با آسمانی‌های ارتش/17

آسمانی‌ شدن خط‌شکنان گردان شهادت

حسن به اتفاق سروان طرق از کاشمر و سروان دینوری از اراک و تعدادی از رزمندگان فداکار ارتش اسلام در یک حمله ایزایی شرکت کردند و پس از رشادت‌های زیاد ارواح پاکشان به آسمان پرواز نمود و مفقودالجسد شدند.
کد خبر: ۲۳۵۸۸۶
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۰۰ - 19April 2017
روزی می شود که چنین حجله ای برای ما هم درست می کنند/ پیکری که هیچوقت برنگشتبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، به مناسبت فرا رسیدن 29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی ایران زندگی نامه امیر شهید «حسن توسلی» از شهدای ارتش مازندران به قلم «حدیثه صالحی» در ادامه می‌آید:

 شهید حسن توسلی  فرزند قنبرعلی در سال 1340 از مادری به نام زهره نادری در خانواده‌ای مذهبی در روستای «دونا» از توابع شهرستان چالوس به دنیا آمد. حسن، فرزند سوم خانواده بود و سه بردار دیگر نیز داشت. هوش، زکاوت و اخلاق نیک و حسنه‌ای که داشت او را از همان کودکی زبانزد خاص و عام کرده بود. وقتی به سن مدرسه رسید به دبستان شاهپور رفت و دوران ابتدایی را در این مدرسه به عنوان دانش‌آموز ممتاز با موفقیت گذراند. شهید توسلی از کودکی احساس مسئولیت می‌کرد و در کنار درس و مدرسه در کارهای روزمره، دامداری و کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد. او به همراه پدر پیر خود به جنگل می‌رفت و به گوسفندان می‌رسید. گاهی مسئولیت تأمین سوخت خانواده را نیز بر عهده می‌گرفت و در اوقات فراغت به همراه پدر به جنگل می‌رفت و هیزم مصرفی را روی شانه‌های کوچک خود حمل می‌کرد تا سهم بزرگی در کمک به خانواده داشته باشد.

 از آنجا که شغل پدر شهید توسلی توزیع نفت در روستا بود، وی در اکثر وقت‌های آزاد خود به کمک پدر می‌رفت و در توزیع نفت با چرخ به درب منازل می‌رفت و در کنار پدر پیر خود به مردم خدمت می‌کرد. اینگونه از هیچ کوششی در امر کمک‌رسانی به خانواده دریغ نمی‌کرد و همیشه و در همه حال یار و مددکار پدر و مادر بود. در همان ایام کودکی خانواده وی برای گذراندن زندگی به چالوس آمدند و بیشتر ایام را در چالوس به سر می‌بردند و شهید حسن توسلی جهت ادامه تحصیل به دبیرستان رضا پهلوی (سابق) این شهر رفت و این مقطع را با اخذ دیپلم در رشته اقتصاد به پایان رسانید. سال‌های تحصیل وی در دوران دبیرستان هم زمان شد با جریان انقلاب و پیروزی مردم بر طاغوت زمان. شهید توسلی نیز به همراه برادر شهیدش حسین توسلی در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌کرد و نقش‌آفرین بود. رمضان توسلی برادر بزرگترش می‌گوید:

در بحبوحه انقلاب من به تهران می‌رفتم و در برنامه‌های سخنرانی که علیه رژیم پهلوی برگزار می‌شد شرکت می‌کردم و حرف‌های امام (ره) و مفاهیم و ارزش‌های انقلاب را به برادران شهیدم حسن و حسین توسلی انتقال می‌دادم و آنها نیز به گوش مردم می‌رساندند.

 به این تربیت  شهید حسن توسلی دوشادوش برادر شهیدش حسین توسلی در اطلاع‌رسانی و روشن نمودن اذهان مردم روستا نقش بسزایی داشت.

 وی در سال 1358 عازم خدمت سربازی شد. پس از پایان خدمت سربازی، وقتی متوجه شد ارتش اقدام به برگزاری آزمون کادر افسری نموده، در آن آزمون شرکت کرد و پس از پذیرفته شدن در آزمون، وارد دانشگاه افسری امام علی(ع) شد و پس از گذراندن یک سال از آموزش در دانشگاه افسری به عنوان افسر نمونه، موفق به دریافت درجه ستوان سومی شد. در این زمان در چندین مرحله با شور و شوق فراوان عازم جبهه های حق علیه باطل  شد و در چند عملیات شرکت کرد. با این حال در اندیشه ی پدر و مادر خود نیز بود. رمضان توسلی می‌گوید:

وی در زمان افسری سعی داشت مرخصی‌اش هماهنگ با فصل کشاورزی باشد تا به ییلاق خود (دونا) برود و مانند گذشته کمک حال پدر خود باشد. در این ایام در زمینه ی دامداری، علف چینی و سایر موارد لحظه ای از وقتش به بطالت نگذشت، هم چنان که در جبهه های حق علیه باطل ید طولایی از رشادت داشت در انجام امور زندگی در کنار پدر پیرش باعث امیدواری و دلگرمی او بود.

