خیز پنهان آمریکا برای غرب عراق و شرق سوریه/ واشنگتن در بیابان دنبال چیست؟
با نزدیک شدن به زمان آزادسازی شهر موصل از سیطره داعش، زمزمه ضرورت ادامه حضور نظامی آمریکا در عراق برای مرحله پساداعش به شدت افزایش یافته است.
به گزارش گروه سایر رسانه های د
فاع پرس، درحالی که برخی از رسانههای عراقی از توافق واشنگتن و بغداد درباره ادامه حضور نظامی آمریکا در عراق پس از آزادسازی شهر «موصل»، مرکز استان «نینوی» از اشغال گروه تروریستی تکفیری «داعش» سخن میگویند، دفتر «حیدر العبادی»، نخست وزیر عراق بار دیگر با انتشار بیانیهای هرگونه توافق در این خصوص را تکذیب کرد.
درحالی که دفتر نخست وزیری عراق وجود چنین توافقی را تکذیب میکرد، ژنرال «مارک میلی»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از «تعهدات آمریکا جهت حمایت و دفاع از عراق و منطقه کردستان در مرحله پسا داعش» سخن گفت.
همچنین سناتور «مارکو روبیو» از مذاکرات مقامات آمریکایی با مقامات کردستان و کمکهای نظامی و تسلیحاتی پنتاگون به نیروهای «پیشمرگه» بدون هماهنگی و اطلاع بغداد پرده برداشت.
در ادامه «جبار یاور»، دبیرکل وزارت پیشمرگه کردستان از قصد واشنگتن مبنی بر تجهیز دو لشکر از نیروهای پیشمرگه به انواع سلاحها از جمله سلاحهای سنگین و اختصاص 415 میلیون دلار از سوی کنگره به عنوان حقوق 36 هزار نیروی پیشمرگه شرکت کننده در عملیات آزادسازی موصل خبر داد.
این افشاگریها درحالی صورت میگرفت که در بغداد، «سعد الحدیثی»، سخنگوی دفتر نخست وزیری عراق برای چندمین بار هرگونه توافق یا تفاهم با آمریکا جهت ادامه حضور نظامی در عراق در مرحله پسا داعش را تکذیب کرد.
تناقض در گفتار
تناقض اظهار نظرها درباره حضور نظامی آمریکا پس از آزادسازی موصل به مقامات مسئول آمریکایی و عراقی محدود نشد، بلکه پای رسانهها و مرجعیت عالی دینی عراق را هم به این قضیه باز کرد که نشان از حساسیت بسیار بالای این موضوع دارد.
در این بازار مکاره تناقض اخبار و تصریحات آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، پافشاری آمریکاییها جهت حفظ حضور نظامی خود در عراق است. گرچه از اظهارات رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا درباره تعهد واشنگتن به حمایت و دفاع از عراق و کردستان در مرحله پساداعش، نوعی تحمیل و اجبار برداشت میشود، از نوع که جایی برای اظهار نظر و اعلام موضع طرف مقابل باقی نمیگذارد.
عراق بهشت گمشده آمریکاییها
اینکه عراق از حیث موقعیت جغرافیایی به لحاظ قرار داشتن در منطقه خاورمیانه و برخورداری از منابع نفت و گاز و ثروتهای ملی برای آمریکاییها از اهمیت بسیاری برخوردار است، جای هیچگونه شک و تردید نیست، اما این نمیتواند، تمام خواستهها و چشم داشتهای آمریکا از عراق باشد، بلکه در این بین اهداف پشت پرده و محرمانه دیگری مطرح است که موجب شده، واشنگتن خطر حضور مستقیم نظامی در عراق را با وجود تجربه تلخ گذشته از حضور در این کشور به جان بخرد.
بادیه عراق و شام کانون جدید بحران
نگاهی به پراکندگی جغرافیایی نظامیان آمریکایی در عراق و سوریه حقایق جدیدی را آشکار میسازد. از بررسی نقشه جغرافیایی دو کشور عراق و سوریه برداشت میشود، بیابان الانبار در غرب عراق و بادیه شام در شرق سوریه کانون توجه و تمرکز آمریکا و تحرکات نظامی آن است.
تجاوز نظامی نیروی هوایی آمریکا و ائتلاف بین المللی به مواضع ارتش سوریه اطراف فرودگاه نظامی «دیرالزور» در استان دیرالزور در تاریخ 18 سپتامبر سال گذشته که به کشته شدن 90 سرباز سوری و زخمی شدن دهها سرباز دیگر منجر شد، انجام چندین عملیات هلی برن در مناطق مختلف استان دیرالزور با عناوین مختلف، ارسال محمولههای کمک آمریکا برای داعش در دیر الزور که هر بار خطای خلبان و اطلاعات در اختیار عنوان شده و سرانجام انتشار گزارشهایی مبنی بر انتقال داعش به دیرالزور و طرح بلند مدت آمریکا برای شرق سوریه، گوشهای از توجهات آمریکا به شرق سوریه و منطقه بادیه الشام را آشکار میکند.
مرور رخ دادهای نظامی و امنیتی عراق از سال 2003 میلادی و براندازی رژیم بعث در این کشور تاکنون نشان میدهد، مناطق غرب عراق از جمله دو استان «الانبار» و نینوی کانون حضور و فعالیت نظامی آمریکاییها بوده است.
چرا غرب عراق و شرق سوریه مورد توجه آمریکاست
دلایل و اسباب بسیاری موجب شده مناطق غربی عراق و شرقی سوریه به کانون توجه آمریکا و حضور نظامی این کشور مبدل شود که میتوان به اختصار آنها در موارد ذیل ملاحظه کرد:
- میدانهای نفتی و گازی
منطقه بادیه الشام در سوریه و همچنین استانهای غربی عراق به حیث در برگرفتن میدانهای نفتی و گازی از مهمترین و اصلی ترین قطبهای اقتصادی در کشورهای خود بودهاند و همین موضوع میتواند، یکی از انگیزههای آمریکا جهت تسلط بر این مناطق باشد
- بافت و ساختار جمعیتی
بافت و ساختار جمعیتی غالب در این مناطق عشیرهای است، به نحوی که جوامع ساکن این مناطق همچنان هویت بومی– عشیرهای و ساختار سنتی خود را حفظ کرده و کمترین تغییری در آن ندادهاند.
عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی، عدم همراه شدن با تغییر و تحولات جامعه مدنی و تحجر گرایی و به تبع آن عقب ماندگی اقتصادی که به گسترش معضلات اجتماعی چون فقر، بیکاری، افراط گرایی، تعصب دینی و طایفهای و غیره منجر میشود، مهمترین شاخص جوامع بشری در این مناطق است.
چنین بافت و ساختار اجتماعی راه را برای نفوذ هر بیگانهای هموار میکند، به همین دلیل هرچه از غرب عراق به سمت شرق آن و از شرق سوریه به سمت غرب این کشور حرکت میکنیم، نشانی از نفوذ خارجی مشاهده نمیشود.
چون جوامع شهری و مدنی در عراق، اغلب در مناطق شرقی و در سوریه در مناطق غربی این کشور متمرکز هستند.
- بافت دینی و مذهبی
از حیث ساختار دینی و مذهبی، اطلاعات رسمی تاکید میکند، اکثر قریب به اتفاق ساکنان مناطق غربی عراق و شرقی سوریه، سنی مذهب هستند که رگههایی از مکتب وهابیت از جمله افراط گرایی و تعصبات جاهلی در آنها نفوذ کرده و این نفوذ به لحاظ داشتن مرزهای مشترک با کشور عربستان سعودی و داشتن ارتباطاتی با قبایل بیابانگرد عربستانی است.
شاخصهایی چون افراط گرایی و تعصبات جاهلی بستر مناسبی را برای طغیان علیه دولت مرکزی و نفوذ و بهره برداری خارجی فراهم میکند.
- تحولات منطقهای
به جز دو عامل فوق الذکر، آنچه مناطق غربی عراق و شرقی سوریه را به کانون توجه آمریکاییها مبدل کرده، تحولات امنیتی و سیاسی است که منطقه به شکلی خاص از سال 2011 میلادی و کلید خوردن بحران سوریه و ظهور و قدرت گیری گروههای تروریستی از جمله داعش و ورود موفق محور مقاومت به میدان مبارزه با این پدیده شوم، شاهد آن بوده است.
بر این اساس میتوان، پافشاری آمریکا بر حفظ حضور نظامی خود در سوریه و عراقِ پساداعش را ایجاد کمربندی امنیتی بین سوریه و عراق ملاحظه کرد. مهمترین کارکرد این کمربند قطع ارتباط بادیه شام در سوریه و بیابان الانبار در عراق است.
موفقیت در قطع ارتباط جغرافیایی این دو منطقه به معنای جلوگیری از محقق شدن هرگونه ارتباط جغرافیایی بین اعضای محور مقاومت و شکل گیری هلال شیعی از تهران گرفته تا جنوب لبنان با گذر از بغداد و دمشق است.
در تحلیلی به روزتر این حضور از پیشروی میدانی نیروهای «الحشد الشعبی» یا همان نیروهای بسیج مردمی عراق به سمت مرزهای شرقی این کشور و نزدیک شدن به مرزهای مشترک عراق و سوریه و ادغام نیروهای مقاومت جلوگیری میکند.
