به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس_ فرزانه قلعه قوند مسئول پژوهش موسسه فرهنگی پیام آزادگان، من نه آزاده و نه حتی یک بار «سید آزادگان» را دیده بودم. وقتی مقدر شد خدمتگزار موسسه ای باشم که یادگار مرحوم «سید علی اکبر ابوترابی فرد» است، انگار برای اولین بار بود که با ایشان آشنا می شدم! «سید» چون اتاقی بود با پنجره ای رو به آفتاب؛ وقتی یک پنجره را گشودم پنجره دیگری باز شد و بازهم پنجره دیگری...
گاهی به راحتی می توانم در مورد موضوعی ساعت ها حرف بزنم و شعر و دلنوشته بنویسم اما وقتی به انسان ساده و بی غل و غشی مانند سید آزادگان برمی خورم لکنت می گیرم. گاهی هم می توانم در جمعی بی خستگی در مورد سید آزادگان و وجوه متفاوتش حرف بزنم و در دریای مهر و معرفت این بزرگوار غرق شوم و جمعی را به حیرت دعوت کنم.
فقط گوشه ای از درس های اخلاق، پاکی و خدمتگذاری مرحوم ابوترابی برای همه نسل های امروز و فردا کافی است، مردی که افراد متعجب صلیب سرخ او را «مسیح» می خواندند و ماموران بعثی حتی حین شکنجه در برار اخلاق و شکوه اش سر تعظیم فرود می آوردند؛ ابوترابی متعلق به کسی نبود و بی انصافی است که او را متعلق و محبوب بچه مسلمان ها و بچه بسیجی ها یا یک گروه، یک دسته، یک خط فکری و جناح خاص بدانیم، زیرا او به زبان همه آزادگان آشنا بود؛ به زبان همه حرف می زد و دوست و دشمن و بی تفاوت را با خودش و آرمانش همراه می کرد، اصولا ورود مرحوم ابوترابی به اردوگاه ها موجب رخت بر بستن یاس و اختلاف بود.
کاریزمای وجودی اش مانند مغناطیسی همواره در صدد جذب بود. مگر می شد لبخند، تواضع و مهربانی اش دل سنگ را نرم نکند، یارانش می گویند: «واقعا نمی شد او را دوست نداشت» اما او فقط این نبود، ارمغان ابوترابی جاری ساختن خون امید، نشاط، ایمان، صبر، خودشناسی و خودسازی در رگ زندگی منجمد اسرا بود.
مهمترین میراث مرحوم سید علی اکبر ابوترابی فرد برای آزادگان توجه ویژه ایشان به دو عنصر پاکی و خدمتگذاری بود و سید آزادگان خود نه در گفتار بلکه در کردار نیز تندیش پاکی و خدمتگزاری بود و راز عظیم خلقت را در خدمت بدون چشمداشت می دید.
آنچه از سید آزادگان آموختم نگاه خاص ایشان به انسان و موجودیت انسان است. می گفت: «به یقین ما توانایی آن را خواهیم داشت که بتوانیم کشتی زندگی خود را از میان این طوفان های کوه پیکر زندگی، از فرسودگی رهایی ببخشیم و با سلامتی کامل به ساحل نجات دست پیدا کنیم. این ابزار موعود که در اختیار ما قرار گرفته، همین قوه های عاقله نیروی تفکر، رهنمودهای انبیای الهی و برخورداری کامل انسان از قدرت تصمیم گیری و ازاده قوی اوست»
می گفت: «این انسان توان تحمل هر مشکل و عبور از هر مانعی را خواهد داشت، اما به شرط آنکه درست تحمل کند و راه صحیح زندگی خود را تشخیص داده و در جهت آن حرکت نماید.»
می گفت: «در بیان پیشوایان معصوم(س) آمده است که نزدیک ترین حالات انسان به سقوط از ارزش انسانی و الهی حالت عصبانیت است که زمان انسان در این شرایط از کنترل عقل بیرون است و سرنوشت چنین انسانی نامعلوم؛ پس از آن بگریز که وحشتناک تر از هر حیوان درنده ای یا گزنده ای است.»
