به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، عملیات بیتالمقدس یکی از بزرگترین و استراتژیکترین عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال 61 آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. لذت بخشترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند. به مناسبت فرا رسیدن این عملیات غرور آفرین مصاحبه ای با سردار فتح الله جعفری بنیانگذار یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که فرماندهی لشکر زرهی سپاه را در عملیات بیت المقدس بر عهده داشته است را در ادامه میخوانید:
سردار! شما که از زمان ابتدایی جنگ در جبهه های نبرد بودید و یکی از فاتحان خرمشهر بودید, از دلایل اشغال خرمشهر و اتفاقاتی که در 578 روز در اشغال خرمشهر گذشت, بفرمایید؟
سردار فتح الله جعفری: زمانی که خرمشهر سقوط کرد ما که در کردستان بودیم و از کردستان می رفتیم به طرف جنوب. اوایل جنگ بود، در خرمشهر تقریباً از 21 شهریور درگیری های مرزی شروع شد و دشمن قصد داشت که بیاید بگیرد, اصلاً کار کرده بود یعنی افسرانی به عنوان افراد خود حزب بعث و مرتبط با ایران شناسایی کردند و کار کرده بودند. ذهنش این بود که گردان هفتم تیپ 3 نیروی مخصوص می آید و خرمشهر را اشغال می کند, گردان هشتم از کارون می آید آبادان را می گیرد, گردان نهم می رفت طرف ماهشهر. یعنی این جوری پیش بینی کردند آمدند دیدند هیچ خبری در خرمشهر نیست, مدافعی نداریم و این ها همه دفاع را در ارتش می دیدند ارتش هم یک پادگان دژ داشت و کسی نبود به اضافه این که قبل از این مسئله فرمانده که لشکر 92 به عراق پناهنده شده بود که احتمالاً به این ها گرا داده بود که خبری نیست, بنابراین عراق خیلی سهل می دید. فرمانده گردان هفتم سرگردی بود به نام عدنان راضی که اسیر شد بعداً در خرمشهر من بعداً با او حرف زدم چون در مبارزه، همین تصور را داشتند که گردان می آید شهر را می گیرد شهر نظامی که نیست با تیر و تفنگ را مخصوصاً حمله می کنند و شهر را اشغال می کنند تصورشان این بود تصور مقاومت مرزی را در شهر خرمشهر نمی دیدند.
فرمانده گردان هفتم سرگردی بود به نام عدنان راضی که اسیر شد, بعداً در خرمشهر من بعداً با او حرف زدم که تصور میکردند که با یک گردان می آید شهر را می گیرد
چون اطلاعاتشان ضعیف بود؟
سردار فتح الله جعفری: نه، آنها نمی دیدند و فکر نمی کردند سپاه باشد، مردم باشند و مقاومت کنند. گفتند شهر را می گیریم, افراد نظامی که نیست؛ تصور نظامی گری می دادند که مثلاً پاسگاه مرزی کسی نیست. همین که با یک گروه لشکر3 و تیپ می آید این ها برایشان مدافعی می آیند اشغال می کنند و این ها را به اشتباه انداخت. اشتباه دوم این بود که عراقی ها وارد جنگ شهری شدند, جنگ شهری می شود گفت که جنگی فرسایشی است و عراقی ها از نظر نظامی اشتباه کردند. در آن زمان ما فکر میکردیم عراقی ها بهترین کار را انجام می دهند اما اکنون می فهمیم با نگاه امروزمان، آن ها که نظامی بودند باید می فهمیدند که اشتباه است وارد شهر شوند و با مقاومتی که رزمندگان و ایثارگران و مدافعین به ویژه شهید جهان آرا کرد نیروهای مقاومت مردمی توانستند 35 روز مقاومت کنند ولی شهر سقوط کرد.این موضوع در همان مدت 35 روز برای ما یک درس هایی داشت چه درس هایی داشت؟ درس مقاومت داشت یعنی می توانیم با یک تیم محدود در مقابل یک دشمن بزرگ مقاومت کنیم. یک درس بزرگی برای ما بود همه نیروهای مقاومت خرمشهر تا آخر جنگ حضور داشتند و در آزادی خرمشهر نقش و حضور داشتند یک اسطوره بود.