به این ترتیب میتوان این حضور را به سد و مانعی تشبیه کرد که مانع به هم پیوستن دو رود خروشان میشود.
- حضور نظامی دست به عصا
باید توجه داشت، آمریکاییها در عین حال که بر حفظ حضور نظامی خود در عراق پافشاری میکنند، در عین حال توجه دارند، این حضور نباید از حد و مرز مشخصی فراتر برود.
آمریکاییها به خوبی میدانند، اولین بازتاب مخرب حضور نظامی گسترده در منطقه، لطمهای بزرگ به وجهه به ظاهر مدافع دموکراسی، آزادی و حقوق بشری آمریکا وارد میکند.
از سوی دیگر، افزایش حضور نظامی مستقیم در هر نقطه از جهان به معنای بالا رفتن هزینه کرد این حضور نظامی است، موضوعی که میتواند به بلایی خانمان برانداز برای اقتصاد راکد و بحران زده آمریکا مبدل شود.
به همین دلیل ایده حضور و فعالیت گروههای تروریستی با نام و نشانهای مختلف پس از آزادسازی موصل و شکست داعش به قوت باقی خواهد بود، چون ادامه بقا و فعالیت گروه های تروریستی از جمله داعش و جبهه النصره و غیره ضرورت و نیازی آمریکایی است.
در واقع واشنگتن بر این باور است، در جایی که شیوخ متحجر و متعصبی و مرتجعی در منطقه حضور دارند که هزینه مالی جنگ افروزیهای آمریکا را تامین میکنند، چرا باید متحمل پرداخت حضور نظامی مستقیم در منطقه شد.
این درحالی است که توجیه حضور نظامی آمریکا و ظاهر شدن در لباس مدافع آزادی و حقوق بشر و دموکراسی به جای ایفای نقش بیگانه متجاوز، وابسته حضور و فعالیت گروههای تروریستی در منطقه است، بالطبع فروپاشی هریک از گروههای تروریستی و ریشه کنی آنها در منطقه، ضربهای مهلک به حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه است.
فراموش نکنیم، یکی از مهمترین کارکردهای گروههای مزدور تروریستی ضربه زدن به امنیت و استقرار کشورهای منطقه و ادامه هرج و مرج خلاق در آنهاست، با هدف جلوگیری از روی کار آمدن دولت مرکزی قدرتمند در این کشورهاست.
مهمترین کارکرد یک دولت مرکزی قدرتمند در عرصه داخلی برقراری ثبات و امنیت و در عرصه خارجی مقابله با نفوذ بیگانه است و این آفتی کشنده برای کشوری چون آمریکا است که گسترش نفوذ و تقویت و تحکیم پایههای سیطرهاش بر کشورهای منطقه خاورمیانه، یکی از مهمترین اصول و پایههای سیاست خارجی این کشور در طول تاریخ بوده است.
وارد کردن منطقه به جنگ فرسایشی
اشتباه است اگر زمانی تصور کنیم، آمریکاییها به راحتی شکست را پذیرفته از تامین منافع و اهداف رژیم صهیونیستی به گونهای که موجودیت این رژیم را بدون کوچکترین تهدید و خطری چشم پوشی کنند.
آنچه در سطور بالا به آن اشاره شد، جنگ درازمدت و فرسایشی را بر کشورهای منطقه تحمیل میکند که تضعیف بیش از پیش آنها را به دنبال خواهد داشت، و این سرآغاز محقق شدن مهمترین هدف آمریکا در خاورمیانه یعنی «تقسیم و تجزیه کشورهای منطقه» به گونهای است که تامین کننده خواست و اراده رژیم صهیونیستی باشد.
اینجاست که از کمکهای مالی و نظامی آمریکا به کردستان عراق بدون هماهنگی و اطلاع دولت مرکزی در بغداد متعجب نخواهیم شد، چون روند تحولات و شواهد امر تاکید میکند، اربیل که این روزها به شدت از ضرورت و لزوم استقلال کردستان از عراق سخن میگوید، سرآغاز اجرای این طرح شوم در منطقه خواهد بود.
هدف آمریکا در این مرحله ادامه و افزایش کمکهای مالی و نظامی به اربیل و حمایت همه جانبه از کُردهای عراق برای قدرتمند و توانمند جلوه دادن آنها به گونهای است که به جامعه جهانی القا شود، شایسته کسب استقلال و تشکیل دولت– کشور کردستان هستند.
آنچه گفته شد، طرحها و نقشههای آمریکا برای آینده منطقه است، طرحها و نقشههایی است که سالهاست برای منطقه کشیده شدهاند، اما تماما آنها در برخورد با سد منیع و مستحکم محور مقاومت با شکست مواجه شده و برای استمرار این روند «حفظ هوشیاری و بیداری» ملل منطقه ضرورتی انکار ناپذیر است.