می گفت: «آنچه انسان ها از آن رنج می برند، بی عدالتی است و آنچه مشتاق آن هستند خدمتی است که از طرف انسان ها به آن ها عرضه می شود. خدمت به انسان ها از دیدگاه هر مکتبی و هر جامعه ای ارزشمند است؛ خدمتگذاری به بشریت، نه به عده ای خاص واضح است که هرکس به خانواده خودش خدمت می کند. خدمت به انسان ها و انسانیت مهم است؛ چه ایرانی و چه غیر ایرانی.»
می گفت: «آنچه برای انسان ها ارزش می آورد، خدمت به هم نوع است و آنچه در پیشگاه خداوند ارزشمند است آن هم خدمت به انسان ها است. اگر با اشاره یا با یک کلمه یا با چشمک زدن قلب انسانی را بشکنی تا او را از خودت راضی نکنی دیگر عملت هم ارزش ندارد. پس اگر عابد زمان باشی و زاهد دوران، اگر با یک اشاره، یا یک کلمه، قلب یک انسان را آزرده خاطر کنی، ارزش تمام اعمال را از دست می دهی. اگر روزی در راه انسان ها فداکاری کردی این ارزشمند است. اما ارزش بیشتر از این را آن انسانی دارد که در تمام طول عمرش برای انسان ها قدم برمی دارد.
می گفت: «بعضی ها برای دفاع از حقوق دیگران، خود را به آب و آتش می زنند. این خیلی ارزشمند است. ارزش بیش تر از این را کسی دارد که تمام طول عمرش را در این راه مصرف کند و از خدمت به دیگران و دفاع از حق دیگران دریغ نکند.»
می گفت: «سعی کنیم در زندگی با خدمت به هر صورت و هر شکلی و در هر جمعی که زندگی می کنیم، راهی را برای پیشرفت آن ها فراهم سازیم و هیچ وقت سنگ جلوی این جامعه نیندازیم که این خیلی اشتباه است.»
می گفت: «این وظیفه انسانی است که در راه خیر و صلاح جامعه کوشا باشد. انسانی که در جامعه سودی نداشته باشد در پیش خدا هم ارزشی نخواهد داشت.»
می گفت: «هیچ موقع سنگ جلوی پای احدی نیندازیم و همیشه در فکر برداشتن سنگ ها از جلوی پای دیگران باشیم و تا می توانیم چرخ جامعه را به سمت خوبی ها بکشانیم. خوبی ها نه این است که همیشه چرخ جامعه را به طرف نماز جماعت حرکت دهیم. خوبی ها این است که بتوان عقده های انسان ها را گشود و باعث روحیه عالی برای آن ها بود. تا آن ها با روحیه شاد و آسودگی خاطر بتوانند به سمت خوبی ها حرکت کنند.»
می گفت: «سعی کنید در مقابل نعمت های خدا خدمت گذار بندگان خدا باشید و خیرتان به جامعه برسد و به شکرانه این نعمت شکر خدا را به جا بیاورید. به قول یکی از بزرگان، انسان پاک و شایسته کسی است که مانند زنبور عسل باشد؛ کم ترین بهره را بگیرد و بیشترین سود و نفع را به جامعه برساند. باری را از دوش جامعه برداشتن همین است که به خدمت مشغول باشیم.»
می گفت زمینه ساز رشد در زندگی انسان خود انسان است و این لطف خاصی نسبت به اوست که در اثر در خواست از پروردگار عالم باعث می شود که خدا بر او نظر و لطف خاصی داشته باشد.»
می گفت: «حفظ حرمت انسان ها سخت ترین وظیفه و امور انسان هاست»
فقط می توان او را تکه ای از خدا روی زمین نامید و خدا چه زود تکه گمشده اش را با خود برد...
ابوترابی از جنس خاک بود اما زمینی نبود.
انتهای پیام/ 141