شهیدی که جهاد را بر پست و مقام ترجیح داد

شهید سید جلیل حسینی می‌گفت: پست و مقام باید نوکر تو باشد، نه تو نوکر پست و مقام. در این چهار روزی که مقامی و منصبی داری آن را مرکب فرض کن و از آن در جهت خدمت به خلق مستضعف که تازه از بند ظلم و ستم جباران آزاد شده‌اند استفاده کن که دوران دولت‌داری کوتاه است.
کد خبر: ۲۴۰۳۷۶
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۸ - 23May 2017

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، شهید «سید جلیل حسینی» فرزند سید غریب در خرداد سال 1325 در روستایی از توابع استان فارس در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. در 5 سالگی به مکتبخانه رفت و در مدت سه سال توانست کل قرآن را حفظ کند.

به علت فقدان مدرسه از تحصیل بازماند و به کارهای کشاورزی مشغول شد. وی در سن 15 سالگی همراه خانواده به کرج مهاجرت نمود و با توجه به اشتیاق فراوانش به تحصیل، در مدرسه شبانه ثبت‌نام کرد. در سن 18 سالگی در کارخانه «جهان چیت» استخدام و مشغول به کار شد. با همت و پشتکاری که در ورزش داشت توانست در رشته کشتی آزاد و ورزش باستانی در باشگاه ورزشی کارخانه موفقیت‌های خوبی کسب نماید.

«سید جلیل حسینی» برای آزاد سازی خرمشهر مجروح، اسیر و شهید شد

در سال 1346 برادر بزرگ‌ترش به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما سید جلیل به او گفت تو متاهل هستی خودت را معرفی نکن. من به جای تو می‌روم خدمت و داوطلبانه عازم سربازی شد و دو سال خدمت را در تیپ مستقل 55 هوابرد ارتش شیراز سپری کرد.

در سال 1348 به کارخانه بازگشت و همزمان با اشتغال، مجددا تصمیم به ادامه تحصیل گرفت و دوره تحصیلی راهنمایی و هنرستان فنی و حرفه‌ای را در مدت پنج سال به پایان رساند.

سید جلیل در تمام این سال‌ها از فضای غبارآلود و خفقان‌آور سیاسی حاکم بر جامعه رنج می‌برد و همیشه از آن انتقاد می‌کرد. همیشه سعی داشت طرفدار حق و حقیقت باشد و در این راه ذره‌ای به خود ترس راه نمی‌داد و هیچ واهمه‌ای از سرانجام کار نداشت.

سید جلیل به عنوان نماینده کارگران مظلوم جهان چیت و به خاطر دفاع از حقوق کارگران بارها مورد اذیت و تعقیب عوامل حکومت شاهنشاهی قرار گرفت.

پس از انقلاب در شهرداری کرج مشغول به کار شد. در این مدت کوتاه بسیار کوشا بود و با جدیت و تعهد انقلابی سعی در خدمت‌رسانی به مردم مستضعف داشت. به گواهی شاهدان و کسانی که با سید جلیل همکار بودند، وی کارمندی پاک و صادق بود و هرگز کار کسی را معطل نمی‌گذاشت.

همیشه به برادر بزرگ‌ترش نصیحت می‌کرد و می‌گفت: «داداش پست و مقام باید نوکر تو باشد، نه تو نوکر پست و مقام. در این چهار روزی که مقامی و منصبی داری آن را مرکب فرض کن و از آن در جهت خدمت به خلق مستضعف که تازه از بند ظلم و ستم جباران آزاد شده‌اند استفاده کن که دوران دولت‌داری کوتاه است».

سید جلیل حسینی در تشکیل انجمن اسلامی شهرداری کرج بسیار تلاش کرد و خود از فعالان آن به شمار می‌آمد.

