زندگینامه سردار شهيد سيد مهدی يحيوی:
سید مهدی از كودكی در دامان پر مهر مادر
و توجهات پدر كه همراه با آموزشهای مذهبی بود، بزرگ شد. از همان سنين كودكی با جلسات
مذهبی و مسجد انس گرفت. پس از اتمام دوره راهنمايی به هنرستان صنعتی كرج رفت. اما به
علت ضعفهايی كه در اين دبيرستان بود راهی اصفهان شد و در يكی از هنرستانهای صنعتی
اصفهان مشغول به درس شد. بعد از دوره دوم هنرستان به علت برخی مشكلات مجددا به كرج
برگشت.
بازگشت او مصادف بود با شروع انقلاب در
ايران، اين دوران با قبل فرق میكرد، چون دورانی نبود كه فقط به درس فكر كند. او به
همراه دوستانش هنرستان را سنگر مبارزه عليه رژيم كرد و به هر نحوی كه بود با توزيع
اعلاميه های امام (ره)، پخش كتاب، عكس و نوار سخنرانیهای حضرت امام (ره) ايجاد بینظمی در شهر، رفتن به تظاهرات چه در تهران و چه در كرج، روزهای انقلاب را پشت سر گذاشتند.
پس از پیروزی انقلاب، با فرمان حضرت امام
(ره) و تشكيل جهاد سازندگی مشغول به كار شد. در اين زمان بود كه دشمنان در غرب كشورمان
با آهنگ خودمختاری «خلق كُرد» شورش كردند. او با عدهای از دوستان خود راهی کردستان
شد و برای دفاع از اسلام و انقلاب مشغول به نبرد گردید. مدت 4 ماه در کنار دوستانش
با دشمنان جنگيد و بعد به كرج برگشت و به عضويت سپاه پاسداران پاسداران درآمد.
با شروع جنگ تحميلی، در آبان سال 1359 عازم
جبهه جنگ شد و بعد از دو ماه نبرد در آبادان و خرمشهر به كرج بازگشت. او بارها دنبال
فرصتی بود تا عازم جبههها شود. چون خودش بارها گفته بود كه در خواب ائمه (ع) را ديده
و به او گفتهاند به جبهه بيا تا ما را زيارت كنی. در همين ايام بود كه به عنوان محافظ
و پاسدار بيت حضرت امام خمینی (ره) انتخاب شد. سپس جزو اولین نفرات راهی لبنان شد.
بعد از 4 ماه در لبنان و با تلاشهای بی وقفه خود در راه صدور انقلاب و نابودی كفر
و آموزش رزمندگان لبنانی به ايران بازگشت و مجددا در شهر کرج مشغول فعاليت شد.
در اسفند ماه سال 1361 بعد از عمليات والفجر
مقدماتی مجددا عازم جبهه جنگ شد. «سید مهدي» اين بار تصميم خود را گرفته بود. بايد
به معبودش و معشوقش میرسيد و با اين تصميم عازم جبهههای جنگ شد. او قبل از حركت
وعده وصال يار را گرفته بود و وصيتنامه خود را نوشت و روی نوار ضبط کرد. حتی به يكي از دوستانش گفته بود که چگونه و در كجا شهيد
مي شود.
بالاخره زمان موعود فرا رسيد و با شروع
عملیات والفجر (1) آماده وصال شد و در همين عمليات در تاریخ 23 فروردین 1362 به آرزوی
خود رسید. مزار مطهر این شهید والامقام در گلزار شهدای امامزاده محمد (ع) کرج میعادگاه
عاشقان شهدا و دلسوختان عشق الهی است.
شهید «سید مهدی یحیوی» در وصیتنامه زیبای
خویش چنین نگاشته است:
بسم رب الشهداء و الصدیقین اللهم جعلنی
فی زمره الشهداء
خدایا میدانم كه مرگ و زندگی به دست قادر
و توانای توست و هر چه را مصلحت تو باشد من خواهان همان هستم (رضاً برضاک) اما آرزوی
من حقیر این است و از تو میخواهم كه مرگ مرا از این دنیای فانی با شهادت در مسیرت
به انجام برسانی.
آری اگر قطعه قطعه شوم و دوباره زنده شوم
دست از خدا و اسلام و انبیاء و ائمه اطهار برنخواهم داشت. بگذار برای رضای خدا در خون
خود بغلطم. خونی كه مرا با هدفم تنها فاصله است. بگذار این هرچه زودتر صورت گیرد.
بگذار بدانند این دلبستگان به این دنیای
فانی این سلاطین ظلم و جور این ظالمین و مغضوبین این شیاطین جانی و خیانت پیشگان
پست، آری بدانند كه ما شیعه علی (ع) و از تبار حسینیم و كربلاها به پا خواهیم كرد و این
سخن را با ریختن خونمان و قطعه قطعه شدن بدنمان در روز عاشورایمان به اثبات خواهیم
رساند (كل ارض كربلا و كل یوم عاشورا) و شاهد من شهدای عصرمان است، شهدایی كه برای
رسیدن به لقاءالله ثانیه شماری میكردند و همیشه برای این تحول بزرگ و آزادی از
این زندان و این عروج والای معنوی آماده بودند.
و از شما ای مادر و خواهر و برادر تقاضا
میكنم برا اسلام و قرآن و ولایت اهمیت و ارزش قائل شوید و بیش از هر چیز به فكر آنها باشید. مبادا روح شهدا را بیازارید كه خشم خدا شاملتان میشود. با دوستان خدا
دوست و با دشمنانش دشمن باشید. خود جدا كننده صفت حق و باطل باشید، نه انسانهای بیتفاوت.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
سید مهدی یحیوی