در مدت35 روز مقاومت خرمشهر درسهای بزرگی گرفتیم
سقوط خرمشهر خیلی تأثیر منفی گذاشت در مجموعه نیروها؛ چون سقوط کرده بود و خیلی اراده قوی به وجود آورد که چه طور می شود آزادش کرد, منتهی مدافعینی که واقعاً اسلحه دستشان بود و می توانستند دفاع کنند اگر آمار می گرفتیم 500 نفر نمی شدند. این مقاومت و ایستادگی در مقابل دشمن 19 ماه طول کشید و بسیاری وقایع در جنگ در این 19 ماه اتفاق افتاد. یکی از وقایع مهم این بود که یک نیروهای جوان انقلابی و پیرو خط امام در همان شرایط بحرانی سال 59 ظهور کردند مانند شهید حسن باقری, غلامعلی رشید, یحیی رحیم صفوی, علی شمخانی, محسن رضایی. این ها جوانانی بودند با سن زیر سی سال و آمدند و کار کردند که چه طور باید با دشمن جنگید! این سؤال را ایجاد کردند و دنبال پاسخ بودند. یک آدم هایی مثل حسن باقری تفکر استراتژیستی داشت و معتقد به تغییر استراتژی جنگ بود و این کار را کرد؛ یعنی آمد به جای تکیه بر تجهیزات و امکانات نظامی تئوری و نظریه تکیه بر اعمال فرهنگی و عاشورایی با حضور نیروهای مردمی در جنگ را مطرح کرد. این حرف بسیار مهمی بود و همین تفکر فرهنگ عاشورایی و امام محوری, تجهیزات را به عنوان ابزار استفاده کردند نه محوریت. یعنی نظریه ای آورد که به جای تکیه بر تجهیزات، تکیه بر ایمان را مطرح کرد با همین تفکر باعث شد که بتواند نیروهای مردمی را وارد عرصه و این 500 مدافع خرمشهر را با همین روحیه شهادت طلبی به 70 هزار نفر برساند. این کار خیلی بسیار بزرگی بود ولی این یک پشتوانه قوی داشت و آن امام بود, یعنی این که مردم به امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب اطمینان کردند و جوانان خود را در اختیار جنگ گذاشتند و از کل کشور ایران نسل جوانش آمد در جنگ و مقدمه به وجود آمد.
یک آدم هایی مثل حسن باقری تفکر استراتژیستی داشت و معتقد به تغییر استراتژی جنگ بود و این کار را کرد؛ یعنی آمد به جای تکیه بر تجهیزات و امکانات نظامی تئوری و نظریه تکیه بر اعمال فرهنگی و عاشورایی با حضور نیروهای مردمی در جنگ را مطرح کرد و 500 نفر نیروی مدافع خرمشهر را به 70 هزار نفر رساند.
شکست حصر آبادان، عملیات طریق القدس، رسیدن به مرز، عملیات فتح المبین که در این عملیات ها رشد به وجود آمد ولی این که از چهارم آبان59 سقوط خرمشهر تا دهم اردیبهشت61 این امام و آن فرماندهان جوان توانستند 70 هزار نیروی بسیج شهادت طلب با فرهنگ عاشورایی را مسلح و سازماندهی شده پای کار بیاورند که این موضوع کم مسئله ای نبود. کسی که چنین توانایی دارد که چه طور بجنگد, از کجا بجنگد, چه طور وارد شود و چه کار کند.