اغلب روزها بعد از ساعت اداری با یک بغل پرونده وارد خانه می‌شد و تا پاسی از شب به امور مردم رسیدگی می‌کرد و صبح اول وقت آن‌ها را به واحدهای مربوطه ارجاع می‌داد تا کار مردم سریع‌تر انجام شود و هرگز احساس خستگی نمی‌کرد.

وقتی منافقین در اوایل انقلاب سر بلند کرده و علم مخالفت با نظام اسلامی برپا کرده بودند، سید جلیل حسینی با آنان در هر نقطه‌ای مبارزه می‌کرد و برای جوان‌هایی که فریب این گروه‌ها را خورده بودند اظهار تاسف می‌کرد.

«سید جلیل حسینی» برای آزاد سازی خرمشهر مجروح، اسیر و شهید شد

با آغاز جنگ بی‌تابی‌های سید جلیل هم برای حضور در جبهه شروع شد. می‌گفت: «من نمی‌توانم در مقابل ندای هل من ناصر ینصرنی امام امت بی‌تفاوت بنشینم. جواب خداوند را در روز قیامت چه بدهم؟ بدانید که ما مقلد و پیرو مرادمان حضرت امام خمینی هستیم. ایشان فرموده رفتن به جبهه واجب کفایی است و بنده هم هیچ بهانه‌ای برای ماندن ندارم!»

در اولین روز از بهار سال 1361 به همراه برادر و دوستانش و جمعی از جوانان محل از خانه و خانواده دل کند و عازم جبهه شد.

این اولین باری بود که به جبهه می‌رفت و این اعزام مصادف با عملیات غرورآفرین فتح‌المبین بود. آن‌ها ابتدا به عنوان نیروی احتیاط و پشتیبانی عملیات وارد منطقه شدند.

ماموریت آن‌ها جمع‌آوری ادوات و مهمات باقی مانده در دشت بود. یک روز که در حال جمع‌آوری مهمات بودند با یک خودرو حمل سربازان عراقی برخورد می‌کنند و موفق می‌شوند آن‌ها را اسیر و ماشین را به غنیمت بگیرند. عراقی‌ها از پشت سر شروع به شلیک می‌کنند که در همین حین سید جلیل و تعدادی از دوستانش مجروح می‌شوند. پیکر نیمه جان آن‌ها به دست نیروهای بعثی به اسارت در می‌آید.

سید جلیل با وجود جراحات طول هفت سال اسارتش به علت دفاع از حق اسرای مظلوم بارها مورد ضرب و شتم شدید و شکنجه‌های فراوان قرار گرفت و بر اثر همین شکنجه‌ها در اسارت به شهادت رسید.

با مدارک پزشکی ساختگی از سوی رژیم بعث عراق و گرفتن تایید با زور و تهدید از اسرای هم‌بند سید جلیل، شهادت وی را مرگ طبیعی به علت تومور مغزی عنوان کردند.

تعدادی از اسرای هم‌بند سید جلیل بعد از اسارت و بازگشت به ایران اظهار داشتند که در مدت هفت سال اسارت هر روز شاهد دفاع سید جلیل از حقوق اسرا و شکنجه شدنش بودیم.

بعضی وقت‌ها با باتوم به سرش می‌کوبیدند و بار آخر سرش را به شدت به دیوار کوبیدند که بعد از آن حالش رو به وخامت گذاشت و در تاریخ 21 خرداد 67 به شهادت رسید و جنازه‌اش در قبرستان موصل به خاک سپرده شد.

«سید جلیل حسینی» برای آزاد سازی خرمشهر مجروح، اسیر و شهید شد

پس از 15 سال یک پلاک و مقداری استخوان از طریق دولت عراق به ایران تحویل داده شد. وی همراه با تعداد دیگری از شهدای اسیر ایرانی از طریق مرزهای غربی وارد ایران شد و شهر به شهر تشییع شد تا به کرج رسید و در گلزار شهدای چهارصد دستگاه در کنار سایر همرزمانش در خاک وطن آرام گرفت.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها