وصیت طلبه شهید به پدر

«شیخ عبدالرسول علیزاده» مجاهدی از شهر خلخال که مرور حیات طیبه‌اش جان‌های آماده را آسمانی می‌کند.
کد خبر: ۲۴۰۳۰۲
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۲ - 22May 2017
به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، دفتر حیات طلبه شهید «عبدالرسول علیزاده» مجاهدی در سال 1348 گشوده شد. پدرش می‌گوید: اوایل انقلاب معلم خدانشناسی با او لج کرد وبه او نمره نداد، حرفش به معلم برخورده بود و مهر مردودی پای کارنامه «عبدالرسول» خورد. گفت دیگر مدرسه نمی‌روم. گفتم آیا به حوزه علمیه پیش حاجی یکتایی می‌روی؟ بچه حرف گوش کنی بود و خوشحال شد.

«عبدالرسول» حدود دو سال در حوزه خلخال مشغول فراگیری دروس مقدماتی شد و پس از آن به قم مشرف شد و در جوار مرقد نورانی دختر امام موسی بن جعفر علیه السلام به تحصیل ادامه داد.

خاطرات آسمانی پدر از فرزند

پدر بزرگوار شهید می گوید: همیشه برای رفتن به جبهه عجله داشت. وقتی مرخصی می‌آمد، دو سه روز بیشتر نمی‌ماند. حدود بیست و دوماه در جبهه بود، اواسط اسفند سال 1366 به محل کارم در کرمانشاه زنگ زد و گفت: می‌خواهم به جبهه  بروم. گفتم نه. گفت برادرم چرا رفته من هم باید بروم. با اصرار ادامه داد که حمله نزدیک است. حریفش نشدم و رفت.

روزی تعریف می‌کرد که گلوله از کنار سرم گذشت و به مغزم نخورد. از او پرسیدم حالا چرا لنگ‌لنگان راه می‌روی؟ چیزی نگفت، دوباره پرسیدم گفت: نمی‌خواستم شما را نگران کنم. هنوز نگاهش می‌کردم، ادامه داد اهالی روستا اگر می‌فهمیدند از من تعریف می‌کردند و شاید این کار مغرورم می‌کرد.

قاری خوش خط

پدرش همچنین می‌گوید: در هر گوشه از خانه که می‌نشست صدای محزون قرآن خواندنش را می‌شنیدم. کلاس خطاطی رفته بود و خط زیبایی داشت، دست‌نوشته‌های زیادی از او به‌جا مانده است.

وصیت کرده بود برایش (بیست روز) روزه بگیرم. (ده روزی) روزه گرفته بودم که برادر کوچکش از تبریز آمد. از او پرسیدم تو روزه‌های «عبدالرسول» را گرفتی؟ گفت دوماه برایش روزه گرفتم! دیگر حرفی نزدم.

عروج سرخ

عاقبت این جوان پاک سیرت و طلبه وظیفه شناس برای بقاء انقاب و محافظت از میهن و ناموس شیعه جان شیرین خود را در اواخر سال 1366 شمسی به جان آفرین تقدیم نمود تا ارزش‌های اسلامی شهید نشود.

منبع: علمدار عشق ویژه شهدای روحانی استان اردیبل



نظر شما
پربیننده ها