موضوع بعدی در این خصوص بحث طراحی است. اولین گام برای یک طراحی شناسایی است, کسی خوب می تواند طراحی کند که دشمن را خوب بشناسد و اطلاعات عملیات سپاه در آن توانست دشمن را خوب بشناسد. ما به این می گوییم برآورد اطلاعات و برقرار کردن توازن قوا. یعنی ما بدانیم دشمن چه دارد و با استفاده از نقاط ضعف او و توانایی ها ما نیرو در مقابلش بچینیم یک هنری است. این هنر را فرماندهان جوان سپاه باید بدهند و در همین 19 ماه یا 20 ماه نیروهای اطلاعات عملیات دشمن را شناسایی کردند و رصد کردند. همان طرحی که حسن باقری نوشت خیلی طرح با جسارتی بود اصلاً عبور از کارون یک مرحله از عملیات است و بعد از عبور 25 کیلومتر شبانه راه داری برای این که بتوانند چنین عملی را تحقق پیدا کرد و انجام دهند. این 70 هزار نفر یک شب در میان شبی 3 کیلومتر پیاده روی می کردند! استقامت این ها مقدمات مهمی بود که مرحله اول باید انجام میشد.
در طرح حسن باقری که خودش عنوان کرده بود این که جوری عملیات کند که دشمن را به واکنش وادار کند یعنی از دشمن ابتکار عمل را بگیرد, اتفاقاً همین هم شد, یعنی وقتی نیروهای ما به جاده اهواز خرمشهر رسیدند دشمن اصلاً واکنشی عمل می کرد یعنی ابتکار عمل از دستش گرفته شد و نتوانست خودش را پیدا کند, به ما ضربه زد و واکنش نشان داد. در مرحله دوم، همه تصور دشمن این بود که ما می رویم به خرمشهر اما در طرح مرحله دوم که 16 اردیبهشت بود فلش عملیات رفت به طرف مرز. نیروها شبانه حرکت کردند, باران هم اتفاقاً آمد و این 15 کیلومتر را رفتند و رسیدند به شلمچه دشمن خیلی جا خورد. نیروها که آمدند دشمن مجبور شد دو کیلومتر برود به خاک خودش و شروع کرد به واکنشی عمل کردن و ما در روز هفدهم و هجدهم اردیبهشت به مرز رسیدیم.
من درگیری های سنگین آن روز را هیچ وقت فراموش نمی کنم. سخت ترین روزهای جنگ برای ما بود و شدید ترین آتش ها تا آن روز در شلمچه بود که هیچ گاه فراموش شدنی نیست. دشمن مجبور شد که به خاطر این که ما به بصره نزدیک شدیم و در 12 کیلومتری بصره قرار گرفتیم از دروازه های اهواز شبانه فرار کند و بیاید.این هم یک نقطه قوت بسیار بزرگ خرمشهر این پیچیدگی و چیزهای ناگهانی دارد.
پس شما معتقدید که اشغال خرمشهر باعث یک نقطه عطفی شد که نیروهای جوان انقلابی پیدا شوند و بیایند برای دفاع از خرمشهر و به تبع آن کشور و انقلاب؟
سردار فتح الله جعفری: سقوط خرمشهر یک نقطه بود و ارتش عراق استعداد زرهی و پیاده و مکانیزه اش به تناسب ما خیلی بیشتر بود, یعنی ما با ارتش نمی توانستیم مقابله کنیم, نیاز به یک توان اضافه تری بود خوشبختانه حضور شهید صیاد شیرازی در رأس نیروی زمینی ارتش این باور در آن وجود داشت که تنها راه شکست دشمن نیروی شهادت طلب مردمی و بسیجی است و به این باور داشت و همین هم شد. هر کسی هم بود باید باور می کرد غیر از این ما چاره ای نداشتیم ما نه پیاده نه ارتش مان نه توپ خانه ارتش از نظر استعداد و توانایی بسیار پایین تر بود و این کمبود را باید با نیروی مردمی رفع می کردیم.
حضور نیروهای مردمی نقطه عطفی در مسئله جنگ بود و این حضور خیلی توانست مقاومت خرمشهر کمک کند
حضور نیروهای مردمی نقطه عطفی در مسئله جنگ بود و این حضور خیلی توانست مقاومت خرمشهر کمک کند و از 500 نفربه 70 هزار نفر برسد. طراحانی آمدند از نسل انقلاب و نسل جوان که با جسارت طراحی می کنند. حسن باقری طرح را تهیه کرد و آورد قرارگاه کربلا تصویب شد. فرماندهان سپاه و ارتش روی آن بحث کردند و همان هم اجرا شد و عراق اصلا چنین تصوری را نمی کرد. اسنادی که بعداً از عراق به دست آوردیم فهمیدیم که عراق از توان ما تا این اندازه اطلاع نداشت, یعنی خبر از نیروهای مردمی نداشت. عراق دومین جهلش این بود که فکر نمی کرد ما عملیات گسترده در این حد وسیع 6 هزار کیلومتر داشته باشیم.
