به گزارش گروه سایر رسانههای د
فاع پرس، «سعید رضا عاملی»، استاد گروه ارتباطات و مطالعات آمریکای دانشگاه تهران نوشت: شهید «نصیری» طی نزدیک به 40 سال مبارزه بیامان با ظلم، زور و سلطه و دفاع از حریم جمهوری اسلامی ایران و جبهه فرا ملیتی مقاومت اسلامی که آنرا نمیتوان با رنگ ملیت بیان نمود، اوج معرفت و مهربانی و در عینحال جدیت در مبارزه با ظلم و بیعدالتی را مشی دائمی زندگی خود قرار داد.
جنس شهید، بلندنظری و حرکت در فراسوی مرزهاست، در واقع شهید برای استقرار حق و عدالت، با ظلم و بیعدالتی مبارزه می کند. لذا باید شهداء را قهرمانان حقوق بشر نام نهاد. شهداء همه از اندیشه و آرمان متعالی برخوردارند و عملشان خالص برای خداست ولی در میان آنها بعضی از بعضی دیگر برگزیدهترند. و این شهید بزرگ قامت یعنی «شعبان نصیری» را باید از برگزیدهترین شهدا نام نهاد که به مولایش امام حسین علیه السلام که اسطوره مبارزه و شهادت در راه خداست، اقتداء کرده بود.
شهید «شعبان نصیری» که از همان دوران نوجوانی متفاوت بود و آثار کار برای خدا در سادگی و پیوستگی و دوری از خودخواهی و نفسانیت او آشکارا خود نمایی می نمود. او شهیدی است متمایز، با حضوری طولانی در میدان مبارزه که مجاهدت او همواره بدور از صحنههای تبلیغاتی و خودنمائی های دنیاگرایانه بوده و در این مسیر از دوستی صمیمی و عمیقی با همه جنبشهای حقطلبانه از ملیتهای مختلف بهرهمند بود. راه او، مبتنی بر راه الهی بود و در این مسیر با هرگونه تبعیض اجتماعی و بیعدالتی مبارزه می کرد .
شخصیت شهید «شعبان نصیری» لایههای پیچیده و به ظاهرا متناقضی را در خود جمع کرده بود. ارتباط او با نوجوانان، میان سالان و پیران جامعه عمیق، جذاب و ماندگار بود. میتوان امروز از چندین نسل نام برد که در تعالیم و مکتب فکری او، دوران جوانی خود را در مسیر سازنده، مومنانه و خلاقانه طی کردهاند. او که چریکی توانا و استراتژیست بود، به سادگی متقاضیان را وارد عرصه جنگ نمیکرد و همواره آنها را در فرایند تصمیم آگاهانه، بدور از احساسات و هیجانات لحظهای بسوی پخته شدن سوق میداد.
رفاقت او با ملت عراق به دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق باز میگشت، زمانی که او و چند نفر ایرانی دیگر در لشکر بدر با مجاهدان عراقی گرد هم امدند و مسیر شکست صدام را دنبال کردند. او خندان بود و دردمند، او ایرانی بود ودوست وفادار سایر ملیتها، او سردار بود و در عینحال یک پاسدار و بسیجی ساده، او در دنیا بود اما دل به آخرت سپرده بود و خوب می دانست که دنیا فرصت بزرگی برای عمل صالح و چالش جدی برای پاگیر شدن و دلبسته شدن به جنبه فانی و دانی است. او پیرو ولایت و رهبری حکیم جمهوری اسلامی ایران بود و در عینحال رصد کننده نگاه با نفوذ رهبری بود. او از مکتب امام خمینی(ره) خوب آموخته بود که تحجر و تکفیر در یک مسیر قرار دارند، لذا بخش مهمی از عمر ارزشمند خود را در مسیر مبارزه با تحجر و تکفیریهای داعش سپری کرد. خود عاری از عصبیت متحجرانه بود و یک نوع بصیرت و حکمت نهادینه در شخصیت او موج میزد.
