شهید غلامعباس پشتاره یکی از 1400 لاله ارتشی است که با ایستادگی در مقابل دشمنان الگویی برای نسل های بعدی گردید، نسل همان هایی که پس از او در همان لباس مقدسی که او بر تن کرد نام زیبا و غیور نیروهای ارتشی را بر خود بچسبانند و دنباله روی همان ستارههای دنبالهدار هشت سال جنگ تحمیلی باشند.
بیست و چهار روز از مردادماه سال 1326 میگذشت که غلامعباس در شهر اراک قدم به جهان هستی گذاشت تا با تولدش عمری پربرکت در سایه نگاه پروردگار آغاز نماید.
هنوز چند روز از حمله وحشیانه هواپیماهای جنگی عراق به خاک مقدس جمهوری نوپای ایران نگذشته بود که غلامعباس پشتاره با ارادتی که به انقلاب اسلامی داشت از ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران داوطلبانه روانه جبهههای جنگ حق علیه باطل شد و با وجودی که او از کارکنان نیروی هوایی بود و در ستاد مشترک برای امر دیگری مامور شده بود تصمیم گرفت که حضور در جبهه را در اولویت اصلی خود قرار دهد.
هنوز مهر ماه 1359 به پایان نرسیده بود که دورههای ابتدایی رزمی نیروی زمینی را میگذراند. یک دوره کامل افسر پیاده را بطور خیلی فشرده در دبیرستان نظام و یک دوره ارتباط و استفاده از دستگاههای بیسیم که در جبهه کارآیی دارد را در ژاندارمری ونک گذرانید.
بسیاری از مسائل جانبی و جو سیاسی آن روز جهان و کشور را هم او، شاید بیشتر از دیگران میدانست چون از روزهای قبل از انقلاب و بعد از آن از بنیانگذاران گروه ضربت پایگاه هوایی نوژه همدان بود و در سر و سامان دادن به بسیاری از مسائل موجود در استان همدان از طریق پایگاه نوژه دخالت مستقیم و حتی سرپرستی داشت. به هر حال، پس از طی دورههای لازم رزمی و جنگ افزاری در تاریخ 59/9/17 گردانی داوطلب از ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به همراه تعدادی از متقاضیان خدمت سال 1359 عازم جبهه شد که شهید عباس پشتاره فرماندهی آن را بر عهده داشت.
و سرانجام در نخستین روز از بهمن 59 غلامعباس در ایستگاه آخر خود یعنی کردستان در هنگام گشتزنی در اطراف بلندیهای (میمک) مورد اصابت ترکش قرار میگیرد و بر اثر خونریزی زیاد قبل از رسیدن به بیمارستان به دیدار پروردگارش شتافته و به مقام بلند شهادت نائل آمد.
فرازی از وصیتنامه شهید:
پدر عزیزم، مادر گرامیم، ضمن عرض سلام حضور شما عزیزانم و آرزوی سلامت و سعادت برای همگی خانواده در این لحظه که عازم منطقه هستیم بعد از تصمیم که فقط و فقط راه خدا است و سعادت این ملت ستمدیده به همگی شما عشق میورزم و از صمیم قلب عاشق همگی شما بودم. پدر و مادر عزیزم اگر به خدا و اسلام اعتقاد دارید که مطمئن هستم این اعتقاد در سطح آگاهی شما وجود دارد را تایید میکنید و همانطور که ابراهیم با دست خود تنها فرزندش را در راه قربانی کرد و خدای بزرگ برای آزمایش ابراهیم فرزندش را طلب نمود اینک به وضوح اسلام و میهن این طلب را از شما که هفت پسر دارید طلب مینماید و امیدوارم که در مسیر حق و در اجرای عدالت اجتماعی که همان مالکیت مستضعفین بر روی زمین است بتوانم انجام وظیفه نمایم. پس در رابطه با مطالب بالا حرکت من در صورت نابودی ظاهریم جای تأسف ندارد و انتظار دارم که مرگ مرا راحت و گوارا قبول کنید که در رابطه با آیه شریفه انالله و انا الیه راجعون این حرکت یک حرکت تکاملی است. پدر جان من فقط و فقط نگران و که امیدوارم در اولین فرصت این کار را بنماید.
از شما و مادرم طلب بخشش میکنم و امیدوارم مرا ببخشید رضا - اکبر - اصغر- جواد - محمدرضا - محسن و رضوان را میبوسم و آنها را بخدای بزرگ میسپارم و امیدوارم که آنها نیز مرا ببخشند..
انتهای پیام/