به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، نه فقط غرب آسیا و خاورمیانه بلکه تمام دنیا هماکنون در خطر جنگهای گسترده میان ابرقدرتها قرار دارد. شرق آسیا درحالیکه برخی گمان میکنند، وضعیت با گفتوگو میان رؤسای جمهور آمریکا و چین بهبود یافته است، ولی همچنان مانند بشکه بزرگی پر از باروت است که برای انفجار، تنها به یک جرقه کوچک نیاز دارد. تهدید جنگی کره شمالی، که هماکنون چند کشور را شامل شده است، همزمان با اعزام کشتیهای جنگی آمریکا را باید نوعی از حالت جنگی بین دو کشور به حساب آورد؛ حتی اگر برخلاف تمام محاسبات ناشی از وضع کنونی، جنگی بین دو کشور رخ ندهد؛ البته با وجود دونالد ترامپ در یکسو و کیم جونگ اون در سوی دیگر، هر نوع احتمالی غیر از زد و خورد بین کره شمالی و آمریکا کاملا بعید به نظر میرسد.
از سوی دیگر، آسیای میانه، غرب آسیا و شمال آفریقا اگر هیچوقت رنگ آرامش را به خود ندیده اند، در 16 سال اخیر بسیار از آرامش دورتر شدهاند. جنگ جهانی حاضر در سوریه به شدت باعث وخیمتر شدن اوضاع امنیتی و انسانی در غرب آسیا شده است. همین وضع در عراق وجود دارد اگرچه این کشور با کمک ایران و دیگر کشورهای دوست و همپیمان، توانسته است تا حد زیادی از خطر گروهک تکفیری داعش، که وارد خاکش شده و حتی تا دروازههای بغداد و مناطق نزدیک به مرز ایران نیز رسیده بود، دور شود.
شمال آفریقا نیز طی چند سال گذشته چند انقلاب و درگیری بزرگ را شاهد بوده است. اگرچه این انقلابها بویژه در مصر و لیبی علیه زورگویان وابسته به شبکه بینالمللی صهیونیسم انجام شد، اما انحراف این انقلابها از مسیر خود، علاوه بر مداخله نظامی قدرتهای غربی در شمال آفریقا، باعث شد وضع از چیزی که پیش از این بود نیز بدتر شود. تقسیم کشور لیبی به مناطقی تحت کنترل نیروهای مختلف، تا جایی که یکی از این نیروها عناصر داعش هستند، به خوبی بیانگر وخامت اوضاع در منطقه شمال آفریقاست. رهبری انقلاب مصر نیز نه تنها از مسیر منحرف شد، بلکه برخلاف پیمان پیشین خود مبنی بر مبارزه با توافق کمپدیوید، با اسرائیل دست دوستی داد و برای نبرد با دولت مقاوم سوریه، نیرو برای تروریستهای تکفیری در سوریه فرستاد.
افغانستان از زمان حمله شوروی در دی 1358، که بهانهای برای تشکیل القاعده توسط دولت آمریکا در مناطق قبایلی جنوب این کشور شد، چیزی به نام امنیت نداشته است. درگیریهای شدید میان گروههای مجاهد و القاعده از یکسو، و ورود آمریکا پس از حادثه ساختگی 11 سپتامبر به این کشور، و هماکنون قدرتگیری دوباره طالبان در جنوب افغانستان را باید زنجیرهای از حوادث دانست که نشاندهنده میزان بغرنج بودن اوضاع در این کشور واقع در حاشیه جنوبی آسیای میانه است. تنها نکته مثبت افغانستان را باید حضور جوانان این کشور در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه، در قالب لشکر فاطمیون، دانست که با کمال تأسف به شدیدترین نحو از سوی برخی رسانههای افغانی وابسته به آمریکا یا عوامل آمریکا در افغانستان مورد حمله و انتقاد قرار میگیرند.
شرق اروپا، که در فاصلهای نه چندان دور از مرزهای شمال غرب ایران واقع شده است، از زمان سرنگونی دولتهای گرجستان و اوکراین، سپس جنگ روسیه و گرجستان، و پس از آن حوادث اوکراین که به سقوط دولت قانونی این کشور، روی کار آمدن کودتاچیان هوادار آمریکا و در پی آن اقدام غیرقابل تصور روسیه در الحاق شبهجزیره کریمه به خاک این کشور و سپس جنگ مسلحانه جداییطلبان روستبار در شرق اوکراین، تبدیل شده است به میدانی برای مبارزه و قدرتنمایی میان واشنگتن و بروکسل مرکز اتحادیه اروپا از یکسو و مسکو از سوی دیگر.
در چنین شرایطی ایران نه تنها تحت تأثیر هیچ یک از این تهدیدات قرار نگرفت، بلکه توانست با تمام قدرت در برابر شرایط موجود مقاومت کند بدون اینکه حتی یک عملیات توسط تروریستهای تکفیری در عمق خاک ایران، بویژه شهر تهران، انجام شود. قطعا این توان امنیتی بالا در کنار قدرت نظامی توانسته است آسودگی خاطر از شکست تلاشهای تروریستی برای ناامن کردن ایران را به مردم ما هدیه بدهد، اما قطعا چنین قدرتی پیش از هر چیز، نشان از ایمان بالا به خدای متعال در کنار تعالیم دین مبین اسلام و مذهب تشیع، اراده بالای مردم برای مقابله با دشمنان و رهبری هوشمندانه مقام معظم رهبری در طوفانهای ناشی از چنین حوادثی است.
انتهای پیام/421