این شهید بزرگ را که به دلیل ارتباطات گسترده و صحنههای متنوع جهاد و مبارزه باید «شهید بینالمللی» نام نهاد چند خصیصه برجسته را در شخصیت الهی خود جمع کرده بود که مایلم بعضی از آنها را در این مختصر بیان کنم:
1. پیوند عمیق با خدا: آرامش شعبان، ریشه در پیوند با آرامش بخش هستی یعنی رب العالمین داشت. در بحرانها، پیچیدگیها، ناملایمات زندگی و ابتلاء و مصیبت و در زمان مجروحیت و محرومیت و همچنین در تنگناها و کاستیهای مسیر جنگ، همواره از چهرهای آرام و در عینحال بی قرار برای دست یافتن به حقیقت الهی برخوردار بود. آری، شهداء خدا را میبینند که امور دنیوی در نزدشان کوچک میشود و از یک روح بلند و فراگیر برخوردار میشوند.
2. ساده زیستی و ثبات قدم: زندگی شخصی و خانواده گی شهید «نصیری» هرگز وارد یک مسیر دنیا گرایانه، حرص مال و حتی توسعه حلال دارایی ها نشد. او با همین سادگی و سلامتش همه عمر فعال اجتماعی و سیاسی خود را تا مرز شهادت استمرار بخشید.
«شعبان نصیری» 57 با شعبان نصیری 96 تفاوتی در حکمت، سلامت و عزت نداشت و هرگز دنیای رنگارنگ، رنگ الهی او را تغییر نداد. زندگی او رنگ الهی داشت و سیره عملی او منادی این حقیقت بود «که چه رنگی زیباتر از رنگ خداست»، صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون - رنگ خدایی و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می کنیم (بقره - 138).
شهید «نصیری» در فشارها و سختیهای بیامانی قرار گرفته بود و آخرین دور امتحان او مجروح شدن او در خرداد سال گذشته در «فلوجه» بود که منجر به جراحت عمیق پا و کتف او شد. او درحالی که درد جسمانی امانش نمیداد و در دوران نقاهت و عمل جراجی بود، دوباره برای یاری فکری سلحشوران عراقی به عراق رفت که فتح الفتوح «موصل» در جریان بود و زمانی تن به رضایت شهادت داد، که آخرین سنگرهای تروریستهای داعشی فرو میریخت و مردم عراق از امنیت پایدارتری برخوردار شدند. او سردار بیدرجه بود و باید گفت او سردار درجهساز بود.
3. حکمتگرایی و عقلانیت الهی: حکمت ظرفیتی است برای ایجاد تمایز بین حق و باطل و عمل کردن با رویکرد آگاهانه و جهل زداینده و در عین حال ممانعت کننده از ظلم و بیعدالتی است. بعضی تصور میکنند که عقلانیت صرفا ماهیتی مادی و دنیاگرایانه دارد و محاسبات عقلانی امری است که منجر به قدرت، توسعه و پیشرفت و توانائی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میشود. در اندیشه الهی، عقلانیت امری است که تامین کننده و تدبیر کننده امور مبتنی بر توحید و عدالت باشد. انسان حکیم و عاقل در چارچوب قوانین الهی حرکت میکند و مسیر را به گونهای تدبیر میکند که تامین کننده سلامت و سعادت این جهانی و آن جهانی باشد. حکیم کسی است که از توانایی تشخیص حق از باطل و عدم اغتشاش حق و باطل برخوردار باشد و در مسیر مستقیم الهی حرکت کند. شهداء در یک مخاطره بزرگ جان خود را پای حکمت و عقلانیت خرج میکنند و با نگاهی به «عقلانیت پایدار»، از پایدارترین عقلانیت برخوردارند.