شهید توسلی دارای روابط عمومی بسیار بالایی بود و معاشرت با افراد پابرهنه ی جامعه را افتخار می دانست و در این ایام برای این افراد هم وقت می گذاشت و متواضعانه به آنها سر می زد.

 وی در دوره آموزشی در خیلی از رشته ها از جمله تیراندازی افسر نمونه شناخته شد، برای او مسئولیت اداری مهمی در نظر گرفته شد که شهید توسلی گفت: تا وقتی جنگ به اتمام نرسد من بجز خط مقدم جبهه هیچ مسئولیت دیگری را پذیرا نخواهم بود و فرم گزینشی خود را بدین مضمون تکمیل نمود.

 بعد از فارغ التحصیلی به عنوان افسر، به لشکر 92 زرهی اهواز پیوست و در یگان پیاده رزمی این لشکر مشغول خدمت شد. مدتی از حضور وی در این لشکر نگذشته بود که در یک صبحگاه  لشکر، که با حضور شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی برگزار شده بود، با سخنرانی این امیر دلاور ارتش، گردانی به نام گردان خط شکن شهادت تشکیل گردید. حسن به همراه دو دوست خود به نام های سروان طُرُق و سروان دینوری و بیست تن از سربازان، گروه مورد نظر را تشکیل دادند. این گردان پس از شکل گیری، وظیفه داشت در هر نقطه ای از جبهه که لشکر اسلام احساس خطر حمله دشمن کرد، حضور یابد. چیزی نگذشت که  رشادت گردان شهادت زبانزد شد.

برادر شهید  به نقل از هم رزمانش می گوید:

بعثی ها در جبهه جنوب به سمت لشکر ایران آب بستند که این امر مشکلاتی برای ارتش خودی ایجاد کرده بود. در این بین سنگر حسن و دوستانش نیز آب گرفت و آنها در حال برطرف کردن این مشکل در گل و لای بودند که شهید اقارب پرست به عنوان یکی از فرماندهان ارتش که از وضعیت سنگرها بازدید می نمود به منطقه حسن و بچه ها وارد شد و از یکی از رزمندگان جویای معرفی فرمانده شد که او با اشاره حسن را نشان داد. وقتی وضعیت و کار حسن به چشم سرهنگ اقارب پرست افتاد، گفت: سروان! اینقدر تلاش نکن شهید می شوی.

 رمضان توسلی  به نقل از هم رزمانش می گوید:

در جزیره مجنون که اهمّ حضور حسن و دوستانش در آن جا بود یکی از دوستان حسن به شهادت رسید، حسن با چوب نی برای شهید حجله ای درست کرد و در داخل آن فانوس روشن نمود. سپس با هم رزمانش دور حجله حلقه زدند و عزاداری نمودند. در حین عزاداری شهید توسلی به دوستان هم رزمش گفت روزی می‌شود که چنین حجله‌ای برای ما هم درست کنند.

 تلاش‌های حسن و دوستانش در حفاظت از وجب به وجب جبهه‌های جنوب همچنان ادامه داشت تا اینکه عملیات والفجر هشت، سهم گردان شهادت یک حمله ایزایی بود جهت انحراف ارتش بعثی عراق. در ساعت 23 مورخ 64/12/12 حسن به اتفاق سروان طرق از کاشمر و سروان دینوری از اراک و تعدادی از رزمندگان فداکار ارتش اسلام، ارواح پاکشان به آسمان پرواز نموده و به علت وضعیت منطقه تاکنون اثری از آنان به دست نیامده و همچنان مفقودالجسد می‌باشند. اما پس از شهادت حسن، برادرش حسین در کنار همرزمان شهید قرار گرفت تا ادامه دهنده راه برادرش باشد که سرانجام وی نیز در اردیبهشت سال 1365 در منطقه هورالعظیم، بال در بال برادر شهیدش به آسمان ها پرگشود. بی شک شهادت حسین و قرار گرفتن نام او در کنار نام حسن به عنوان برادر شهید، بیعتی دوباره دارد تا تاریخ شیعه را به پیروان خط سرخ شهادت یادآور شود.

  سال ها گذشت اما پیکر پاک و مطهر شهید حسن توسلی و هم رزمانش همچنان در خاک‌های گرم جنوب ماند و با توجه به تفحص های مختلف در آن منطقه هیچ اثری پیدا نشد و پدر و مادر شهید حسن توسلی هم در سال 1375 و 1377 پس از سال ها چشم انتظاری به  فرزندان شهیدشان پیوستند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها