فاتحی که خود را نشان نمی‌داد/ مردی که همیشه عکاس بود

تنها سیدحسن نصرالله و چند مجاهد شیعه دیگر می‌دانستند، مردی که هیچ نام و نشانی از خود بروز نمی‌دهد، یعنی عمادمغینه خالق عملیات‌ها و پیروزی‌های بزرگ و تاریخی حزب‌الله علیه رژیم صهیونیستی است.
کد خبر: ۲۳۸۰۹۵
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۶ - 03May 2017
فاتحی که خود را نشان نمی‌داد/ مردی که همیشه عکاس بودبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، هیچ شناسنامه دقیق و معتبری از «عماد مغنیه» وجود ندارد یا حداقل این که منتشر نشده است. حتی پس از شهادت او نیز، اطلاعات پراکنده ای که از جزئیات زندگی وی بیان شد، خیلی بیشتر از گذشته نبود. این فرمانده بزرگ را همواره به روایت دشمنانش می شناخته اند. دشمنانی که ربع قرن، در پی شکارش بودند، اما راه به جایی نبردند تا آن که تقدیر محتوم الهی سر رسید و «حاج عماد» به آن چه آرزویش را داشت، رسید.
 
معتبرترین مشخصات منتشر شده از «حاج عماد مغنیه» تا پیش از شهادتش، متعلق است به آگهی «تروریست های تحت تعقیب» که سال ها بر روی پایگاه مجازی «پالس فدرال آمریکا» قرار داشت:

عماد فایز مغنیه معروف به «حاج»

تولد: سال 1962/ محل تولد: لبنان/ بلندی قامت: 5 پا و 7 اینچ/ وزن: 145تا 150 پوند/ جثه: نامعلوم/ رنگ مو: قهوه ای/ رنگ چشمان: نامعلوم/ جنسیت: مذکر/ ملیت: لبنانی/ زبان: عربی/ علائم مشخصه: ندارد/ اسم مستعار: حاج/ وضعیت: متواری

گفته می شود که مغنیه رئیس تشکیلات امنیتی سازمان تروریستی حزب الله لبنان است و تصور می رود که در لبنان به سر می برد.

برای عماد فائز مغنیه به خاطر نقشش در طرح و نقشه و مشارکت در ربودن یک هواپیمای تجاری در تاریخ 14 ژوئن 1985 که به حمله به مسافران و خدمه گوناگون هواپیما و کشته شدن یک شهروند آمریکا منجر شد، کیفر خواست صادر شده است.

تحت برنامه پاداش برای عدالت از سوی وزارت امور خارجه ایالت متحده، برای هر گونه اطلاعاتی که مستقیما منجر به دستگیری یا محکومیت عماد فایز مغنیه گردد، پاداشی تا 5 میلیون دلار داده خواهد شد. مسلح و خطرناک به شمار می رود.

در صورتی که هر گونه اطلاعات در مورد این شخص دارید، لطفا با دفتر محلی FBI و یا نزدیک ترین سفارت یا کنسول گری آمریکا تماس برقرار کنید.

آغاز راه

حدودا سال 1355، که من عضو سازمان فلسطینی «الفتح» بودم و مسئول آموزش نیروهایی در جنوب لبنان، «عماد مغنیه» آمد پیش من. سنش تقریبا پانزده سال و نیم بود. آن زمان بچه های اسلام گرا در بیروت خیلی کم بودند. عماد آمد و گفت: «ما یک گروه از بچه های مسلمان هستیم، به من آموزش نظامی بدهید، من می خواهم با صهیونیست ها بجنگم.» من قبول کردم، ولی او گفت: «آیا برای دیدن آموزش نظامی حتما باید عضو الفتح باشم؟» من گفتم: «لازم نیست شما رسما عضو الفتح بشوید.» تقریبا پانزده روز آموزش اسلحه و تاکتیک و جنگ نامتقارن دیدند. بعدها روابط ما ادامه پیدا کرد و به مرور نزدیک تر شد و من به ایشان اختیار دادم که گروه خودش را آموزش دهد. او ابتدا رفته بود پیش «علامه فضل الله» و درون مذهبی می آموخت. اما مسائل نظامی و انقلابی را از طرف ما یاد گرفته بود. (انیس نقاش)
 
برای اولین بار

اولین بار، روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» در گزارشی، نام «عماد مغنیه» را به طور عمومی منتشر کرده و مدعی می شود او مغز متفکر ربودن هواپیمای خطوط T.W.A در مسیر آتن به رم است که در جریان آن 39 آمریکایی با بیش از 700 زندانی مسلمان(اعم از شیعه و سنی) در زندان های رژیم صهیونیستی مبادله شدند.

«رابرت بایر» مامور بانشسته سازمان «سیا C.I.A» در کتاب خاطراتش که شش سال، پیش از شهادت «عماد مغنیه» منتشر شد، چنین نوشته است:

«... یک سال پس از ربودن شدن «ویلیام باکلی» [او که رئیس دفتر سیا در بیروت بود، در 16 مارس 1984 میلادی ناپدید شد]، «سیا» هیچ مدرکی در ورد گروگان گیران واقعی وی و دیگر گروگان های غربی در لبنان نداشت، اما دولت الجزایر به ما اعلام کرد که یک جوان شیعه از جنوب لبنان به نام «عماد فائز مغنیه»، «ویلیام باکلی» و دیگر اتباع غربی را به گروگان گرفته است.
 
تا پیش از سال 1982 میلادی، «مغنیه» برای «سازمان آزادی بخش فلسطین» کار می کرد، اما الجزایری ها به ما گفتند که اینک برای خودش کار می کند. براساس اطلاعات این منبع، او خواهان مبادله گروگان ها با 17 زندانی در بند در زندان های «کویت» است که مظنون به انفجار سفارت های آمریکا و فرانسه در 12 دسامبر 1983 میلادی هستند. وضعیت مغنیه تا 14 ژوئن 1985 میلادی و هواپیماربایی پرواز 847 شرکت T.W.A از فراز آتن و فرود آن در فرودگاه بیروت، نامعلوم بود.
 
سه روز بعد، هواپیماربایان یک عضو نیروی دریایی ایالات متحده را به قتل رساندند و جسدش را بر روی باند فرودگاه انداختند. آنان خود را وابسته به جنبش شبه نظامی شیعه امل لبنان معرفی نمودند که در حومه شهر بیروت به فعالیت می پردازد. چهار نفر از آنان وابسته به I.J.O(سازمان جهاد اسلامی) بودند. یکی از عوامل ما «مغنیه» را عنوان مغز متفکر این هواپیماربایی معرفی کرد که با اطلاعات ارائه شده از سوی دولت «الجزایر» در مورد وی، به عنوان فردی که برای خود، کار می کند، انطباق داشت...»

2 نفر در برابر 299 نفر

روز اول آبان ماه سال 1362، محل استقرار تفنگداران دریایی آمریکا(موسوم به نیروهای مارینز) در فرودگاه «بیروت»، با انفجار مهیبی به تلی از خاک تبدیل شد. به فاصله کمتر از 10 دقیقه، ساختمان محل استقرار «چتربازان فرانسوی» واقع در «بیروت غربی» نیز به سرنوشتی مشابه دچار شد. چند روز بعد تلفات دقیق اشغالگران معلوم شد: 241 تفنگدار دریایی آمریکایی و 58 چترباز فرانسوی.
 
چند ساعت بعد، یک سازمان شیعه لبنانی، موسوم به «جهاد اسلامی» مسئولیت این دو عملیات استشهادی را بر عهده گرفت و مجریان آن را دو جوان 20 و 21 ساله اعلام نمود. هویت مجریان این دو عملیات تاکنون مشخص نشده است، اما رکوردی که آنان در مبارزات ضداشغالگری به ثبت رساندند، هنوز دست نخورده باقی مانده است؛ دو نفر در برابر 299 نظامی اشغالگر. منابع غربی مدعی هستند که دو عملیات از سوی عماد مغنیه طراحی و اجرا شده اند و البته تا کنون برای این ادعا، هیچ سندی هم ارائه نشده است.

یک ادعای بدون سند دیگر

در 1362.1.29 سفارت آمریکا واقع در بیروت غربی منفجر شد. «سازمان جهاد اسلام لبنان» مسئولیت این انفجار را بر عهده گرفت و علت آن را مداخله آمریکا در جنگ لبنان به نفع اشغالگران صهونیست اعلام کرد.
 
«رابرت بایر» جاسوس بازنشسته «سیا» در کتاب خاطراتش نوشته است: «این خونبارترین حمله تروریستی صورت گرفته علیه ایالات متحده تا آن زمان بود و طی آن 17 آمریکایی جان خود را از دست دادند. اما سازمان سیا را باید بازنده اصلی این حمله به شمار آوریم: شش افسر سیا شامل رابرت کلایتون ایمز مامور و ویژه سیا در امور خاورمیانه و معاون او جز قربانیان بودند... هرگز سیا تاکنون این تعداد افسر خود را در یک حمله از دست نداده بود و هرگز قادر به جبران این تراژدی نخواهد بود...» کارشناسان سازمان جاسوسی سیا مدعی هستند که طراح و هدایت کننده این عملیات، عماد مغنیه می باشد. مطابق معمول، ایالات متحده برای این ادعا، هیچ مدرک و مستندی ارائه نکرده است.

انتقام حمله به عزاداران حسینی

روز جمعه 1362.8.13، سه هفته پس از هجوم اشغالگران صهیونیست به عزاداران حسینی در جنوب لبنان، در ساعت 6:15 صبح، مقر اشغالگران صهیونیست در جنوب لبنان، واقع در ساختمان مدرسه ای به نام «الشجره» طی عملیاتی استشهادی منفجر شد. طبق بیانیه رسمی دولت صهیونیستی که ساعاتی بعد در تل آویو صادر شد، 29 سربازی اسرائیلی در این عملیات کشته شده بودند.
 
سه ساعت پس از انفجار، شخص ناشناسی در تماس با نمایندگی رویتر در بیروت، اعلام کرد که «سازمان جهاد اسلامی لبنان» مسئولیت این حمله را بر عهده می گیرد. (درباره هویت سازمان مذکور هیچ اطلاعاتی در دست نیست). گرچه تا زمان انتشار این کتاب، هیچ گروه و سازمان شناخته شده ای، مسئولیت این عملیات را بر عهده نگرفته است، اما رژیم صهیونیست، طراحی و هدایت عملیات در مدرسه الشجره را به عماد مغنیه نسبت می دهد، البته بدون ارائه هر گونه مستندی.

ضربتی دیگر و ادعای همیشگی

روز 1363.6.29 طی انفجاری در ساختمان سفارت آمریکا واقع در بیروت(که پس از انفجار در 17 ماه قبل، به بخش شرقی بیروت منتقل شده بود) ده ها آمریکایی کشته و زخمی شدند که سفیر این کشور و «دیوید میرز»، سفیر انگلیس(که در طبقه چهارم با او جلسه داشت)، به شدت مجروح شدند. آمریکا، یک گروه حرفه ای را جهت تعقیب، شناسایی و کسب اطلاعات درباره «سازمان جهاد اسلامی» که مسئولیت این حمله را پذیرفته بود، به لبنان فرستاد، تا به زعم خود، ضربات خرد کننده به این سازمان ناشناس وارد آوردند. این گروه، همراه با «ریچارد مورفی» معاون وزیر امور خارجه آمریکا، عازم لبنان شدند. ساعاتی از ورود آنان به بیروت نگذشته بود که خودروی حامل مورفی، مورد اصابت موشکت های آر.پی.جی قرار گرفت.

تحلیل گران امنیتی آمریکا، مسئولیت این عملیات را نیز بر عهده «عماد مغنیه» نهادند و برای اثبات تحلیل های خود تا این زمان، یک برگ سند هم منتشر نکرده اند.

مردی که همیشه عکاس بود

ارتباط عماد مغنیه با تهران از پیرویزی انقلاب آغاز شد و در همین خلال، فارسی یاد گرفت و با گویش کاملا تهرانی صحبت می کرد، به گونه ای که به جز خواص، همه فکر می کردند او اصالتا ایرانی است. او موضوعات را به اختصار مطرح می کرد و همیشه به اصل موضوع می پرداخت، به شدت نسبت به مخفی کردن هویت واقعی اش، مصر بود و معمولا اجازه نمی داد از او عکس بگیرند.
 
هر وقت در ایران یا خارج می خواستیم عکس بیندازیم، خودش تصویر بردار می شد. در سفرهایش به ایران، به قم می رفت و با علما به ویژه آیت الله بهجت دیدار می کرد. او سفرهای کاری زیادی به ایران داشت و برای تحصیل درس اخلاق و عرفان، بارها به قم سفر کرده بود. عماد مغنیه به رهبر انقلاب نزدیک بود و بسیار به ایشان علاقه داشت و به تحلیل ها و نظرات ایشان در مورد حوادث مختلف ایمان داشت. در تمام دیدارهای حساسی که ایرانی ها با همپیمانان استراتژیک خود در منطقه، به ویژه با سوری ها داشتند، مغنیه نقش مترجم را بازی می کرد. بیشتر آنها عماد مغنیه را نمی شناختند.
 
او گاهی به عمد در ترجمه، مطالبی را شرح و بسط می داد و سعی می کرد که نشست های موفقی شکل گیرد. به این ترتیب او عملا از طریق ترجمه، مذاکرات را اداره می کرد و به این ترتیب، همه به نتایج مورد نظر خود می رسیدند. یک بار پس از جنگ 33 روزه، همراه سیدحسن نصرالله، به تهران آمد و دیدارهای علنی با مقامات ایرانی داشت که البته در آن هنگام، با نام «حاج رضوان» در انظار حاضر شد. ما به منزل «غلامعلی حداد عادل» رئیس وقت مجلس رفتیم.