شهید «شعبان نصیری سردار عقلانیت و حکمت» بود. او با دانش و اندیشه، صحنه عمل را در یک پهنه گسترده مورد توجه قرار می داد. این حکمت روزگاری او را مشغول تمرکز بر تربیت نوجوانان میکرد و کار را به اوجی میرساند که الگوی فرهیختهای از کار فرهنگی و تربیتی را رقم می زد و نسلهای متنوعی از جامعه کارگری، طبقه متوسط و حتی فرزندان جامعه متمول و پولدار را گرد هم میآورد، او چتر مهربانی و هدایت برای همه ی نسل جوان بود، همه را کنار هم قرار میداد و مثل خطابات الهی عموم مردم را مخاطب قرار میداد. حکمت شهداء، احترام به همگان و از خودگذشتگی برای عزت همگان است. از این رو شهداء را نباید، شهید بخشی از مردم و نه بخش دیگر دانست. شهید چراغ راه همگان است، همچنان که در حیات و با ایثار جانش گواه هدایتش بود. همین «حکمت شعبانی» بود که او را در جنگ با عراق، نه تنها به چیره شدن بر دشمن موفق کرد که این توفیق را به او داد که در کنار عراقیهای حقطلب در لشکر «بدر»، و بعدها در جبهه مبارزه با داعش و تروریسم جهانی یاریگر باشد. شهید سردار «شعبان نصیری» بی قرار حق بود، لذا روزگاری در ایران، روزهای دیگر در عراق و سوریه و زمانی در سومالی و خلاصه هر کجا که خلأی برای حکمت دیده میشد، او حاضر بود.
4. عشق الهی و انسان دوستی: سردار «نصیری» عاشق انسانها بود، چون عشق الهی در قلب او موج زد. عاشق خدا نمیتواند نسبت به سلامت و آسایش انسانها بیتفاوت باشد. شهداء را باید سرداران عشق نام گذاری کرد و بطور حتم بیشترین دردمندی را میتوان در میان شهداء پاک سیرت مشاهده کرد. آثار این عشق در عشق متقابل انسانها ظهور پیدا میکند. شهید سردار «نصیری» عزادارانی چند ملیتی داشت؛ بطور حتم ملت و سلحشوران عراق، سوریه، سومالی و ایران و بسیاری دیگر از ملتهای جهان در فراق او سوختند و دردی عمیق را احساس کردند. او حتی دلسوز دشمنان اسلام و ایران بود و تلاش میکرد فرصتی برای هدایت و نجات آنها فراهم کند.
به نظرم ناگفتههای زیادی از این شخصیت بزرگ وجود دارد که حقیر اشرافی بر آنها ندارم ولی تا گرفتار مرور زمان نشده است، باید تاریخی شفاهی زندگی او توسط همرزمان و دوستان نزدیک ایشان ثبت شود تا الگویی برای ره پویان الهی باشد.
سردار «نصیری» روز جمعه 5 خرداد 1396 در آخرین روز ماه شعبان، در مسیر آزاد سازی غرب موصل به شهادت رسید، شهادت پایان امر نیست، بلکه آغاز جلوه گریهای هدایت بخش، مقاومتساز و تقویتکننده ایمان بازماندگان است و آغاز شهد شیرین ورود به زندگی جاودانه در سایه بهجت الهی است.
آخرین پیامی را که در همان روز شهادت برای برادر و بعضی از دوستانش ارسال کرد، پیام حکیم انقلاب اسلامی حضرت «آیت الله خامنهای» در ششم دی ماه 1372 بود که «هر کجا هستید وظیفه دارید مردم را امیدوار کنید» او خود اهل امیدواری به خدا و در جذبه امید الهی همواره امیدبخش زندگی همگان بود. هرآینه مسیر شهداء مسیر امیدواری و تلاش برای رفع ظلم از جهان و برقراری صلح پایدار و آرامش بخش برای همگان است. امید که مصلح جهانی با ظهور خود طعم شیرین و چهره زیبای راستی و درستی همگانی، اعتماد و برادری، حمایت از یکدیگر و استقرار جهانی عدالت را محقق سازد.
منبع: همشهری