به گزارش گروه سایر رسانه های
دفاع پرس، محمدصادق کوشکی در یادداشتی نوشت:
یکی از دغدغههای همیشگی رهبر معظم انقلاب، حفظ اصول اساسی مکتب امام راحل و آرمانهای شهدا و انقلاب است که موجب شده بهمنظور تداوم انقلاب و صیانت از سربلندی و عزت ملت ایران به مناسبتهای مختلف نسبت به انحراف و اعوجاج از این مسیر هشدارها و تذکرهای لازم را بدهند، چراکه تا راه امام(ره) ادامه دارد و التزام به آن، دغدغه همه مسئولین باشد، کشور از گزند توطئهها مصون بوده و از گردنه تهدیدها به سلامت عبور خواهد کرد.
ازجمله اصول لایتغیر نظام اسلامی که حقیقتاً باید آن را خمیرمایه و قوامدهنده حرکت کلی کشور به سمت فلاح و رستگاری در دنیا و آخرت بدانیم، پافشاری و اصرار بر روحیه «انقلابی گری» است اما این روزها شاهد روندی مشکوک هستیم که سعی میکند مفاهیم انقلابی را به نفع جریان و تفکری خاص، مصادره و معنای دیگری برای اصول انقلاب ازجمله انقلابی گری بتراشند.
مقام معظم رهبری در بیانات خود در سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب به این جریان مشکوک اشاره و تصریح کردند: «گاهی اوقات بعضی در مقابل شعارهای انقلاب عنوان و مفهوم عقلانیت را مطرح میکنند؛ کانه عقلانیت نقطه مقابل انقلابیگری است؛ نه، این خطاست. عقلانیت واقعی هم در انقلابیگری است.»
اساساً مفاهیم حوزه سیاست از دو منظر قابل ارزیابی هستند؛ تعابیر و مفاهیمی مانند «انقلابیگری» و «عقلانیت» از دیدگاه قدرتهای برتر جهانی یک معنا دارد و از دیدگاه ملتهایی که مظلوماند و میخواهند که از زیر یوغ ظلم و استکبار رها شوند، مفهوم کاملاً متفاوتی دارد.
وقتی در کشوری مانند ایران که انقلابی با ماهیت اسلامی در آن به وقوع پیوسته، از پدیدههایی همچون «انقلابی بودن» و «عقلانیت» سخن میگوییم و شخصیتهایی مانند حضرت امام(ره) بر آن تأکیددارند، یک معنی «مشخص» و «غیرقابل خدشه» موردنظر است و زمانی که آمریکاییها و کشورهای غربی از این مفاهیم دم میزنند، معانی مختص خود را مراد میکنند.
متأسفانه در کشور ما برخی از صاحبمنصبان سیاسی و فعالان سیاسی که ازقضا خود آنها هم روزگاری انقلابی بودند، اکنون در جریانی قرارگرفتهاند که مفاهیمی مانند عقلانیت و انقلابیگری را با گفتمان و حوزه مفهومی ابرقدرتها استفاده میکنند. تقابل بین عقلانیت و انقلابیگری، نگاه موردنظر ابرقدرتهاست و کسانی که در کشور ما - خواسته یا ناخواسته - در پازل دشمن حرکت کرده و اقدامات انقلابی را برخلاف تدبر و تعقل میانگارند، درواقع، ترجیعبند قدرتهای استکباری را در این خصوص بازخوانی و تکرار میکنند. ضمن اینکه در گفتمان انقلاب اسلامی که برآمده از دین است، عقلانیت یعنی تلاش برای اینکه انسان بتواند در دنیا و آخرت زندگی حسنه و حیات طیبه داشته باشد.
با این معنا، انقلاب اسلامی محصول تلاش حداکثری ملت مسلمان ایران و البته ملتهای مسلمان در سایر نقاط دنیا است تا بتوانند خود را از زیربار قدرتهای سلطهگر رها کنند، به استقلال و هویت برسند و به آرمان حیات طیبه در دنیا و آخرت نائل شوند. درنتیجه اگر با رویکرد حضرت امام(ره) و رهبر بصیر انقلاب به این مسئله نگاه کنیم، نسبت انقلابیگری با عقلانیت، در تکمیل و قوامبخشی به یکدیگر است، با عقلانیتی که قدرتهای مستکبر به معنای «رشنالیته» یا حسابگری معاش بر آن تمرکز دارند، طبیعتاً همخوانی و مطابقت ندارد، همچنانکه به تعبیر حضرت امام(ره) انقلابیگری با رفاهطلبی سازگار نیست.
