مناجات و خاطره روزانه شهید«حمید سربی»؛

شهادت در راه معشوق را هر کسی درک نمی‌کند

شهید حمید سربی در مناجات با پروردگار نوشت: الهی تو را بسیار شکر می‌کنم که مرا در این مسیر قرار دادی که ابتدا و انتهایش سعادت است، زندگی در این لباس خاکی مقدس خود یک سعادت و پیروزی بزرگی است که نصیب همه نمی‌شود.
کد خبر: ۲۴۰۴۴۳
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۰ - 23May 2017
به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «حمید سربی» در فروردین ماه 1343 در شهر تهران محله نازی آباد دیده به جهان گشود. وی قهرمان مسابقات تیراندازی بود. شهید سربی مربی آموزش اسلحه پادگان امام حسین (ع) بود و مسئولیت ادوات گردان حمزه را بر عهده داشت. سرانجام وی  سحرگاه 19 تیر 1365 حین عملیات کربلای1، در منطقه «قلاویزان» مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه شهادت نائل آمد.
 
 
 تصاویر اسناد و مدارک 
 
شهادت در راه معشوق را هر کسی درک نمی‌کند 
 
 مناجات و خاطره روزانه شهید«حمید سربی»؛
 
مناجات شهید حمید سربی
 
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله که جانم به فدایش، بنام او که در خاک روح خود را دمید و بدینسان از خاک موجودی همچو انسان را آفرید، پس خوشحالم که بندگی خدایی مقتدر و حکیم و مهربان را می‌کنیم، الهی تو را بسیار شکر می‌کنم که مرا در این مسیر قرار دادی که ابتدا و انتهایش سعادت است، زندگی در این لباس خاکی مقدس خود یک سعادت و پیروزی بزرگی است که نصیب همه نمی‌شود و لیاقت جنگیدن در این طریق بر همه قبول نمی‌افتد و شهادت در راه معشوق را هر کس درک نمی‌کند، خداوندا کفن مرا از پارچه پیراهن پاره و خاک آلوده و خونرنگ بپسند و غسل مرا از خونم قرار بده تا در قیامت در مقابل شهیدانت بیشتر از این سرافکنده نباشیم، الهی مرا پاکم کن که آلوده در گناهم و مرا ببخش که شرمنده‌‌ی رو سیاهم، الهی اگر مجرمم، مسلمانم، اگر گنه کارم پشیمانم، اگر عقابم خواهی مطیع فرمانم، اگر رحمت فرمایی مستحق آنم، الهی دلم خسته است و بیمناکم که چه به روزم خواهد آمد هر چه می‌مانم خسته تر می‌شوم، نگاهی به عملم می‌کنم، نگاهی به تو، شرمسار می‌شوم، جلوه‌ی ملکوتی تو نقابی زیبا بر روی اعمال زشت من کشیده که گویی جزء مقربین درگاهم. نگاهی به تو می‌کنم، نگاهی به خودم خجالت می‌کشم از این‌که دیگر بگویم که شهادت را نصیبم می‌کنی زیرا که نه تنها لیاقت شهادت را در خودم نمی‌بینم بلکه حتی لیاقت طلب شهادت را هم در خود نمی‌بینم. پس بارالها مرا ببخش از این‌که دیگر طلب کشته شدن در راهت را نمی‌کنم زیرا دیگر روحی برای بیان این کلام در خود نمی‌بینم، برای پیوند عبد با معبود قابلیت لازم است. لازمه‌ی شهادت خدایی شدن است پس چگونه من که بنده‌ای عاصیم طلب پیوند با تو را که سرچشمه‌ی پاکی‌ها هستی را بکنم؛ ولی مولای من وقتی فکر عفو و لطف و فضیلت را می‌کنم می‌بینم که بخشیدن و داخل کردن من در میان بندگان صالحت برای تو که «ارحم الراحمینی» کاری بس آسان است، پس بارالها مرحمتی کن و با عدلت با من رفتار کن که با فضیلت با من بساز، ای خوبترین خوب‌ها، ای محبوب محبوبان، به فریادم برس.
من بنده عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نور ضیای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی
این مزد بود لطف و عطای تو کجاست
به امید انجام تکلیف الهی و کسب عاقبتی خیر
المفلوک الحقیر العاصی
حمید سربی 25/1/65 التماس دعای خیلی زیاد
ساعت 11 صبح

مناجات و خاطره روزانه شهید«حمید سربی»؛ 
 مناجات و خاطره روزانه شهید«حمید سربی»؛
 
خاطره روزانه شهید حمید سربی
 
در قرارگاه ثارالله بودیم قرار شد که عده‌ای از نیروها از جمله من به تهران برگردیم من گفتم که چند روزی می‌مانم بعد ‌می‌آیم، بعد به گردان کمیل رفتیم پیش علی صفتی نهار را در آنجا بودم در آنجا برادر «غلامرضایی و سعادتی از دوره 43 را دیدم. بعدازظهر با علی به اردوگاه تیپ سیدالشهدا رفتم تا برادر «حمید مشهدالکوبه» را ببینم که نبود و به گردان کمیل برگشتیم و شب را در آنجا بودم.
در گردان (اردوگاه) کمیل پیش علی صفتی بودم صبح از آنجا به اردوگاه تیپ سیدالشهدا رفتم و برادران را دیدم نهار در پیش حمید بودم. بعدازظهر به اردوگاه گردان ابوذر رفتم و آنها را دیدم و به گردان انصار هم رفتم بعد به تیپ آمدم نماز مغرب را در آنجا بودم بعد سریع به گردان کمیل رفتم و به دعای توسل آنجا رسیدم شب هم پیش علی صفتی بودم.
 
انتهای پیام/ 111

 

نظر شما
پربیننده ها