در این مدت 19 ماه از اقدامات رزمندگان که ابتکار عمل داشتند و مرتباً رصد می کردند که دشمن چه کار می کرده بفرمایید؟
سردار فتح الله جعفری: شناسایی ها در طول همین 19 ماه نه در خرمشهر در همه جبهه ها انجام می شد. بزرگ ترین نقطه قوتی که در جنگ بروز آمد, نقش اطلاعات عملیات سپاه در شناسایی دشمن بود. شما دشمنی را که نشناسید نمی توانید اقدامی انجام دهید. جنگ یک موضوعی است که دارای اطلاعات پنهان است و هر دو طرف طبقه بندی دارند در اطلاعاتشان، استعدادشان و توانایی سلاحیشان و تجهیزاتشان محرمانه و طبقه بندی است و این که ما در بعد از انقلاب هم عوامل اطلاعاتی ارتش در عراق تقریباً از بین رفت در عراق چون انقلاب شد با این حال اما بسیار عجیب است که در طی این 19 ماه, شهید حسن باقری به عنوان مسئول اطلاعات عملیات و برادرشان محمد باقری به خوبی دشمن را شناسایی کردند, یعنی ما ابهامی در مقابل دشمن نداشتیم دقیقاً می دانستیم دشمن کیست کجا مستقر است و با چه استعدادی خیلی نقطه قوت دارد, یعنی یک واحدی از جنگ شکل گرفته که این واحد توانسته به خوبی دشمن را در پیچیده ترین وضعیت اطلاعاتی از نظر حفاظت اطلاعات به سر می برد کشف کند و حتی روحیات فرماندهانشان که چه کسی بعثی دو آتیشه است, بعثی آرام است و اصلاً بعثی نیست، چه کسی مقاومت می کند چه کسی خوب می جنگد و کدام فرمانده لشکر، فرمانده تیپ، فرمانده گردان و فرمانده دسته ها چه کسانی هستند, اهل کجا هستند, شیعه هستند, سنی هستند و بعثی هستند. این اطلاعات خیلی ارزشمند بود و این ها کشف شد. این دانستن در طراحی خیلی مؤثر بود. در دیدبانی هم دیده بان اطلاعات عملیات داشتیم, کار دیده بان اطلاعات عملیات این بود که دشمن را مرتباً رصد می کرد این ها سنگرهایشان کجاست و چقدر است کدام گردانشان کجا مستقر است این یگان مستقر از کدام لشکر است از کدام تیپ است جنگ افزارش چیست یعنی جمع آوری اطلاعات که می شود پردازش اطلاعات این ها مرتباً انجام می شد.
بزرگ ترین نقطه قوتی که در جنگ بروز آمد, نقش اطلاعات عملیات سپاه در شناسایی دشمن بود
این سؤال مطرح می شود که چرا 19 ماه طول کشید چرا زودتر نشد که این عملیات بازپس گیری صورت گیرد چه اتفاقاتی بین این 19 ماه عملیات شد؟
سردار فتح الله جعفری: جنگ که شروع شد و عراق به ما حمله کرد تصور ما به عنوان نیروهای جوانی که هنوز با جنگ خیلی آشنا نبودیم این بود که فکر می کردیم که این که ارتش عراق حمله کرد و آمد گرفت ارتش ما هم همین طوری حمله می کند و پس می گیرد, در جایی مستقر می شود و زمین را مسلح می کند. عملیاتی هم ارتش انجام داد ولی آن چیزی که ما در ذهنمان بود تحقق پیدا نکرد یعنی نتوانست آزاد کند حتی یک سری تجهیزات را هم از دست داد تقریباً تا دو ماه اول جنگ که عراق پیشروی نمی کرد و ما درجایی واکنش ها نشان می دادیم و یک جاهایی عقب نشینی.یک جا مقاومت کن یک جا بگیرد عراق متوقف شد.
وقتی عملیات های ما شروع شد و فرماندهان ارتش عملیات های اول را طراحی کردند این که انجام دادند موفق نبود و با شکست مواجه شد. شکست این عملیات ها موجب ایجاد یأس شد که ما نمی توانیم با عراق بجنگیم و در این یاس به وجود آمدن در این عملیات ها می بینید که تحول انقلابی در جنگ انجام می شود, یعنی همان ایمان محوری می آید چون دوستان ما معتقد بودند ما باید توانمان سه برابر دشمن باشد, در حالی که هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد توان سه برابر یعنی خرید تجهیزات از خارج، کسی به ما تجهیزات نمی داد. حسن باقری تغییر استراتژی جنگ را مطرح می کند یعنی یک روش جنگی است که ما نمی توانیم موفق شویم بیاییم روش دیگری را انتخاب کنیم, روش دیگر شما هر موقع خواستید عملیات کنید بایستی نیم ساعت آتش تهیه می کردی, حجم آتش در سنگرهای دشمن بیا در روز با تانک حمله کن و این را متوقف کن و جنگ برود در شهر دشمنان را شناسایی کردیم بیا از حجم آتش انبوه هوایی و زمینی استفاده کن که این نشد. ما باید کاری غافلگیرانه انجام دادیم که دشمن غافلگیرانه شبانه باید ضربه بخورد. تغییر استراتژی جنگی گه میگویند این کار اتفاق افتاد اما تا ساز و کار این ها فراهم شود تقریباً سال 59 از دست رفت.
ما توانمان این طور نبود که عملیات های خیلی گسترده انجام بدهیم, 6 ماه عملیات محدود بود. در این 6 ماه عملیات محدود چند تا اتفاق افتاد یکی ما با عراق شروع کردیم جنگیدن. مثلاً پدیده ایجاد خاکریز برای ما بود, من یک مدت اطلاعات عملیات هم کار می کردم, وقتی که از موضع خودمان حرکت می کردیم می رفتیم در مواضع دشمن برای شناسایی، موقع برگشتن سنگرهای حفره روباهی ایجا می کردیم. اصلاً این پدیده ایجاد خاکریز که شهید حسن باقری آن موقع مطرح کرد که ما خاکریز بزنیم که خط خود را به عراق نزدیک کنیم و موضع ما مشخص باشد توسط ما به وجود آمد. ما در اول خاکریز زدیم و بعد عراقی ها که موضع داشتند از ما خاکریز زدن را یاد گرفتند. بعد ما خاکریز را دوجداره کردیم آن ها هم دوجداره کردند و یاد گرفت از ما این ها را، یعنی این پدیده برای ما بود و او یاد گرفت.
پدیده ایجاد خاکریز که شهید حسن باقری آن موقع مطرح کرد که ما خاکریز بزنیم که خط خود را به عراق نزدیک کنیم و موضع ما مشخص باشد توسط ما به وجود آمد و بعد عراقی ها از روی ما یاد گرفتند
عراق دید ما داریم عملیات محفوظ انجام می دهیم, اولین بار آمد میدان مین درست کرد و مین گذاری کرد یک نفر رفت روی مین فهمیدیم مین هست یا وقتی رزمندگان که دارخوین رفتند یک گاو رفت روی میدان مین بعد فهمیدند عراق مین گذاشته است. در منطقه شمال آبادان، این اتفاقاتی که در منطقه می افتاد همین عملیات های محدود و جنگیدن با عراقی ها و خاکریز زدن و کار کردن با عراق یاد گرفتیم که چه طور بجنگیم. عملیات های محدود که انجام شد, خیلی تجربه ارزشمند بود و در این جنگ ها ما یاد گرفتیم چه طور با عراقی ها بجنگیم, فرماندهان یاد گرفتند که چه طور باید با عراق جنگید. این یاد گرفتن 6 ماه طول کشید ما یک دفعه نمی توانستیم خرمشهر برویم و امکان نداشت. نمی شد فرمانده ها بروند سراغ خرمشهر، از یک نقاط و تکه هایی که قابل عمل کردن بود, راحت تر بود.