افزون بر اینکه طرز بیان و نوع گفتار قدرتهای بزرگ از عقلانیت، حاکی از این است که آنها در پی مهیاکردن بستری برای تطمیع و فریب کشورها به سمت تعریف خاص آنها از این مفهوم هستند. سیاستمداران کشورها ازنظر آنها وقتی «عاقل» محسوب میشوند که اهداف آنها را فراهم کرده باشند و زمانی که یک گام بهسوی آنها بردارند، با لطایفالحیل، کشورها را مجبور میکنند که دیگر خواستههای آنها را بپذیرند و الا از دایره عقلانیت بیرون رانده میشوند!
بنابراین، قدم گذاشتن در این حیطه، نتیجهای جز پذیرش مطالبات نامشروع و بیحدوحصر قدرتهای توطئهگر و متجاوز ندارد. نکته مهم این است که حتی اگر بخواهیم بهعنوان کشوری که تحت ظلم مستبدین دنیا قرار دارد، به حدی از امنیت، رفاه و قدرت برسیم که دیگر مورد طمع آنها قرار نگیریم، بازهم عقلانیت معاش ایجاب میکند که انقلابی باشیم.
به این مفهوم که اگر دین، حیات طیبه دنیا و آخرت را کنار گذاشته و بخواهیم در این دنیا از زندگی مرفه و آسودهای برخوردار باشیم، عقل معاش و رشنالیته ایجاب میکند که قدرتمان را در سایه انقلابی بودن افزایش بدهیم تا قادر شویم، رفاه و امنیت بیشتری را برای خود فراهم کنیم.
با این اوصاف، کسانی که علیالدوام بر طبل رفاه و آسایش مردم به قیمت قربانی کردن روحیه انقلابی و سازش با قدرتهای بزرگ میکوبند، چه بخواهند و چه نخواهند، منافع کشور را نادیده گرفته و هزینههای سنگینی را بر گرده ملت تحمیل میکنند. به نظر این جماعت، ازآنجاکه هزینههای «چالش»، بیش از «سازش» است، پس عقلانیت حکم میکند که سازش را انتخاب کنیم؛ درحالیکه هماکنون کشورهایی وجود دارند که با طی طریق در این راه شوم، یا به دره هلاکت سقوط کردهاند و یا به نابودی نزدیک شدهاند.
عربستان سعودی، یکی از این مصادیق روشن است که برای جلب نظر آمریکاییها، بیش از نیمی از ذخایر مالی خود را صرف سازشکاری با شیطان بزرگ کرده و هزینهای تاریخی روی دست مردم این کشور گذاشته است. هزینه جنگ نیابتی عربستان علیه یمن کمر اقتصاد این کشور را شکسته و کارشناسان پیشبینی میکنند درصورتیکه وضع موجود تغییر نکند، ورشکستگی سعودیها طی 2 الی 3 سال آینده حتمی است.
لیبی، کشوری دیگر ازایندست است که برای جلب نظر قدرتهای بزرگ، به دستاوردهایش چوب حراج زد و درنهایت، خاک آن توسط همان کشورها به توبره کشیده شد. این دو مورد و دهها مورد دیگر، تنها بخش کوچکی از هزینههای سازش را آشکار میکند درحالیکه اگر سران این کشورها واقعاً از نعمت عقلانیت بهرهمند بودند و بهجای سازش، چالش مبتنی بر منطق را انتخاب میکردند، بهمراتب هزینه کمتری برای آنها در بر داشت.
چالش انقلاب اسلامی که در عقل و منطق ریشه دارد از شاخصههایی از قبیل، نگاه به درون و فعالسازی قدرتهای عظیم داخلی، تلاش برای راضی نگهداشتن مردم بهجای تقلا در جهت خشنود کردن قدرتها و بیاعتمادی به وعدهها و فریبهای دشمن برخوردار است و مسلم است که هیچ عقل سلیمی این مؤلفهها را مغایر با عقلانیت و در تضاد با انقلابیگری نمیداند.