بخشی از کتاب
علیاکبر کجاست؟
هیچکدام از دیگری خبر نداشتیم. هرکدام از برادرها جدا و در قسمتی از تظاهرات نهم دی حاضر شده بودیم.
...دیگر کار به حمله نظامی مأموران و گارد شاهنشاهی رسیده بود. برایشان فرقی نمیکرد چه کسی در خیابان است. همه شور انقلابی داشتیم، هم موقعیت سِنّی و انرژی جوانیمان باعث شده بود که خستگیناپذیر باشیم. خیابانها غلغله بود. تانکها و بالگردها صف کشیده بودند و آتش را مستقیم روی مردم میریختند.
...روز سخت و پرتنشی بود. هروقت که تیراندازی میشد، حس غریبی توی دلم شکل میگرفت، اینکه نکند یکی از برادرهایم تیر خورده باشد. ...مردم با اینکه به خاک و خون کشیده میشدند، ترس عجیبی توی دل مأمورها انداخته بودند.
...نزدیکیهای صبح به خانه رسیدم. توی خانه همه جمع بودند بهغیر از علیاکبر. ...همگی سراغ علیاکبر را از من میگرفتند. حالا نگرانیای که گوشه دلم جا خوش کرده بود، پُررنگتر و بیشتر شد.
...نماز را که خواندیم، راه افتادیم بیرون و هرچند نفر به طرفی حرکت کردیم تا نشانهای از علیاکبر بیابیم، بیآنکه لقمهای نان خورده باشیم.
محمد خسرویراد، خاطرههای خانواده دهنوی را تألیف کرده و انتشارات بوی شهر بهشت آن را در شمارگان 3000 نسخه و در قطع رقعی چاپ کرده است.
انتهای پیام/