سید در آن زمان، در این خانه با تمام مسئولان ایران که برای تبریک به مناسبت این پیروزی آمده بودند، دیدار کرد. همه می خواستند عکس بیندازد، اما عماد مغنیه تنها کسی بود که دوربین را در دست می گرفت تا عکس بیندازد تا به این بهانه، خودش در عکس ها نباشد. حتی حداد عادل هم نفهمید که وی عماد مغنیه است.

فاتحی که خود را نشان نمی داد

از اوایل دهه 1992 میلادی، با انفجار در سفارت اسراییل در آرژانتین، نام عماد مغنیه به عنوان طراح این عملیات مطرح شد. صهیونیست ها این انفجار را انتقامی در برابر ترور «سید عباس موسوی» دبیر کل حزب حزب الله می دانستند.

در سال 1994 که کانون صهیونیست های آرژانتین(آمیا) با انفجاری ویران شد، صهیونیست ها این انفجار را انتقام حزب الله توسط مغنیه در برابر ربودن شیخ عبدالکریم عبید(از رهبران حزب الله) عنوان کردند. طبق معمول سند و شاهدی هم در کار نبود.
 
شش سال بعد، جنگ فرسایشی مقاومت لبنان علیه اشغالگران نتیجه داد و ارتش صهیونیستی به شکلی که نامی جز فرار نمی توان بر آن گذاشت، از لبنان عقب نشینی کرد. گر چه اسرائیل، دستخط دشمن قدیمی خود را می شناخت و گمانه هایی می زد اما تنها سیدحسن نصرالله و چند مجاهد شیعه دیگر بودند که می دانستند، مردی که هیچ نام و نشانی از خود بروز نمی دهد، یعنی عمادمغینه خالق این پیروزی بزرگ و تاریخی است.

شاهکار جهادی حاج عماد مغنیه

پس از آزادی جنون لبنان در سال 2000، عماد مغنیه برای عملی شدن تبادل اسرای مقاومت، دو نوبت عملیات «اسیرگیری» طراحی و اجرا کرد که عملیات دوم، به جنگی 33 روزه تبدیل شد. گرچه مقاومت لبنان، به هیچ وجه پیش بینی نمی کرد رژیم صهیونیستی، در برابر اسارت دو سربازش، با واکنشی احمقانه جنگی تمام عیار را آغاز کند،اما عماد مغنیه که با پیش بینی های خود، سال ها حزب الله را برای نبردی سرنوشت ساز با اسراییل آماده می کرد، این جنگ را به فرصتی برای نمایش قدرت مقاومت تبدیل نمود و پس از 60 سال، شکستی تحقیرانگیز را به دولت یهودی وارد ساخت.

مغنیه یک ماه تمام، بدون آن که شناخته شود، آن قدر در میان خطوط مقدم نبرد تردد کرد و آن را نبرد را فرماندهی نمود که شامه صهیونیست ها، ردپای ابر مجاهد لبنانی را در جنگ مشاهده کرد و اعلام نمود که عماد مغنیه در خطوط مقدم نبرد دیده شده است. اگر چه باز هم هیچ سند قابل قبولی برای این مدعا ارائه نکرد.

روایت آخر

در ساعت 22:30 روز 3 بهمن ماه 1386 شمسی، با انفجار بمبی که درون خودروی پاجروی نقره ای رنگ در منطقه کفر سوسه و خیابان الحدیقه در دمشق رخ داد، حاج عماد مغنیه معروف به حاج رضوان و کسی که او را جادوگر مقاومت لقب داده بودند بر اثر اصابت ده ها ترکش به سرش، شربت شهادت نوشید.
 
این عملیات، نتیجه همکاری تنگاتنگ و طولانی سرویس های امنیتی رژیم صهیونیستی و عربستان بود که به زندگی دنیایی مردی پایان داد که 25 سال علیه ابرقدرت ها اشغالگر و متجاوزان به حریم اعتقادی و جغرافیایی اش جنگید و پیروزی های درخشانی را به امت اسلامی هدیه کرد. درباره نحوه ترور او و جزئیات شهادتش، مطالب متنوع و حتی ضد و نقیضی منتشر شده است، اما مهم آن بود که ابر مجاهد شیعی در نهایت به آرزوی دیرینه اش رسید و بی شک خون پاکش، همانند زندگی پربارش، برکات بسیاری برای میراث دارانش در جهان اسلام به دنبال خواهد داشت.

منبع: مجموعه خاطرات عماد مغنیه؛ به کوشش محمدعلی صمدی
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار