شهید ابراهیم رجایی سوم تیرماه در شهرستان انجدان از توابع استان مرکزی دیده به جهان گشود و در یکم خردادماه سال 61 در عملیات بیتالمقدس از دنیای خاکی پرکشیده و افلاکی شد.
فرازی از وصیتنامه شهید رجایی:
وصيتنامه اينجانب ابراهيم رجايى است خدمت پدرم محمدجعفر رجايى انجدانى و هر كه را كه اين نوشتهام را به او بدهد.
اقرار میكنم به يگانگى خداوند و حضرت خاتم محمد (ص) و عصمت فاطمه زهرا (س) و امامت على (ع) و يازده فرزندش كه آخرين آن که روزى خواهد آمد و شهادت و اقرار به رجعت ائمه و سلطنت امام حسين (ع) و شهادت و حشر و نشر و صراط و ميزان.
اما بعد، پدر دوست داشتم كه خدمت شما برسم و حلاليت بطلبم از شما و همه اقوام وليكن چون احساس مىكردم كه سنگينى عجيبى تمام بدنم را گرفته و نمىتوانم شاهد باشم كه اسلام غريب باشد و بدون اجازه شما و مادرم و حتى حاج قاضىزاده رفتم و اما اگر بازنگشتم كتابهايم را براى اسماعيل وقف كردم كه اگر طلبه باشد و دوست دارم طلبه باشد مال او باشد و اگر نه كتب عربى را به كتابخانه مسجد حاج محمد ابراهيم بدهيد و بقيه را بفروشيد و به حساب امام بريزيد و اما آنچه نقدينه دارم و آنچه كه طلب از دوستانم دارم هر كه را در سر دفترچهام نوشتهام برويد وصول كنيد وليكن فشار نياوريد خودشان میدهند بعد چون چند روزى روزه قضا دارم اجالتا يک ماه روزه و اجالتا يک سال نماز براى من بدهيد دوستانم بخوانند و از بقيه آنها يک گوسفند نذر كردهام براى آن كه اگرخرمشهر فتح شود سر ببريد و نصف را سه قسمت كنيد يک قست را به خواهرم بدهيد خودش میداند و هر چه میخواهد بخرد من اميدها برايش داشتم و دنبال مال دنيا نباشيد و دو ثلث بقيه را براى خودت و مادرم باشد.
مادر مرا حلال كن، برادرهايم و خواهرانم را اول به خدا مىسپارم و بعد به شما مىسپارم.
و بعد پدر و دوستان، پيرو ولايت فقيه باشيد در هر زمان و هر شخص باشد، گوش به حرف مردم ندهيد، و بعد مصيبت مولايم امام حسين (ع) را هميشه برپا داريد چون اسلام به مصيبت ايشان بستگى دارد.
چون الان عازم خط مقدم هستم اين نوشته را با عجله نوشتم، به خط مقدم مىروم. به اميد اينكه به علیاكبر امام حسين (ع) ملحق شوم اگرخدا قبول كند. خداحافظ مادر و خواهرم رضايت ندارم برايم گريه كنيد ولى اگر گريه میكنيد براى حضرت زينب (س) گريه كنيد.
انتهای پیام/