بچههای مسجد به وی میگفتند: «انگشتانت را عمل کن» همیشه پاسخ میداد: «حتما حکمتی وجود دارد، روزی انگشتانم به دردم میخورد.» تا اینکه زمان شهادت که برای شناسایی در خاک عراق به منطقه شاخ شمیران رفته بود، تمام اعضای بدن حسن در آتش سوخته و تنها پاهای او در پوتین سالم ماند. پدر وی با آن دو انگشت پا پیکرش را شناسایی کرد.
در زمان جنگ تحمیلی دانشجوی رشته جغرافیای دانشگاه تهران بود؛ ولی اولویت وی جبهه بود امکان نداشت به خاطر درس جبههاش را به تاخیر بیاندازد. به همین دلیل دانشجو بودن حسن ملموس نبود. علاقه بسیاری به رشته ادبیات داشت، در حوزه هنری مسجد جوادالائمه (ع) فعالیت میکرد، قصههای کوتاهی که حسن مینوشت در مجموعه سوره، بچههای مدرسه به چاپ رسیده است. وی مدتی در کیهان بچه ها فعالیت می کرد؛ استعداد ادبی حسن ستودنی بود.
متن چاپ نشده از شهید جعفر بگلو
پرواز در آسمان
خدایا! ای که باران رحمتت را بر همه مخلوقات نازل میکنی، و به وسیله آن، ناپاکی و پلیدی را میدهی.
خدایا! باران مغفرت را بر ما نازل کن و از آلودگیها و پلیدیها بشویمان.
خدایا! باران هدایتت را بر ما نازل کن و در راه خودت رشدمان ده.
خدایا! ای که دانه را در دل خاک میرویانی و سپس در خارج آن به ثمرش میرسانی، روحمان را در بدن برویان و آنگاه در خارج آن به خودت ملحق ساز.
خدایا! ای که با شکفتن گل به غنچه معنی میدهی، با شهادت، به زندگیمان معنی ده.
خدایا! ای که گندابها را با الحاق به دریا پاک میگردانی، با الحاق به اولیائت پاکمان گردان.
خدایا! ای که هر که عاشقت شود، به خونش نشانی، در عشق خودت به خونمان بنشان.
خدایا! ای که قدرت پرواز در آسمان را به پرندگان دادی، بال پرواز در ملکوتت را به ما عنایت کن.
خدایا! ای که زیبا بیافریدیمان، زیبایمان بمیران.
خدایا،ای که سقف آسمان را برایمان باز و فراخ قرار دادی، قبرمان را بر ما تنگ مگیر.
خدایا! ای که نوح را بر قومش نگاه داشتی و قدرش ندانستند، اماممان را بر ما نگهدار که قدرش نیکو بدانیم.
حسن جعفربگلو 61/7/14
ساعت 1/30 بامداد
مسجد جوادالائمه (ع)
گفتوگو از مهسا مهدوی
انتهای پیام/111