در همه این هایی که بررسی کردند دیدند حصر آبادان از همه راحت تر است. اولین عملیات گسترده شکست حصر آبادان بود که یک سال بعد از جنگ شروع شد, آبادان از محاصره درآمد و رزمندگان آماده شدند برای عملیات بعدی که برسند به تنگه چذابه و فتح بستان. این ها هم چند ماه هم طول کشید و شد آذرماه. 8 آذر عملیات طول کشید تا آخر آذر هم دوام آورد تا عراق عقب نشینی کرد. آمدیم وارد فتح المبین شویم عراق از چذابه به ما حمله کرد ما این جا درگیر شدیم یعنی همین اتفاقات می شد. منتهی توقف نبود, تحرک بود.
عملیات فتح المبین که انجام شد یعنی فروردین 61 , یک سال و نیم از اشغال گذشته بود ولی فتح المبین خوشبختانه یک عملیات شیرین بود که ظرف یک هفته جمع شد و با شکست سنگین سپاه چهارم عراق مواجه شد. عملیات فتح المبین تمام شده بود و ما آماده شده بودیم برای بیت المقدس خرمشهر که شد 19 ماه، یعنی این سیر زمانی آماده سازی، آموزش، کادرسازی انجام شد. شما حساب کن که سپاه 120 گردان برای عملیات بیت المقدس آماده کرده است 120 گردان، 120 تا فرمانده گردان می خواهد ظرف همین 19 ماه، همه فرمانده ها که شدند فرمانده گردان که خیلی از آن ها را می شناختم این ها یک تجربه یک ساله و نیمه پشت سرشان بود. این ها فرمانده های گردانی بودند که توانمند بودند و همه آن ها هم جوان بودند که در همین عملیات ها ساخته شدند, در خط دفاعی در عملیات ساخته شدند.
مثلا وقتی طرف آمد این جا ساکش را سال 59 مهرماه آبان و آذرماه حتی 60 ساکش را برداشت آمد جنگ ماند در جنگ تا رشد کرد که چه طوری باید نیرو را اداره کرد آتش یعنی چه توپخانه یعنی چه خمپاره یعنی چه همه این ها را می دید عراقی ها را شناخت،کجا مستقر هستند. نیروی ایمان هم بود خیلی کارساز بود و این نقش خیلی نقش مهمی بود. من همیشه فکر می کنم که مملکت را مثل جنگ اداره کرد؛ حرکت جهادی.واقعاً اگر آن روحیه حاج همتی که در جنگ داشت را به یک کارخانه بدهی معرکه میشود, نه تنها تعطیل نمی شود بلکه بهترین ها را تولید می کند.
همیشه فکر می کنم که مملکت را مثل جنگ اداره کرد؛ حرکت جهادی.واقعاً اگر آن روحیه حاج همتی که در جنگ بود را به یک کارخانه بدهی معرکه میشود, نه تنها تعطیل نمی شود بلکه بهترین ها را تولید می کند
این ها ساخته و آماده شدند آمدند وایستادند در مقابل دشمن، عراق هم توانمند بود در همین عملیات بیت المقدس در صحنه های درگیری های ما فرمانده های گردانی از عراق داشتیم که با 35 تا تانک حمله میکردند آن موقع گردان های عراق 35 تایی بود و با 35 تا حمله می کرد بسیجی به آن ها حمله میکردند یک وقت می دیدی 30 تا تانکشان زد ولی همیشه نمی کرد تصور نکنید عراقی ها ضعیف بود در مقابل ما می جنگیدند. اصلاً قابل مقایسه نبود که در مقابل آمریکایی ها شکست خوردند علت این بود که صدام قصدی به این ها ظلم کرد این کار را با آن ها کرد دیدند وفاداری به صدام دیگر فایده ندارد هر کسی به او وفادار بود از بین بردش همه که برای جنگیدن.