معلم جانبازی که 25 شاگرد خود را یک‌باره از دست داد

معلم جانباز «مریم ذوالقدر» گفت: تلخ‌ترین حادثه زندگی‌ام از دست دادن شاگردانم در حادثه اصابت راکت به کلاس درسم است، که هرگز فراموش نمی‌کنم. باید برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در مدارس کار کنیم.
کد خبر: ۲۳۷۹۶۴
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۵:۳۷ - 07May 2017

گروه استان‌های دفاع پرس: مردم ایران در دوران دفاع مقدس با مسائل مختلفی روبه‌رو شدند، دفاع مقدس نه تنها جنگی نابرابر بود؛ بلکه دشمن به هیچ قانون و مسئله بشری و بین المللی نیز پای‌بند نبود. مردم در شهرها، بیمارستان‌ها و خانه‌های خود امنیت نداشتند و حتی دانش آموزان در کلاس‌های درس و مدرسه نیز از بمباران و حملات هوایی دشمن متجاوز در امان نبودند. رژیم بعث که نمی‌توانست پاسخ رزمندگان در جبهه های جنگ را بدهد، مردم بی دفاع را مرتباً مورد حمله قرار می داد.

در همین راستا خبرنگار دفاع پرس به گفت‌وگو با «مریم ذوالقدر» معلم جانبازی که در کلاس درس نهضت سوادآموزی بر اثر بمباران رژیم بعثی عراق زخمی و به درجه جانبازی نایل شده است، پرداخت، که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید:

دفاع پرس: چه شد که معلم شدید؟

سال 63 بعد از گرفتن دیپلم و چند دوره امتحان و آزمون در 23 مهرماه همان سال در روستای «خرامه» توانستم معلم نهضت سوادآموزی شوم.

 معلمی جانبازی که 25 شاگرد خود را یک‌باره از دست داد

دفاع پرس: در چه سالی و چگونه مجروح شدید؟

در 29 بهمن 1365 هواپیماهای دشمن متجاوز شهر «پیاله» شیراز را بمباران کردند و من هم در کلاس درس حین گفتن املاء به سواد آموزان ترکش هایی به بدنم اصابت کرد و زخمی شدم.

من فکر می کردم که سواد آموزانم هیچ آسیبی ندیده‌اند ولی خودم از ناحیه دوپا دچار قطع عضو شدم و دستهایم نیز به شدت دچار آسیب دیدگی شد که پلاتین برایم گذاشتند. طحال و ریه ام دچار آسیب شد که طحال مرا در اثر آسیب دیدگی شدید درآورند.

حدود یک ماه و نیم در ICU بودم و بعد از آمدن به بخش وقتی وضعیتم کمی بهتر شد برای این که کمی تقویت شوم و راحت تر باشم و نیز آمادگی بیشتری برای اعمال جراحی پیدا کنم، خانواده ام مرا با مسئولیت خودشان به خانه بردند.

پای چپم از بالای زانو و پای راستم نیز از زیر زانو قطع شده بود و بعد از عمل جراحی که روی پاهایم انجام شد برایم پای مصنوعی گذاشتند.

دفاع پرس: آیا از وضعیت سوادآموزان‌تان خبر دارید؟

بعداز چند ماه اول که در بیمارستان وضعیت خوبی نداشتم، وقتی حالم کمی بهتر شد احوال سوادآموزانم را که می پرسیدم ولی هیچ کس حرفی نمی‌زد تا این که همسر یکی از سوادآموزانم که 2 فرزندش نیز با مادرشان به کلاس درس می‌آمد به ملاقاتم آمد و گفت: «من همه اعضای خانواده‌ام رایک دفعه از دست دادم». چند روز بعد نبز پسر یکی از شاگردانم به عیادتم آمد و گفت: «خانم معلم! مادرم عمرش رابه شما داد».

خیلی برایم ناراحت کننده بود، بعدها کم‌کم فهمیدم هر 25 سوادآموز کلاسم به شهادت رسیده‌اند. خیلی خاطره تلخی است، هنوز هم که به یادم می آید ناراحت می شوم و تنفر از دشمنانی که این چنین به مرز و بوم کشورم حمله کردند در درونم شعله می‌کشد. اما یاد و خاطره آن‌ها را در ذهنم دارم و از فرزندان و خانوادهای باقی ماندشان احوال پرسی کرده و خبر دارم

حدود یک سال و نیم مرتب بین خانه و بیمارستان در رفت و آمد بودم. سال 1370 در بخش اداری نهضت سوادآموزی مشغول فعالیت شدم و از سال 81 وارد آموزش و پرورش شدم.

 معلمی جانبازی که 25 شاگرد خود را یک‌باره از دست داد

در سال 84 ازدواج کردم و بچه دار شدم و به خاطر شرایط کار و این که به سختی بچه دار می‌شدم با وضعیتی که داشتم بازنشسته شدم. به خاطر این که با پاهای مصنوعی تعادلم به هم می‌خورد و مرتب زمین می خوردم وقتی برای بارسوم باردار شدم آن‌ها را کنار گذاشتم و برای همیشه به خاطر مادرشدن بیلچر نشین شدم.

ان‌شاءالله نسل جوان و مردم ما بتوانند پاسدار خون‌های بی‌گناه و مظلوم در دوران دفاع مقدس باشند و ارزش‌ها و همدلی و وحدت رافراموش نکنند.

دفاع پرس: لطفا بفرمایید از نظر شما برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه چه باید کرد؟

باید درسی تحت عنوان «ایثار و شهادت» همانند سایر درس‌ها (قرآن،احکام ومعارف اسلامی) در همه مقاطع سنی دانش آموزان همراه با کتاب داشته باشیم تا نسل جوان ما بداند که چگونه مردان و زنان این سرزمین در برابر حزب بعث و در حقیقت استکبار جهانی ایستادند و از استقلال و آزادی این سرزمین دفاع کردند.

انتهای پیام/ 191

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار